«قاب بازی» در ایران به درازای قرنها و هزارهها قدمت دارد.
قاب بازی یک بازی مردانه است، اما در کاوشهای باستان شناسی «گوهر تپه» مازندران شواهد بدست آمده حاکی از آن است که این بازی در میان زنان هم رایج بوده است. قدر مسلم، این زنان متعلق به قشر ممتاز جامعه بودهاند.
در کاوشها باستانی، از گور برخی زنان صدها عدد قاب پیدا شده است که در حال حاضر در سایت موزه مازندران نگهداری میشود.
«قاب» (آشیق): استخوان مچ پای(دست) گوسفند و بز است. در پای هر گوسفند یا بز دو قاب هست که یکی را «ساغ» گویند و آن دیگری را «سول».
ساغ و سول بودن «آشیقها» بر حسب شکل و شمایل ظاهری آنها تشخیص داده میشود. هر قاب بازی، «ساغ» و «سول » بودن آشیق را براحتی میتواند تشخیص دهد.
هر قاب، شش وجه و پنج حالت دارد. حالتها عبارتند از: «بوک»، «جیک»، «تووخان»، «آلچی» و «اومبا».
در زبان فارسی به «تووخان» (اسب) و به «آلچی»(خر) میگویند. به قابهای ساییده شده نیز «دیلان» یا «تیلان» گفته میشود. دیلان آشیق در بازی کارایی زیادی دارد. بازیگران، طرف تووخان را ساب میدهند تا دیلان شود.
جیغال: نخستین بار واژهی «جیغال» را از زبان آشیق بازهای روستای زنگاوا شنیدهام. جیغال در زبان فارسی به معنی «جرزنی» و جرزدن آمده است. نیت و طینت آدمهای جیغال دغا و دغل میباشد. آدمهای جیغال، در قاببازی سعی میکردند قاعده بازی را مخدوش کنند و در نهایت برنده شوند و اگر میباختند، با حقهبازی و کلک، جیغاللیق را شروع میکردند. ضربالمثل «الله جیغالا بال (مال) وئرمز» از آن روزگار مانده است.
قاعدتا در هر بازی، چه تفریحی – سرگرمی و چه ورزشی و مسابقهای، رعایت اصول عرفی (قاعدههای شناخته شده) و قوانین آن، از ملزومات بازی بود. اغلب قاب بازیها در میان خردسالان نوعی تفریحی و سرگرمی بود، اما در بین بزرگسالان نوعی قمار بود و برد و باخت داشت.
چند نوع قاب بازی داشتیم:
1- قاب بازی «ساققا» (قاب گوسفند درشت جثه) که سر پایی و ایستاده انجام میشد.
2- قاب بازی «دوندر چیخار» و «یازن» که در حالت چمباته انجام میشد.
قاب بازی یک بازی بسیار شیرینی بود. در فصل زمستان که بزرگسالان شروع به قاب بازی میکردند، بچههای خردسال نیز بی توجه به سرمای برف و «سیرتیلدییا – سیرتیلدییا» (لرز ناشی از سرما) به دور قاببازها حلقه میزدند و غرق تماشای بازی بزرگان میشدند.
قاب بازی، روی زمین و در زمستان روی یخ انجام میشد. روی زمین و یا روی یخ به شکل دایره «جیزیخ» (خط) میکشیدند، قابها را به داخل جیزیخ میانداختند و بازی میکردند.
ساققابازی: ساققابازی خاص بزرگسالان بود. بازی به این شکل بود که قابها را داخل دایره میچیدند؛ از راه دور (از مرز- مره) ساققا را بسوی قابهای چیده شده میانداختند. هر چند تا قاب که که بر اثر برخورد ساققا بیرون از جیزیق میافتاد برد بازیگر حساب میشد. در ساققا بازی برای کارایی بهتر، معمولا به گودی شکم ساققا سرب میریختند که ضربه محکم و سنگینی را به قابها وارد کند. ضربالمثل «سققهسین قورقوشوملویوب»(ساققایش را سرباندود کرده) از همین جا پدید آمده است.گاهی با یک ضربه دوتا قاب از گود بیرون زده میشد که معادل فارسی آن، با یک تیر دو نشان زدن است.
بازیها گاهی در خرابهها، انبارها، پشت بامها و در غارها هم انجام میشد. در سابق «عبا کؤهولو» (غارعبا) جنب «مصیرخان»، مرکز بازی بچههای یوخاری باش بود: خدمت، حجت، حسین و گلآقا صادقی و نصرت حاتمی بازیگران اصلی عبا کؤهولو بودند. گلآقا صادقی از جیغالهای آن جمع بود.
در قاب بازی هیچ داوری حضور نداشت. قاضیالقضات بازی انظار عمومی بود و انصاف بازیگران. عیسی فلاح، بهروز حسنزاده و بیاض باباپور از قاببازان ماهر و لیلاج روستا بودند. البته امامعلی اقدسی، آقا کارگر، بیاضعلی زارعی، بیتاله، آقامولان، وهاب و عوض باباپور نیز از قاببازان خوب روستا بودند.
بهروز، آدم حسابگر و بازیگر قهاری بود. او در آشیق بازی کلمه «پؤسکورتدوم»۱ را بیشتر بکار میبرد و بیشتر «یازن» بازی میکرد. اگر مات او، در بازی «یازن» میگرفت، همهی قابها را از آن خود و همه را سرکیسه میکرد. بهروز، دو تا قاب را یک قران میفروخت، ۴ قاب را دو قران (ریال) و بعداز آن، به هر کسی هرچی فروخته بود را دوباره از چنگ آنها در میآورد.
آشیقها را، به رنگ خامه (پشم) رنگرزی و مثل تسبیح به نخ «دوزمک» میکردند و از سقف آویزان میکردند. برخی نیز، آشیقها را در کیسه نگهداری میکردند. در زلزله سال ۹۱ زنگاوا، حدود ۵۰۰ قاب قدیمی در خانه مینوش اسماعیلی ازبین رفته بود. بهتر بود که آن آشیقهای عتیقه را به موزه تحویل میدادند.
پوسکورتدوم ۱: از میدان بدر کردن حریف مقابل، مغلوب کردن، فراری دادن طرف.