کلمهها از بس تکراری نوشته و گفتهاند، خستهاند، دیگر استحکام قبلی را ندارند. زبان از تکرار شعارهای همه ساله و تبریک و آرزوی موفقیت خسته است، دیگر نمیچرخد. میخواهند کمی هم دستها کار کنند، کمی هم پاها و چشمها و گوشها و …. پس بیایید تا در آستانهی روز جهانی زن بنشینیم و به حساب و کتابهایمان در عرض یکسال گذشته نگاهی بیندازیم. بیایید هزینهها و عایدیهای یک سالمان را حساب کنیم. اگر هزینههایمان باز هم بیشتر از عایدیهایمان باشد، پس تلاش ما در زندگیمان برای چه چیزیست؟ آیا فقط برای نفس کشیدن تا نمیریم.
بیایید ببینیم چه چیزهایی را در طول این سال از دست دادهایم که باید یا نباید میدادیم. چه چیزهایی به دست آوردهایم که باید یا نباید میآوردیم.
تا چه میزان توانستهایم از دیدگاه و گفتار رایج در بارهی زنان دور شویم و دیدگاهها و گفتارهای تازهای جانشینشان کنیم. آیا یاد گرفتهایم که به تقلید از افکار رایج ادامه ندهیم و تنها و تنها از کدبانویی زنهای اطرافمان تعریف نکنیم. یاد گرفتهایم که از عمق فهم و شعور و از دستاوردهای علمی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی زنان نیز تعریف کنیم. آیا دست از تحقیر و تمسخر خود و دیگر زنان برداشتهایم. آیا توانستهایم کمک حال خودمان و بقیه زنان باشیم؟ شک کنیم که نکند از پای زنی کشیده باشیم، نکند بدخواهش بوده باشیم.
اصلاً چرا اینها را با وجود این همه فضاهای مجازی و غیرمجازی تا حال یاد نگرفتهایم؟ مگر غیر از این است که راحتترین راه، آمادهترینشان است. چرا از همین راه میرویم که چالشی ندارد تا رشد کنیم؛ به خاطر همین هم خیلی باانصاف باشیم، رشد دیگران را با سکوت برگزار میکنیم تا بیهودگیهایمان به چشم نیاید و اگر بیانصاف باشیم از راهشان بیرون میکشیم تا سکوتشان را تماشا کنیم.
چه قدر یاددادن و یاد گرفتن را بلدیم؟ در طول این یک سال چه چیزهایی یادگرفته و چه چیزهایی یاد دادهایم؟ آیا حسادت را از وجودمان حذف کردهایم تا رشد و شکوفایی هم جنسانمان را با لذت به نظاره بنشینیم؟ یاد گرفتهایم که نقاط ضعف یکدیگر را نه برای سرکوب هم که برای رفع آن و تقویت نقاط قوتمان استفاده کنیم. با دستهایمان چه کارهایی کردهایم؟ دستها خیلی مهربانند. دستت را که با مهربانی بگیرند، مهربانی به تمامی وجودت جاری خواهد شد و زندگی را با تمامی وجودت حس خواهی کرد. این را میدانستی که موقع مرگِ کسی میگویند یکی از عزیزانش دست او را با محبت در دستش بگیرد، شاید که بتواند او را منصرف کند و برگرداند. میدانی چندین نفر بدون هیچ دلیل پزشکی و فقط از بیمهری میمیرند.
ببینیم دستهایمان، دست چندین نفر را گرفته و بلند کردهاند، چند نفر را هل دادهاند؟ چه چیزهایی درست کردهاند و چه چیزهایی را در هم شکستهاند، دست نوازش بودهاند یا دست بزن و …. آیا آگاه بودهاند که چه موقع دست گرفته و بلند کنند، چیزی درست کنند و دست نوازش بکشند و چه موقع هل دهند و در هم شکنند و بزنند …
هر سال و هر سال در این روز برای ما روز زن میگیرند و قدردانمان میشوند. سال پیش خواستند متفاوت باشند. از چاردیواری درمان آوردند و ما را به کوه بردند. در مقام زن و روز زن هر چه را بلد بودند، گفتند و گفتند و در آخر پرسیدند که چرا دوست ندارید با ما در جمعها باشید و مجلسهای صرفا زنانه را ترجیح میدهید، بیایید مسایلمان را در این روز حل کنیم. دموکراسی را مراعات کردند و نوبت صحبت را به ما دادند.
چه طور میتوانستیم جمعمان را دوست نداشته باشیم، وقتی که با «الف» گفتن یکیمان بقیه آن را تا «ی» میرساندند و ما با این تجربهها و زبان مشترک و فهمیده شدن احساس امنیت و آسایش میکردیم. اما با آنها که در یک جا جمع میشدیم فقط خودشان بودند و ما هیچ؛ شاید هم توجیهی برای راحت بودن آنها در آن جمع و غیر از خودخوری و احساس پوچی هیچ چیز عایدمان نمیشد. مختصر این که هزینهای که در این جمع میپرداختیم خیلی بیشتر از چیزهایی بود که بدست میآوردیم. آخر کدام دیوانهای در چنین جایی سرمایهگذاری میکند…. همهی اینها را گفتیم با این امید که سال دیگر متفاوتتر از امسال باشد.
و حالا سال دیگر است و باید برویم و همهی حرفها، شعارها، قبولها، ردها و قولها را از بالای کوه جمع کنیم تا هم محیط زیستمان را تمیز کرده باشیم و هم شاید امسال باز به دردمان بخورد. نمیدانم این سال امانتها را به کی خواهیم سپرد!!!
به بهانهی روز جهانی زن
روحانگیز پورناصح
چئویرن: روحانگیز پورناصح
ترجمه: روحانگیز پورناصح
سسلندیرن: روحانگیز پورناصح
- یادداشت
- اوخوماق زامانی: 3 دقیقه
- https://ishiq.net/?p=20873
چاپ