تمام کسانی که در سالهای آخر عمر گرانقدر استاد بهزاد بهزادی همکاری و یا آشنایی نزدیکی با ایشان داشتند، شاهد بودند که این خدمتگذار نستوه ادبیات و فرهنگ آذربایجان با چه همت والایی علیرغم ضعف شدید بینایی خود، لحظهای از نلاش و کوشش در راه اعتلای فرهنگ این مرز و بوم باز نمیایستاد.
در ماههای آخر عمر استاد و بویژه بعد از تشدید بیماری و بستری شدن، امکان نوشتن و خواندن حتی با دستگاههای بزرگنما نیز بر ایشان عملا امکانناپذیر بود. با این وجود، آخرین سفارشات خود را به همکارانش در فصلنامه آذری، با دستخط خود نوشت و ارسال کرد. این متن توسط همسر گرامی ایشان بازخوانی شده و در اختیار همکاران فصلنامه قرار گرفته است. در زیر متن بازخوانی شده آخرین نامه استاد بهزاد بهزادی که در حکم وصیتنامه فرهنگی اوست، در اختیار خوانندگان محترم “ایشیق” نیز قرار میگیرد.
به امید دیدار
کلام سنجیده و پر مضمون دکتر ارانی متفکر معاصر را همواره بیاد دارم:
زندگی مبارزه است، مبارزه جلوه و جلا، فراز و نشیب، کامیابیها و نا کامیهای گوناگونی دارد. روش و هدف مبارزه هم باید متناسب با آن برگزیده شود. زندگی و مرگ همزادند و تنازع این اضداد سبب تکامل و نتیجهی آن هستی و مرگ، امری است محتوم.
با این مقدمه گزارشوارهی حاضر در پاسخ به پرسشهای دوستانه و دلسوزانهی دوستان دربارهی علت غیبت چند ماههام تهیه شده است.
در اردیبهشت ماه سال جاری، نتیجهی آزمایش خون نشان دهندهی نوعی اختلال و نا هماهنگی بود. با دوست بسیار نزدیکم آقای حسن ریاضی که تجربه در این امور دارد به مشورت نشستم. و ایشان از جناب آقای دکتر عیسی بایبوردی فوقتخصص عالیقدر کمک خواستند، جناب دکتر لطف فرمودند و مراحل آزمایشهای متعدد و تجزیه و تشخیص پاتولوژیک را شخصا” سرپرستی کردند و پس از تشخیص، اخطار کردند که هر چه زودتر باید مداوا آغاز گردد.
دو روز بعد به آمریکا سفر کردم و به پزشکان متخصص مراجعه نمودم، آنها نیز نظریهی پزشک ایرانی را تأیید نمودند. و مداوا را شروع کردند. معمولا پزشکان به قصد معالجه و به امید بازگرداندن سلامتی، به مبارزه با بیماری میپردازند. با مداوا و تلقین امید به بیمار، روحیهی او را تقویت و بیمار را نیز، در این مبارزه به همراهی تشویق میکنند. نتایج پیشرفت مداوا رضایتبخش، درمان موًثر بود. و نویدی بود که شور و شوق دیدار مجدد دوستان بر پایداریام افزود.
به امید دیدار
من هراسی از مرگ ندارم به ویژه در این سن ۸۰ سالگی که حادثهیست طبیعی و قابل انتظار. تسلیمپذیری هرگز در فطرت و اندیشهام نبوده و در هر حادثهای راه مبارزه را برگزیدهام. با این آرزو برای بهبودیام تلاش کردم، تا بار دیگر به بازدید دوستان نائل شوم.
به امید دیدار
من با تمام علاقهی عمیقی که به انتشار مجلهی آذری دارم. بینگرانی یقین دارم که نویسندگان و همکاران فرهیخته و شیفته زبان و ادبیات آذربایجان به سردبیری دوست و همکار شاعر و نویسندهی توانا، آقای حسن ریاضی تمام کارها را در دوران غیبت من ادامه داده و اعتلا خواهند بخشید. براستی که تمام سهم و نقش عمده و اساسی در انتشار شمارههای گذشتهی مجله نیز بر عهدهی ایشان بوده است.
برای انتشار مجله، پس از من هم مجوز قانونی تدارک خواهد شد و این امر مهم در اولین فرصت ملاقات که پیش آید، انجام خواهد گرفت.
به امید دیدار
مرور اجمالی به گذشته و استقبالی که از آثارم شده و تشویق صمیمانهی دوستان موجب مباهات من بوده و هست و اطمینان خاطر دارم که پاداشم را از فرهیختگان دریافت کردهام و در خاطرهی دوستان قدرشناس و آیندگانی که آثار مرا ورق بزنند زندگی خواهم کرد. نظریات امید بخش پزشکان ایجاب میکند که این گزارش واره را آخرین وداع تلقی نکنید، با این آرزو که حضورا” واپسین پیام و بدرود و سپاسهایم را نثار دوستان کنم.
به امید دیدار
ساغ اولون
بهزاد بهزادی
آمریکا دوم دی ماه ۱۳۸۶