ابوالفضل جمالی
چئویرن: ابوالفضل جمالی
ترجمه: ابوالفضل جمالی
سسلندیرن: ابوالفضل جمالی

اسماعیل اوغلو سعدی، «سعدی بی» مردی شوخ طبع و بذله‌گو و یکی از سران و ریش سفیدان مطرح طایفه «برزتدی» در روستای زنگاوا بود و یکی از متشخصین و متنفذین وزین آن دوران محسوب می‌شد. در مراسم عروسی و شیرینی خوران (شیرینی ایچمک) ایل و تبار طایفه «برزتدی» کله قندها توسط سعدی شکسته می‌شد.
سعدی درمیان مردم دارای پایگاه و در مجالس و محافل جایگاه خاص خودش را داشت؛ شهره به رک‌گویی داشت و داشتن صراحت لهجه از ویژگی اخلاقی‌اش بود.
در جوانی تنومند بود و هیکلی پر ابهت داشت. خوش صحبت، شیرین کلام و بذله گو‌ بود. با خیلی‌ها شوخی می‌کرد؛ حتی به «میرزا محمد» هم بدیعه و بذله می‌گفت! زمانی که ‌مردم‌ در جایی از روستا مثل: دکان، مسجد (مسجد دیبی) جمع می‌شدند و صدای خنده‌ای به هوا بر می‌خاست، همانا، طنز طربناک «سعدی بی» بود که غم و اندوه‌ مردم را می تاراند و خنده را بر روی لبهای مردم جاری می ساخت. مرد طنازی که در لابلای هر کلامش طنز تاثیر گذاری نهفته بود.
در داوری و قضاوت ، معمولا جانب حق را می‌گرفت.
کلمه «بی ین لاری» (بوگونلری) تکیه کلام سعدی بود. از میان«ایشالله اوشاغی»، فقط با حاجی نعمت رابطه خوبی داشت، او‌ گاهی به خود و گاهی به اطرافیان و‌ دیگران «دئیینمک» می‌کرد و ناراحت شدنی، چپق می‌کشید، سیگار را با «موشلوک‌» می‌کشید، پاپیروس سیگارت او «ائشمه‌یی»(پیچیدنی) از نوع توتون پاکت آبی بود.
در اواخر عمرش ، همینکه بیمار می‌شود، دکتر سیگار کشیدن را برایش منع می‌کند. در همچون وضعیتی ترک سیگار بیشتر از خود بیماری او را اذیت کرده بود.
سعدی اعجوبه روزگار خویش بود. او نمونه« تیپیک» کهنسالان روستای زنگاوا (زنگاوا قوجالاری) بود. ناروایی و نامیزانی را در بستر مرگ هم پذیرا نبود و عزرائیل را به سراغ خان «پیش کسوت» ۱۰۱ساله حواله می‌داد. در لحظات مرگ نیز حواسش جمع بود و لحظه‌ای از مزاح و طنز گویی دست بر نمی‌داشت. چنین روایت می‌کنند که او در آستانه مرگ، اندیشناک به فکر عمیقی فرو رفته بود. آیا او به روزگاران گذشته فکر می‌کرد و‌ یا به آمال و آرزوهای دست نیافتنی آن روزی؟ و یا به آینده‌اش؟! و ‌شاید هم در همان ساعات، پرنده خیالش بر فراز بلندیهای«قربان دره‌سی» به پرواز در آمده و تماشاگر زیباییهای طبیعت مرغزاریها بوده است! کس چه می‌داند؟ شاید غم و غصه‌ دیگری در سر داشته و دلش در جای دیگری گیرکرده بود!
سعدی در یکی از روزهای آخر عمرش، به صحبتهای اطرافیان بدقت گوش داده و همین که‌ اسامی هیئت «وصی قیمی» (قیومی) و «ناظری» را شنیده بود، زود از بستر بیماری بلند شده، کمی در اتاق قدمی زده و معترضانه به اطرافیان گفته بود:«من ترکیب «وصی قیمی» را قبول ندارم! حالا که ترکیب چنین است، شما هم بروید در پی کارهایتان. من اصلا نمی‌خواهم بمیرم!! جناب عزراییل هم به سراغ خان ۱۰۱ ساله برود! من، حالا حالاها هستم!»
اکنون، سالهاست که آن نیک مرد چهره در نقاب خاک کشیده و چشم از جهان‌ فرو بسته است، لیکن،زبان طنز و طنزهای تاریخی سعدی بی، هرگز از ذهن و زبان مردم پاک نشده و نام نیک ایشان در یادها همچنان مانده است.

آبان ماه سال ۱۴۰۳

توضیحات:
1- شیرنی ایچمک / قند سیندیرماق: شیرینی خوران نامزدی. مراسم نشان کردن و نامزدی. در مجلس این مراسم کله قندی به نشانه نامزدی طرفین توسط ریش سفید محل شکسته می‌شد و در میان حضار، رحلی شیرینی ( شیرینی الوان) پخش می‌شد.
2- میرزا محمد: روحانی غیر بومی روستا که در ماه محرم و رمضان در مسجد زنگاوا موعظه می‌کرد.
3- مسجد دیبی: دم دیوار مسجد روستا، محل جمع شدن مردم برای گذران اوقات فراغت و محل مشرف به میدان روستا
4- ایشالله اوشاغی: مشد ایشاله شش فرزند ذکور داشت به آن شش برادر، ایشاله اوشاغی می‌گفتند.
5- دئیینمک می‌کرد: نق می‌زد، غر می‌زد.
6- موشلوک: چوب باریک توخالی، بطول ۱۵ سانتیمتر که سیگار در آن جا می‌دادند و می‌کشیدند. چوبوق چوب کوچک میان تهی بزرگتر از موشلوک بود. چوپوق دسته بلندی داشت و سر آن هم گودی محل توتون داشت که در میان مردم به‌مزاح و یا به جدی به آن «کوراوغلو چوبوقو» می‌گفتند.
7- ائشمه: در تهیه نخ سیگار، توتون فله‌ای را در لای کاغذ پاپیروس می پیچیدند که به آن ائشمه سیگار می‌گفتند.
8- قربان دره‌سی: دره ییلاقی خوش منظر با تپه ماهورهای زیبا.
9- وصی قیمی: قائم مقامی متوفی که فرد اول در تصمیم گیری در مورد متوفی بود.
10- ناظری: نفر دوم در قایم مقامی که شاهد و ناظر در کارهای مربوط به متوفی بود.
11- خان ۱۰۱ ساله: خان معروف و بنام محل که بیش از صد سال عمر داشت.

سعدی بی: نفر وسط ردیف ایستاده که موشلوک به دست دارد
عکس از: حبیب فرشباف

چاپ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مدخلی بر آداب و رسوم روستای«زنگاوا»: سعدی بی

ابوالفضل جمالی
www.ishiq.net

آذربایجان ادبیات و اینجه‌صنعت سایتی

مدخلی بر آداب و رسوم روستای«زنگاوا»: سعدی بی

ابوالفضل جمالی
www.ishiq.net

آذربایجان ادبیات و اینجه‌صنعت سایتی

مدخلی بر آداب و رسوم روستای«زنگاوا»: سعدی بی

ابوالفضل جمالی
www.ishiq.net

آذربایجان ادبیات و اینجه‌صنعت سایتی