عزی خانم، تک دختر خانه حاجی رحیم بود.
اوایل دهه چهل بود، مراسم شیرینی خوران (شیرینی ایچمک) و نامزدی «عزی » به « علی» در نرمان اطاقی( اطاق حاجی رحیم) برگزار شده بود.
در روستای زنگاوا، زیباترین اطاق از آن حاجی رحیم بود. اطاق دلگشا و دل افروز کهپنجرهها رو به آفتاب و مشرف به کوهساران و مراتع سحرانگیز روستا بود.
کف اطاق با فرشهای«۵ و۴ ارشینی «گیلاس یئلن»۲ مفصل و مجلل مفروش شده بود. فرشهای زیبا حاصل دستان هنرمند «اوچ گلینلر» (سه عروس) خانه حاجی رحیم بود.
زنده یاد سرخوش فرزند ارشد، زحمتکش و «قره چوخای»(خیر و برکت) خانه حاجی رحیم بود. او به درازای یک عمر صادقانه، خالصانه و خاضعانه به خاندان حاجی رحیم خدمت نمود. سرخوش، همواره خاکستر بخاری اطاق را طوری خالی میکرد که نه گردی به هوا بر میخاست و نه غباری به روی فرشی مینشست.
در مراسم نامزدی «عزی» و «علی»، ریش سفیدان زنگاوا در «یوخاری باش» اطاق نشسته بودند. در این مجلس، تیره و طایفه «برزتدیلر»۳ حضور پر رنگی داشتند: (بیوکآقا ، احمد آقا، عبا نوهسی سعدی، باقر، عبدالحسین، ممی اوغلو حسن …)، جمعی از مردم به دور مجمعه ( مژمئیی) مسی حلقه زده بودند و منتظر فرصتی بودند.
محتوی مجمعه ( مژمئیی) عبارت بود از: یک شال خوشرنگ، یک کله قند و یک باتمان (۵ کیلو) شیرینی الوان(رحلی شیرنی).
در روستا نه شکلاتی پیدا میشد و نه شیرینی الوانی. شیرینی قنادی هم اصلا وجود نداشت. بچههای روستا شیرینی الوان را فقط در جشن عروسیها دیده و طعم لذتبخش آن را چشیده بودند. رویت شیرینی الوان، تحقق رویای دلچسب بچهها بود. دست یافتن به شیرینی، شفق شادمانی را در پهنای چهره کودکان پخش مینمود و خوشحالی و خرسندی را در میان آنها منتشر میکرد. این شیرینیها، به مدتهای مدیدی در یخدان (صندوق) برخی «آغ بیرچکها» (گیس سفیدان) و در لابلای «دویونلوک»های (بقچههای) زنان خوش سلیقه نگهداری و حفظ میشد. تک – تک این شیرینیها در دید و بازدیدها، دل خیلیها را شادمان میکرد.
در مراسم شیرینی خوران عزی و علی حضار (اهل مجلس و دعوت شدگان) با مدیریت مشد ایشالله (پدر داماد) و توسط مشد فریدون سلمانی۳ (سلمانی روستا)، شفاها (زبانی) به جشن شیرینی خوران (شیرنی ایچمک) دعوت شده بودند. یعنی مشد ایشالله تعداد مهمانش را بصورت دانه «تسبیحی» به فریدون تفهیم کرده و تاکید کرده بود که از این تعداد کسی فراموش نشود. [روال و رویه چنین بود که میهمانان مجلس توسط سلمانی روستا به جشنها دعوت می شدند]
رسوم و آیین آن دوره چنین بود:
در مجلس شیرینی خوران، کله قند توسط ریش سفید و یا «توی بئیی» شکسته میشد. به هر نفری به گنجایش یک نعلبکی شیرینی الوان داده میشد. هرکسی شیرینی خود را به جیباش میریخت و به خانهاش میبرد و در همان نعلبکی مبلغی را به عنوان همیاری به صاحب مجلس هدیه میداد که به آن «پول آتدی» میگفتند. در مرحله پایانی پخش شیرینی نیز « قاپان- قاپان» شروع میشد. جمعیت به سوی مجمعه هجوم میآوردند و هرچه در مجمع باقی مانده بود را سریع میقاپیدند!
این بار « قاپان _ قاپان» زودتر از موعد صورت گرفت. به علت زیادی جمعیت به خیلیها شیرینی نرسیده بود و آنگهی آنها ، لب به اعتراض گشوده وخطاب به مشد ایشالله گفتند: «تو که توان شیرینی دادن به مردم را نداشتی، این همه مردم را برای چی دعوت کردهای؟»، مشد ایشالله که آدم شوخ و در میان مردم شهره به حاضر جوابی شهره بود، در جواب معترضان چنین گفت: «من دعوت نکردهام. شما را مشد فریدون دعوت کرده است!» و نگفت که فریدون به سفارش او مردم را به مجلس کشانده است.
از نامزدی علی و عزی یکسال گذشته بود که پاییز دیگری آمد و موسم جشن عروسیها از راه رسید. جشن عروسی«عزی» و «علی» با کبکبه و دبدبه و پر طمطراق در اطاق مشد ایشالله برگزار شده بود. علی کلاه جمشیدی۵ به سر گذاشته بود. «عاشق مشی پاشایی» با ساز و آواز خوش، شورحال دیگری به مجلس داده بود.
عاشیق مشی از عاشقهای بنام زمان خود بود. سیمای خوش و صدای دل نشینی داشت. عاشق مشی به وقت آمدن عروس، در استقبال از او، دم جالب و شادمانه گرفته بود:
«سن گیرنده دوننان دونا
طاووس قالار یانا – یانا
سنین کیمی گؤزهل سونا
هانسی دریادا، گؤلده وار ..؟»
توضیحات:
1- «قاپان – قاپان» در شیرینی خورانی یک قاعده و قانون نبود، بلکه یک رفتار عرفی و یک خرده فرهنگ بوده که توسط افراد شلتاق صورت میگرفت. قاپان – قاپان، گرچه در میان مردم یک رفتار پسندیده نبود، لیکن رفتار مزموم هم تلقی نمیشد.
2- یئلن: حاشیه
3- برزتدیها، طایفه بزرگ و مقتدری بودند.
4- مشد فریدون سلمانی معروف روستا بود. وی حرفه سلمانی را در شهر باکو یاد گرفته بود.
5- کلاه جمشیدی، کلاهی مدرن از پارچه پشمی و دماغهدار.
یک پاسخ
از استاد جمالی ، بخاطر نگارش و معرفی یکی از صدها هزار فرهنگ متنوع و غنی خطه قره داغ آذربایجان (روستای زنگ آباد)، تشکر وافر دارم چرا که ماندگاری این فرهنگ و رسومات قدیمی ، منوط به تلاش نویسندگان خستگی ناپذیر همچون استاد جمالی و دیگر نویسندگان میباشد.
داستانی که خواننده در حین خواندن ، براحتی بتواند ارتباط برقرار کند ارزش صد چندان دارد و استاد جمالی ، در نگارش جزئیات مراسم و تصویر سازی داستان از قبیل نحوه دعوت مهمانان و نوع کلاه داماد ، نوع شیرینی مورد استفاده در مراسم عروسی ، سیمای عاشق و محتوای سینی در مراسم قاپان قاپان و…. تبحر خاصی دارد .
امیدوارم نویسندگانی همچون استاد جمالی و امثال ایشان که در راه اعتلای فرهنگ غنی آذربایجان به ویژه منطقه قره داغ کوشا و ساعی هستند همیشه تنشان سالم و سلامت باشند.