آموزش بیستارهها(درآمدی بر نظام آموزشی مشارکتی)
حبیب فرشباف
مقدمه
به باور کارشناسان و نظریهپردازان معاصر، توسعهی پایدار در هر کشوری از آموزش و پرورش شروع میشود و دوران نظامهای آموزشی سنتی به سر آمده است. مدرسه باید کانونی برای تمرین برابری، همبستگی اجتماعی، تمرین اعتماد متقابل و فراهم آوردن زمینهای برای تعامل بین افرادی باشد که ریشههای قومی و طبقاتی و دینی متفاوتی دارند. همچنین مدرسه باید کانونی برای کاهش پیش داوریهای افراد نسبت به یکدیگر و نیز برقراری نوعی ارتباط صلحآمیز و انسانی بین افراد مختلف جامعه باشد. یعنیایدهی اصلی آموزش و پرورش، آموزش زندگی مدنی به بچهها است. سوق دادن کودکان به سوی فردگرایی و افزایش رابطهی ابزاری حاصل فرهنگ سلطه است.
نظامهای آموزشی معلم محور، دانشآموزان را از کارهای اجتماعی دور میکنند؛ فردگرایی را در آنان رشد میدهند و باعث رویارویی دانشآموزان با یکدیگر میشوند؛ بنابراین لازم است انگیزههای دیگری جایگزین نمره و رقابت ناسالم باشند.
دراین نوشته سعی میشود دیدگاههای «پائولوفریره» نظریهپرداز تعلیم و تربیت انتقادی، فیلسوف تربیتی و آموزگار برزیلی در خصوص «آموزش مشارکتی» معرفی شود.
«پائولوفریره» چه میگوید؟
«پائولوفریره» نظامهای آموزشی مبتنی بر روش سنتی رفتاگرایی (معلم محور) را «نظامهای بانکی» (بایگانی) مینامد و در مقابل، «آموزش فعال» یعنی نظام مشارکتی را توصیه میکند؛ دراین روش، بر خلاف روشهای سنتی، معلم و شاگرد با کمک هم و با هم فکری و همکاری، روند آموزشی را پیش میبرند. وی همچنین پیامد نظام آموزشی بانکی (بایگانی) را به حداقل رساندن و از بین بردن قدرت خلاقهی کودکان و برانگیختن ساده لوحی در آنان میداند.
«پائولوفریره» نظرات خود را نه در آزمایشگاههای روانشناسی، بلکه در بطن کار با مردم و تودههای محروم در فقیرترین بخشهای برزیل، شیلی و گینه به دست آورده است. فریره انسان را در بطن جامعه میبیند و به واسطهی حضور در میان مردم و مشارکت با آنان به ارتقاء خود و دیگران میپردازد.
از جمله تاثیراتی که نظرات «فریره» در نظامهای آموزشی جهانی گذاشته است، توجه ویژهی وی به بنیان آموزش در بستر زندگی است؛ او بر این باور است که هر آموزشی باید از زندگی ریشه بگیرد و در عین حال بتواند زندگی را غنیتر کند. وی معتقد است که انسان باید در رودخانهی زندگی به پیش رود و از رشد خود در تعامل با سایر انسانها خرسند باشد. چرا که انسان در بستر زندگی است که معنا پیدا میکند و زندگی او در فضای مجرد و خلاء گونه بی معنی است؛ در واقع هر انسانی در تعامل با سایر انسانها میتواند به سطح معقولی از رشد و بالندگی برسد.
«پائولوفریره» اعتقاد دارد: «مقایسههای تفرقه افکنانه و تبعیض آمیز وگروهبندی کودکان به تیزهوش، ممتاز و دیگر تقسیمبندیها، چیزی جز جریحهدار کردن احساسات دانشآموزان را در برنخواهد داشت.» وی با نخبهگرایی به شدت مخالف بود. او اعتقاد داشت که تمامیکودکان (حتی کم هوشترین آنها)، احساس ارزشمند بودن را باید تجربه کنند.
نظام آموزشی مشارکتی و روشهای آموزش
دنیا لحظه به لحظه در حال تغییر است و به تبع آن شیوههای یاددهی و یادگیری نیز باید متحول شود. آن چه مسلم است این است که محور توسعه، تنها تکنولوژی آموزشی نیست، بلکه شیوههای آموزشی نیز باید دگرگون شود. فقط الکترونیکی کردن برنامههای درسی نظام آموزشی را متحول نمیکند و تا زمانی که نظام آموزشی تغییر نیافته است، با مودئرن شدن ابزار آموزشی راه به جایی نخواهیم برد؛ مودئرن شدن ابزار آموزشی و استفادهی صرف از دنیای مجازی را میتوان همان یادگیری با محوریت حفظ کردن و اصالت بخشی به محفوظات دانست. در نظام دیجیتالی، دانش آموز با لمس چند دگمه، اطلاعات لازم را از فضای مجازی میگیرد و سپس آن را به نام پژوهش به معلم خود تحویل میدهد.
کارشناسان اعتقاد دارند که برای شناختن کشورها در وهلهی نخست باید روش آموزش کودکان را در نظرگرفت و نه محتوای درسها را. اگر کودکان را پرسشگر، خلاق، صبور، نظمپذیر، خطرپذیر و اهل تعامل و گفتوگو و برخوردار از مشارکت جمعی و همکاریگروهی تربیت کنند، مطمئناً آن جامعه در راستای توسعهی پایدار حرکت میکند.
بهبود کیفیت مناسبات انسانی و اجتماعی (توسعهی پایدار)، درهر جامعهای نیازمند یک نظامآموزشی «انسان محور» است که در کنار هوش منطقی، بر هوش اجتماعی افراد نیز متمرکز میشود؛ والا فقط با آموزش بدون پرورش، ذهن افراد صرفاً تبدیل بهیک ماشین حافظهمند پردازشگر و محاسبهگر خواهد شد. تنها پرورش است کهاین ماشین حافظه محاسبهگر را جنبهی انسانی میبخشد. هر گاه جنبهی انسانی ذهن آدمی پرورش و تکامل نیابد، موجب رشد عقل فردی انسانها خواهد شد که این امر میتواند آنها را به ماشینهای محاسبهگر خطرناکی تبدیل کند.
در هر نظام آموزشی، همهی سامانهها، فناوریها، سختافزارها و نرم افزارها، همه و همه باید در خدمت پرورش انسان باشد. تمرکز نظام آموزشی بر بعد حافظهای و محاسبهگرانهی ذهن افراد، بدون توجه به بعد اندیشههای انسانی آنها، افراد را به رباتهای بی احساس یا حیوانات موذی تبدیل میکند.
نظام آموزشی مشارکتی و معلمها
هر نظام آموزشی مودئرن به معلمهای مودئرن نیز نیاز دارد. یعنی توسعه از آموزش آغاز میشود و هر آموزشی از معلم. بدون داشتن معلمهای آگاه و بدون شناخت نیازهای توسعهای یا رشد، مهیاسازی بستر توسعه و نظام آموزشی نوین امکان پذیر نمیباشد.
«پائولوفریره» از پیوند نظریه و عمل، به عنوانیک تئوری آموزشی در برنامههای خود استفاده میکرد. معلمانی که به رغم کاستیها و نداشتهها، بر داشتههایی (که عشق نمایانترین آنهاست)، تکیه میکنند و به آنچه میگویند عمل مینمایند و دیگران را به غیر زبان خویش، به نیکیها فرا میخوانند، به خوبی آگاهند که تغییر نگرش در دیگران، تنها و تنها از طریق رفتار ممکن است. به بیان دیگر، معلمی بیش از آن که دانش باشد، بینش است؛ بیش از آنکه علم باشد، عمل است و بیش از آنکه گفتار باشد، رفتار است.
معلم معاصر، فرا مدرسهای است؛ کتابهای درسی او را راضی نمیکند، او به شدت جستوجوگر و کنجکاو است و در ضمن تدریس به جای پاسخ بیشتر به پرسش میپردازد. او در یقینیترین بینش خود نیز شک میکند و تقدسزدایی از همهی مفاهیم پیشین اساس نگرش او را تشکیل میدهد.
معلم مودئرن میکوشد اندیشهاش را غیر سلیقهای، اجتماعی، فرامرزی و کاملاً انعطافپذیر ارائه نماید؛ او درتلاش برای شناختن فرآیند آموزش و پرورش فروتن است؛ او همهی صداها را میشنود و به صداهای مختلف احترام میگذارد؛ او بی تعصّب، انعطافپذیر، نوآور و خلاق و پرسشگر است و ضمن احترام به دیدگاههای دیگران به تواناییهای خود نیز اعتماد دارد و در برابر آنچه در کلاس و در جامعه روی میدهد، حساس است.
روش کار معلم مودئرن تعلیم و تربیت انتقادی است. استدلالی بودن، بی اعتمادی به تاریخ، اینجایی و اکنونی بودن و قداستزدایی از اشخاص از جمله ویژگیهای این معلمان است.
نظام آموزشی مشارکتی و عدالت اجتماعی
«فریره» تأکید میکند که فقدان عدالت اجتماعی به زوال فضیلت اخلاقی در جامعه منجر خواهد شد و تنها با نظامهای آموزشی مبتنی بر مشارکت میتوان انتظار داشت که ماحصل آن غنای آموزشی نوآموزان و ارتقای کرامت انسانی باشد.
«پائولوفریره» در سال ۱۹۶۲ طرحی را با عنوان «پا برهنهها نیز میتوانند بخوانند» در برزیل به مرحلهی اجرا درآورد. او در این طرح با کمک همکارانش، بر اساس نیازهای مردم، طی چهل و پنج روز تعداد ۳۰۰ نفر از کارگران نیشکر برزیلی را خواندن و نوشتن به زبان اسپانیایی که زبان مادری آنها بود، آموخت.
انسانی که «فریره» معرفی میکند همواره برای آگاهی خود میکوشد. آگاهی منجر به رهایی انسان میشود. آگاهی، دانشی است درونی شده و نهادینه شده که در رفتار هر فرد بروز مییابد و به انتخاب در انسان منجر میشود. کنش آگاهانه وجه تمایز انسان و حیوانات است و انسان با آگاهی است که خود و جهان پیرامونش را میسازد. انسان «فریره» همانقدر که منتقد است، اهل گفت و شنود نیز هست. انسان «فریره» انسانی رویاپرداز خلاق نیز میباشد که به زندگی و آینده، همواره امیدوار است.
سخن آخر
اساس نظریه «پائولوفریره» تاکید بر «آموزش فعال» است؛ یعنی آن نظام آموزشی دوسویه و همسویه که زمینههای مشارکت فعال و خلاق دانشآموز را در فرایند یادگیری فراهم کند. این رویکرد برخلاف نظام اموزش سنتی است که رابطهای یک طرفه (معلم محوری) بر فرایند آموزش حاکم است. مطابق با این نظریه، به موازات تغییراتی که در دنیا روی میدهد، باید شیوههای یاددهی و یادگیری نیز متحول شود. این تحول فقط دگرگونی در تکنولوژی آموزشی نیست، بلکه آن چه که باید متمول شود شیوههای آموزشی است. فقط الکترونیکی کردن برنامههای درسی نظام آموزشی را متحول نمیکند و فقط با مودئرن شدن ابزار آموزشی راه به جایی نخواهیم برد. هر نظام آموزشی مودئرن به معلمهای مودئرن نیز نیاز دارد.
موضوع بعدی در نظام آموزش مشارکتی تبعیضزدایی و عدالت محوری این نظام است. امروزه نظامهای آموزشی در کشورهای توسعه یافته نه تنها برای هر منطقه و هر قومی بومیسازی شده است، بلکه به سوی نظامهای مدرسه محور نیز تکاملیافته است. دراین میان زبان مادری از اهمیت ویژهای برخوردار است و از آن به عنوان عنصر اصلی فرهنگ و هویت انسانها یاد میشود. بنابراین تبعیض در میان زبانها و گویشهای مختلف و نیز فرهنگها و هویتهای متفاوت با عدالت همخوانی ندارد. از سوی دیگر، با تبدیل شدن نظام آموزشی به بنگاه اقتصادی و افزایش بیرویهی مدارس غیرانتفاعی و کلاسهای کنکور و مدّرسان خصوصی، امکان نزدیکی بین طبقات برتر و محروم جامعه به کلی از بین میرود و این امر نهایتاً به چرخهی فقر و مطرود شدن طبقات محروم دامن میزند و آن را تداوم میبخشد.
بنابر این، میتوان گفت که توسعه از آموزش آغاز میشود و بدون شناخت نیازهای توسعهای در نظام آموزشی، مهیاسازی بستر توسعه و استقرار نظام آموزشی نوین امکان پذیر نخواهد بود.
تابستان ۹۶ – تهران