شعر معاصر آذربایجان
هادی قاراچای
قبلا به دفعات اشاره کردهام که شعر آذربایجان در هیچ دورهی تاریخی دیگری نتوانسته است چهار نسل پشت سر هم تجربیات شاعرانش را بصورت مستقیم رد و بدل کند. بدلایل مختلف سیاسی، اجتماعی، همیشه شاهد نوعی گسست در ارتباط و تبادل تجربه بین نسلهای مختلف ادبی بودهایم. اما اینبار قرعه رقمی دیگر زد. در آخرین سالهای نفرین زدهی شاهنشاهی ،هنوز نفس گرم “حیدر بابایا سالام” را داشتیم، هنوز بوی شعر را میتوانستیم از بعضی شعرهای بولوت قاراچؤرلو بگیریم و هنوز برف و سرمای اعدام و ارعاب شاهنشاهی نتوانسته بود نام زیبای “اوختای” را در خاطرهی شعر آذربایجان بخشکاند که هرگز هم نتوانست.
شعلههای انقلاب، شعلههای شعر آذربایجان را تندتر کرد. در مدت بسیار کوتاهی روزنامهها و مجلات بسیاری پا به عرصهی ظهور گذاشتند و شعر جزء جداییناپذیر تک تک این نشریات بود. اما این دولت مستعجل، چند ماهی بیش نپایید و تمامی نشریات، به استثنای مجلهی وارلیق، که به یمن سیاست آقای دکتر جواد هیئت پابرجا ماند، بقیه همگی تختهقاپو شدند. اما آنچه از کتابهای این دوره به یاد دارم کؤوشن، لیریک شعرلر و سحر ایشیقلانیر از پیر شعر معاصرمان استاد حبیب ساهر، سازیمین سؤزو از بولوت قاراچؤرلو، آشیقلی کاروان از مفتون امینی، قاراداغ کندلری ….. از حبیب آقا فرشباف و ائللر جیرتدان اولاجاق از عزیز سلامی است. اعتراف میکنم که ذهنی شدیداً فراموشکار دارم و هیچ بعید نیست که اثر یا آثاری را از قلم انداخته باشم.
در این میان کتاب زیبای “ایشیق” که مجموعهای بود از شعرهای علیرضا نابدل معروف به “اوختای” که به یمن چند شعر درخشان از نظر فورم و ساختار شعری و همچنین بکارگیری غیرمتداول کلمه در شعر ترکی آن دوره سرآغاز شعر مدرن آذربایجان شناخته میشود نیز به دست مشتاقان شعر ترکی رسید. من عبارت “بکارگیری غیر متداول کلمه” را بکار بردم، و قصدم رسیدن به مفهوم عامتر “زبان” بود.
اگر بپذیریم که اکثریت جریانها و سبکهای ادبی شناخته شده، بیشتر با تغییر در ارائهی زبان در ارتباط هستند تا تغییر در فرم شعر، در این صورت تغییرات ایجاد شده در ساخت زبانی شعر معاصر آذربایجان را میتوان به چند جریان مختلف تقسیم کرد که در زیر به آنها خواهم پرداخت.
به اعتقاد من مباحث صورت گرفته در مورد سرآغاز شعر مدرن آذربایجان ناکافیست، با اینکه نظر غالب در مورد اوختای و آغازگر بودن او متفق است، اما هنوز هم بعضی از دوستانمان چنین اعتقادی ندارند. مشکل اصلی در اینمورد این است که، ما هنوز ویژگیهای شعر مدرن را تبیین نکردهایم. هنوز آن اتفاق نظر لازم را، در مورد عناصر اصلی شعر مدرن نداریم. بنابراین بسیار طبیعی است که در مورد آغازگر آن نیز اتفاق نظری وجود نداشته باشد.
برای اینکه مدخلی مناسب شعرهای ترجمه شده در این مجموعه داشته باشیم، من منظر خودم را روشن میکنم و از همین منظر وارد شعر مدرن آذربایجان و از همین نقطه وارد شعر روز و معاصرمان میشوم. قصد من به نوعی روشن کردن جایگاه بعضی از شاعرانی است که در سیری تاریخی از دههی چهل تا به امروز منشا اثر بودهاند.
از نظر من مدرن در ادبیات هر آن کیفیت تازهای است که برای جدا شدن از کیفیتهای ایجاد شدهی قبل از خودش عناصری داشته باشد که مختص خود اوست و حداقل اشتراک را با کیفیتهای قبلی داراست. در این میان تبیین و تئوریزه کردن کیفیت جدید، البته مهم و تعیین کننده است. در شعر آذربایجان، قبل از اوختای، از جمله در شعر استاد حبیب ساهر، دکتر حمید نطقی “آیتان” و ب.ق.”سهند”، نشانههای شعر مدرن را میتوان به وضوح دید. آنچه که در شعر اینان حضور ندارد، اعتقاد به گسست از کیفیت قبلی است. استاد حبیب ساهر، هرگز از وزن جدا نشد، دکتر حمید نطقی و سهند نیز، شعر را با کیفیتی متفاوت در یکی دو مورد فقط تجربه کردند و دوباره به همان کیفیتهای قبلی بازگشتند؛ در صورتیکه اوختای، از همان آغاز، علیرغم سطح کیفی متفاوت در شروع کارهایش، با کیفیتی نو پا به میدان میگذارد و هرگز به عناصر و المانهای کیفی شعر قبل از خودش باز نمیگردد.
اعتقاد دارم که شعر معاصر ما بعد از اوختای چند جریان جدید را تجربه کرده است. در اینجا باید یادآوری کنم که دید آقای همت شهبازی به شروع شعر مدرن آذربایجان بسیار واقعبینانه است:
شعر مدرن آذربایجان از اواسط دههی ۴۰ با شعرهای علیرضا نابدل «اوختای» شروع شد. «اوختای» پس از فوت مرحوم صمد بهرنگی، به مبارزات عملی روی آورد و در این راه جان خود را فدا کرد. کار او در شعر آذربایجان شبیه کار فروغ فرخزاد در شعر فارسی است. همانطور که شعر مدرن فارسی نه با نیما بلکه با فروغ شروع شد، سرآغاز شعر مدرن آذربایجان نیز در همان دههی ۴۰ با «اوختای» بود. اگرچه در بین شعرهایی که از او برجای مانده، شعرهایی دیده میشود که ویژگیهای شعر مدرن را دارا نیستند اما به یقین میتوان گفت که شعرهای ماندگار «اوختای» همان شعرهایی هستند که به شیوهی مدرن سروده شدهاند. در واقع «اوختای» پل ارتباطی بین مرحله قبل و مرحلهی مدرن و به منزلهی معبری برای گذار به شعر مدرن دههی ۷۰ است. معبری که حدود ۳۰ سال بیعابر ماند. این سکوت ۳۰ ساله به خاطر قحطی شاعر نبود بلکه بیشتر به خاطر عدم اجازهی چاپ و نشر به زبان ترکی آذربایجانی بود. شعر بسیاری از شاعران این دوره (مثل ناصر مرقاتی که همزمان با اوختای بود و نیز شعر دکتر حمید نطقی) در سالهای بعد از دههی ۷۰ چاپ شد.
در اینجا یادآوری دو نکته را مهم میدانم:
اول اینکه شواهد بجا مانده از آن دوره بخصوص تاریخهای ذکر شده در ذیل دستنوشتههای اوختای نشان از آن دارند که حداقل قبل از سال ۱۳۴۵ اوختای از آفرینش هنری دور شده است، و این با تاریخ آشنایی او با امیرپرویز پویان از طریق صمد بهرنگی همخوانی دارد. بعبارت دیگر اوختای نه بعد از مرگ صمد بلکه حدودا دو سال قبل از مرگ وی از آفرینش هنری دور شده است.
دوم اینکه شعرهای چاپ شده در سال هفتاد از آقای ناصر مرقاتی که معلم شخص من نیز بوده است، همان شعرهای دورهی ۴۰ نیست و من هرگز بیاد ندارم که ایشان چنین ادعایی کرده باشند یا جایی نوشته باشند که شعرهای مجموعهی “تالانمیش گونش” سرودههای دورهی ۴۰ و همزمان با اوختای است. به احتمال زیاد دوست عزیزم آقای همت شهبازی بیشتر سابقهی شاعری ایشان را در نظر داشته است تا مشخصاً شعرهای ارائه شده در تالانمیش گونش را.
اوختای با شعرهای “شمشیرم، کلاهم، اسبم”، “حکایت فروریختن قلعهی دختر”، “پیانوی گردآلود” و چند شعر درخشان دیگر شعر معاصرمان را دگرگون کرد. تا جایی که استاد حبیب ساهر او را شاعری با شعرهای خاص مینامد (نقل به معنی). نحوهی کار اوختای با زبان، بکارگیری تعابیر جدید، ایجاد فضاهای متفاوت، خلق موقعیتهای دیگرگون از او شاعری متفاوت میسازد. در همین مجموعه چند شعر از اوختای، که قبلا توسط شاعر بزرگ معاصرمان، آقای مفتون امینی، ترجمه شده است، به همراه چند ترجمهی جدید ارائه خواهد شد.
دورهی اوختای، دورهای است که با توجه به فضای سیاسی جامعه، نوشتن به زبان ترکی ممنوع بوده و آنان که جستهگریخته شعرهایی به زبان ترکی نوشته اند امکان چاپ نداشته اند، که اکثر اینان همانطور که در بالا اشاره شد، در سال ۵۷ کتابهایشان را به چاپ رساندند. به اعتقاد من، غیر از شعرهای “اوختای” در مجموعهی “ایشیق” که به همت استاد ارجمند آقای حبیب فرشباف به بازار آمد، در بین کتابهای شعر چاپ شده در سال ۵۷ اثری که بتواند کیفیتی نو به نمایش بگذارد وجود ندارد. حتی شعر خود آقای فرشباف نیز، از منظر زیباییشناسی هنری و بکارگیری زبان متعلق به دورهی ویژگیهای شعری قبل از اوختای است. در واقع ما شانس خواندن بخشی از آفریدههای ادبی سالهای ۴۰ و ۵۰ را در اوایل سال ۶۰ بدست آوردیم.
دههی ۶۰ دههی پرباری برای ادبیات ترکی نبوده است. از معدود کتابهای چاپ شده در این دوره میتوان به “آبیها” از خانم حمیده رئیسزاده “سحر”، و “کوچههایی که چشمهایشان اشک آلود است” (۱۳۶۹) از آقای علی احمدی آده “ع.اورمولو” نام برد. “آبیها”ی خانم رئیسزاده توانست آن سکوت ده دوازده ساله را بشکند و به خوانندهی شعر ترکی تلنگری بزند. با میانگین سنی ۲۰ ما خوانندگان پر و پا قرص شاعران این دوره بودیم. اما ما نمیتوانستیم فقط به آنچه که چاپ میشود اکتفا کنیم.
ادبیاتی بود که به هر دلیلی چاپ نمیشد و این ادبیات دارای آن ویژگیهای خاصی بود که ما در ادبیات چاپ شده یا پیدا نمیکردیم یا کمتر مییافتیم. این ویژگیهای خاص، فقط شامل زیباییشناسی صرف نیست، همچنین هر آن دستمایهای است که شاعر بدان میآویزد. اهمیت این نکته در این است که هنوز هم برای بسیاری از خوانندگان شعر ترکی ما، آغازگران آن بازگشت حماسی شعر آذربایجان، آن پرچم مقاومت در شعر، آن حس رضایتمندی از هویت ائتنیکی خود ناشناخته مانده است. دکتر حسن ریاضی “حسن ایلدیریم”، با مجموعهی شعر “از ستارگان خون میبارد” که به صورت دستنویس دست بدست میگشت، یکی از آن نامهاست. در این مجموعه تلاش شده است تا نمونههایی از شعر آقای حسن ایلدیریم نیز، برای خوانندهی فارسی زبان تهیه شد. ناصر داوران، علیرضا میانالی و ائلدار موغانلی شاعرانی هستند که میتوان آنها را در پررنگ شدن ادبیات سیاسی (بخوان شعر مقاومت) تاثیرگذار دانست. علیرضا میانالی، کتابهای متعددی از شاعران مختلف به چاپ رسانید. این کتابها از نظر زیباییشناسی هنری چیز تازهای در چنته نداشتند، اما از نظر بار سیاسی خاصی که داشتند و بارقههای مقاومتی که ایجاد کردند، در شاعران نسل بعدی، از جمله در شعر شاعرانی همچون کیان خیاو، اسماعیل مددی اولکر، هادی قاراچای و به شکلی متفاوت در شعر نیگار خیاو اثرگذار ظاهر شدند.
دههی ۷۰، اما دههی کاملا متفاوتی است. چه به لحاظ کمی و چه به لحاظ کیفی قابل مقایسه با دهههای قبلی نیست. پرداختن به جنبهی کمی مسئله از حوصلهی این بحث خارج است، اما از لحاظ کیفی اولین حرکت ملموس با کتاب “زنجیرده سئودا” (عشق در زنجیر) سرودهی آقای حمید شهانقی ظاهر شد. چند نمونه از شعر ایشان، توسط آقای همت شهبازی تهیه شده است که تقدیم خواهد شد. شعر حمید شهانقی آنِ غافلگیری است، کشف هر آن چیز بدیهی اما واقع شده در نقطهی کور ذهن است. “بیان استعاری «زنجیرده سئودا» از حمید شهانقی سیال و روان است و به همین خاطر، هم ذهن خواننده را به تأمل وا میدارد و هم اینکه به دلیل غیرتصنعی بودنش به دنبال خود میکشاند. در بیشتر شعرهای این مجموعه، مجموعه نمادهای تصویری، شعر را تبدیل به استعاره طولانی کرده و استعاره در آن در کلیت شعرها و نیز در تصویرها و استعارههای پیدرپی مصراعها جاری است.” (نقل از کتاب “نقد شعر معاصر آذربایجان، تالیف همت شهبازی، نشر اختر)
همزمان با آقای شهانقی آثار شاعر گرانقدرمان آقای اسماعیل مددی “اولکر” منتشر شد. اولکر شاعر عمق است، شاعر فضاهای آشناست، او را در کنار خود احساس میکنی و یا بر عکس، خود را همیشه کنار او میبینی. شعر اسماعیل اولکر برای خوانندهی آن دوره تازگی خاصی داشت، و این دقیقا همان چیزی بود که نرمها و معیارهای شعر قبل از خودش را جا گذاشته بود.
آقای صالح عطایی نیز با تک مجموعهی “بلکه داها دئینمهدیم” از تاثیرگذاران این دوره محسوب میشوند، استاد مرحوم رضا سیدحسینی در مقدمهی کوتاهی که بر این مجموعه نوشتهاند آن را به عنوان حادثهای در شعر آذربایجان قلمداد میکنند و مینویسند: “در حالی که شعر در بیشتر کشورها و بیشتر زبانها دچار رکود است و عملا هیچجا خبری نیست، شعر آذری ما که تکرار شعر کلاسیک پیشین بود و شیفتگیمان به حیدربابا امکان حرکت تازهای را به آن نمیداد، در کار شاعران جوان و منفرد، به نحوی سد شکسته است و به صورت بیسابقهای ارائه میشود.” خوشبختانه این کتاب همراه با ترجمهی مرحوم شهرام شیدایی، چوکا چکاد در سال ۱۳۷۶ توسط انتشارات تهران صدا چاپ شده است.
آقای ناصر مرقاتی نامی است که بسیاری از جوانان این دوره از جمله خود من در محضر ایشان درس خوانده ایم، مباحث ایشان در زمینهی زیباییشناسی شعر مدرن برای ما بسیار آموزنده بوده است. همانطور که قبلا هم آقای شهبازی اشاره کرده اند آقای ناصر مرقاتی از شاعران دههی ۴۰ هستند که شعرشان در دههی ۷۰ به چاپ رسید و منظر تازهای از شعر اسطورهای آذربایجان را با زیبایی شناسی کاملا نو به نمایش گذاشت. زبان فاخر ایشان با همهی جذابیتش چندان مورد استقبال قرار نگرفت چنان که اندکی بعد خواهیم دید که دههای بعد از انتشار مجموعهی شعر ایشان، شعر دههی ۸۰ با زبانی کاملا نو، ساده و همجنس زبان محاوره به میدان خواهد آمد. اما هنوز تا رسیدن به این زبان ساده، شعر معاصر ما از صافی زیباییهای زبانی شعر کیان خیاو با آن گریزهای زیبایش به مرگ، به زندگی، به انسان و هر آنچه که حرمت انسانی است را از سر میگذراند، همینجا یادآوری میکنم که آقای کیان خیاو از نادر شاعرانی است که در اندازه های جهانی ظاهر میشود. شعر او آن اورگانیسم تپندهای است که معمولا نشانهای هر چند دور از من خواننده را از هر طیفی که باشیم با خود دارد. شعر ما میباید برای رسیدن به زبان سادهی امروزش، پوست تازهای را با حکایت تازهای از آقای نادر ازهری را میانداخت و دکلمههای بلند اسماعیل مددی اولکر را میشنید. کوتاه سخن اینکه دههی ۷۰ دههی تجربههای متفاوت و زیباست. در این میان حکایت نگار خیاو حکایتی دیگر است. خانم نگار خیاو شاعری است که زبان شعریش هوشیار و نبضدار است و ضربان زبانش با آنچه که مینویسد هماهنگ است. او مدام در حال نو شدن است و مدام خود را بازآفرینی میکند. از لحاظ زبانی شاید خانم نگار خیاو نزدیکترین حلقهی شعر دههی ۷۰ به دههی بعدی باشد.
بی هیچ تردیدی، زیباترین نام دههی ۸۰ زیبا کرباسی است، بقول یک ضرب المثل ترکی که میگوید: “یاخشی مال ییهسینه چکر! در واقع جنس خوب به صاحبش رفته”.
خانم زیبا کرباسی، هنوز هیچ مجموعهای به زبان ترکی منتشر نکرده است، اما زمانهی ما زمان اینترنت و اطلاع رسانی سریع است. شعرهای وی، چه بصورت درج شده در سایتها و چه بصورت فایل صدا قابل دسترسی است. من اطلاع دقیقی از شعر فارسی ایشان ندارم اما شعر ترکی خانم کرباسی حرکت در چند بعد است. حرکت در صورت نحوی زبان، حرکت در صرف، و در مورفولوژی، حرکت در فضاهای نو، تصاویر. . .شعر خانم کرباسی اگر نه بصورت مستقیم ولی بطور قطع بر شعر شاعران جوانی همچون دومان اردم، سعید موغانلی که بیشتر شناخته شده هستند و شاعران دیگری نیز اثر گذاشته است. حرکت خانم کرباسی را میتوان چرخشی در شعر معاصرمان بحساب آورد که سرآغاز جریانی خاص شده است و در حال پیدا کردن عمق و غناست. در این مجموعه چند شعر از خانم زیبا کرباسی تقدیم خواهد شد.یادآوری این نکته را مفید میدانم که با توجه به ویژگیهای زبانی خانم زیبا کرباسی کار ترجمه با مشکلات زیادی روبرو بوده است، با این حال امیدوارم که ترجمههای حاضر انتظارات خوانندهی فارسی زبان را برآورده کند.
همینجا ذکر این نکته حائز اهمیت است که در اواخر دهه هفتاد نوعی شعر زن مدار توسط نیگار خیاو با مجموعه شعر “کؤلگهدهکی سس” (صدایی در سایه) وارد شعر آذربایجان شد که بعدها، هم خود وی و هم دیگر شاعران زن به بسط و گسترش این گرایش پرداختند. این مسئله موجب گفتمانی در شعر زن مدار آذربایجان گردید که اوایل دهه ۸۰ آقای همت شهبازی در مقالهای تحت عنوان “گفتمان شعر زنسالار آذربایجان” به آن اشاره کرده است: “«گفتمان زنانه» تبادل روابط و هنجارهای موجود در حالات، احساسات، تجربیات و اندیشه های زنانه است که با رویکردی صرفاً برخاسته از «فرهنگ زنانه»، ساختار تعابیر و مفاهیم خود را تشکیل داده، اصالتی نظام مند به خود میگیرد. بدیهی است در چنین گـفتمانی تمام حالت ها و خصلت های مردانه نیز باید به «کنش زنانه» تبدیل شوند. از این رو در «گفتمان زنانه» شاعر نه به فهرست کردن احساسات محض زنانه با تعابیر کلی گرایانه میپردازد و نه آنچنان در فضایی غیر از حالتهای زنانه قرار میگیرد، طوریکه طبقه بندی تصورات موجود در آن، هیچگونه دلالتی بر خصلت ها و تجربیات زنانه ننماید.” (نقل از نشریه “وراوی”)
امروزه شعر زن آذربایجان به ماهیتی از این دست نایل آمده است. که نمونه های زیبای آن را در شعر نیگار خیاو، زیبا کرباسی، اولکر اوجقار و ملیحه عزیزپور عریانتر میبینیم.
شعر دههی هشتاد به مراتب زیباتر و متنوعتر است. با آنکه زبانی معمولا ساده دارد اما پیچیده و چندبعدی است و با همان اصطلاح چندصدایی مناسبت بیشتری دارد. به هر روی ما با توجه به امکانات و توانمان چند شاعر مطرح دههی هشتاد را از جمله ۵ شعر از خانم زیبا کرباسی، دو شعر بلند از آقای سعید موغانلی، یک شعر از آقای دومان اردم، چند شعر از خانم اولکر اوجقار، چند شعر از آقای آیدین آراز و سایرین آماده کردیم که امیدواریم مورد توجه خوانندگان قرار گیرد.
در این میان اما شعر ما، سمتگیری جدیدی را نشان میدهد. شعر شاعر جوانی به نام ائلیاد موسوی! از این شاعر نیز، خوشبختانه چند ترجمهی مناسب داریم که خواهید خواند. حرکت ائلیاد بیشتر در ایجاد فضاهاست. فضاهایی که در فرم و ساختار خود شعر تعبیه میشوند. زبان ائلیاد، همچون سایر شاعران همدورهاش ساده، ولی برخلاف آنها، نزدیکی و قرابتی با زبان محاوره ندارد و بیشتر به فرم زبان ادبی نزدیکتر است. ائلیاد، شاید جوانترین شاعر این مجموعه است و امیدوارم که با دقت بیشتری خوانده شود و مورد نقد قرار گیرد.
سخن آخر:
وقتی که در آغاز کار بودیم، من بدنبال ارائهی کاری کاملا بینقص بودم. تصور میکردم که تهیهی یک مجموعهی کوچک که بتواند شعر معاصر آذربایجان را معرفی کند دور از دسترس نیست.
اکنون که در آخر خط ایستادهایم، بی هیچ تعارفی اعتراف میکنم که این مجموعه هرگز آنی که من بدنبالش بودهام نیست. قصورش را بر من خواهید بخشید و خطاهایش را گوشزد خواهید کرد و در آینده، در ارائهی مجموعهای بینقصتر همراهی مان خواهید کرد.
دوست دارم که از زحمات یکایک دوستان که دعوت ما را پذیرفتند و با ترجمههایشان در این مجموعه همکاری کردند تشکر کنم. بخصوص از خانمها سوسن نوادهی رضی، اولکر اوجقار و آقایان کیان خیاو، همت شهبازی و ائلیاد موسوی که در جمعآوری این مجموعه یاریام کردند کمال تشکر را دارم.
4 پاسخ
{bütün ömrümdə ikicə dənə farsca məqaləm var biri budur biri də Şamlu və Türklük məqaləsidir. Farsca yazmağımın nədəni məqalənin içində göstərilir. Bu yazı Azərbaycan şeirini Farslara tanıtdıran tərcümələrin önsözüdür!
سایین هادی قاراچای سیزین آدینیز گؤستریر که تورک سینیز آمما ندن یازینیزی اؤز گؤزل آنا دیلیمیزده یازمادینیز؟چونکو بیزیم خالقیمیز اؤز آنا دیلیندن چوخ اوزاخ قالمیش یادا داها دوغروسو اوزاخ توتولموش بیر خالقیدیر و او اوزدن اوخوماغا چوخ ماراقلیدیلار.چوخ یاخشی بیلیرم کی فارسجا یازماخ داها راحات و چوخ آساندیر آمما بیزلر چتینده اولسا گئنه ده تورک جه یازمالییز.یعنی بو بیر میللی گؤرِو(وظیفه)دیر.
sayın Əsgər Nədiri
sizin axtardığınız heç bir əttarda yoxdur, axtarmayın.
salam.goon aydin.turki sher va shaera raje bakoo dan payan name foghe lisans yaziram.darbareye tarikhe shere turki va tapilma va onoon seyri mana 2safha matlab manbasi nan lotf eiliooz…tashkkorlar
.