سیارهی ما از نمای نزدیک، از نمای دور!
حسن ریاضی
تمدن بشری دگردیسی عظیمی را آغاز کرده است. این فرآیند، در اثر تحولات گسترده و شگفتانگیز در حوزههای فناوری، ارتباطات و اطلاعات و تغییرات بیسابقهی سیاسی، اجتماعی دهههای اخیر صورت گرفته است. دگرگونیهایی که جهان را دستخوش تغییرات بنیادین کرده است. در پی این دگرگونیها، سرنوشت انسانها نیز هرچه بیشتر بهم وابستهتر شده و این همسرنوشتی ناگزیر، جوامع را به سوی یکپارچه شدن سوق داده است. هماکنون فرآیند این یکپارچگی را در عرصههای مختلف میشود مشاهده کرد. رسانههای نوشتاری، شنیداری و الکترونیکی همچون سلسله اعصاب و شریانها جوامع را به هم مرتبط ساخته است. در روند پرشتاب این دگرگونیها، مرزهای جغرافیایی، سیاسی، نژادی و قومی، رفته رفته رنگ میبازند؛ موجهای فرهنگی، از مرزهای سیاسی برمیگذرند و بده بستانهای فرهنگها روز به روز عمیقتر و فراگستردهتر میشود. در پی این درهمتنیدگی و آمیزش فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، مسائل عموم بشری برجستهتر گشته و به محور چالشهای جهانی تبدیل شده است.
آنچه از این فرایند برداشت و استنباط میشود این است که آدمی باید تمدن نوینی را بر بنیان نیروهای پویا و بالندهی فرهنگهای ملی بنا نهد تا فرهنگهای ملی و منطقهای گوناگون جهان با حفظ هویت خود به تقویت جنبههای مشترک بپردازند. با تغییرات بنیانی، جهان و انسان همنواخت شده و در معماری دنیای نو، دنیای عاری از سلطهی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی جهانسالاران شرکت فعال داشته باشند. پر واضح است که این تمدن و فرهنگ، با محوریت انسان و سیارهاش زمین شکل خواهد گرفت. باید خاطر نشان کرد که نشانههای امید آفرین بالیدن این تمدن هماکنون نمایان است. اینک، انسان مصمم است که به دوران جدیدی گام نهد. دوران انسانی شده، عادلانه، بدون فقر و جنگ، جهانی عاری از سلاحها و جنگافروزان، دنیایی برساخته از همزیستی انسان و طبیعت. راه آیندهی بشریت از این مسیر خواهد گذشت. بقول ناظم حکمت:
زیستن چون درختی، تک و آزاد
و همچون جنگلی برادرانه
این است حسرت ما!
آنچه گفته آمد، ازدریافت و باور ما از جهان واقعا موجود تراویده؛ از زبان بزرگان دانش و اندیشه شنیده شده؛ از پژوهشها و تحقیقات دانشمندان و صاحب نظران برداشت شده؛ با آرزوها و خواستههای ما عجین شده است. باید گفت که همه چیز برای گذار به جهان آرمانی حاضر و آماده نیست. سادهلوحانه خواهد بود اگر تصور شود این روند، بی هیچ مقاومت و انحرافی طی خواهد شد. تأکید میکنیم که موقعیت فعلی، سرنوشتسازترین و بغرنجترین برهه از تاریخ زندگی بشریت است. دگردیسی عظیم که اشارهاش رفت، از قانونمندیهای سرشتی پدیدههای اجتماعی سرچشمه میگیرد، اما در مقابل این نیروی پیشبرنده، نیروهای بازدارندهی بسیار قوی و سختجانی هم هستند که هم اکنون سیطرهی خود را بر سراسر جهان گستردهاند. جهانسالاران، هماینک با برقراری نظم نوین با تمام توان و برغم بحرانهای بیشمار سرنوشت سیارهی ما را رغم میزنند.
در این برههی تاریخی اگر انسان موفق نشود از زیر سلطهی جهانی الیگارشی سرمایهی مالی جهانی شده خلاصی یابد و نتواند سیاست ویرانگر اقتصادی بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی (گات) را نقش بر آب کند و جهان همچنان در چنگ غارتگران جهانی بماند، آنگاه همه چیز به پایان خواهد رسید و مناسبات جنگل در جهان حکمفرما خواهد شد و انقراض نسل بشر و نابودی کرهی خاکی در آیندهی نه چندان دور محتمل خواهدشد!
سیارهی ما، از دستاوردهای علمی و تکنولوژیک فرزندانش سخت به خود میبالد و از تلاش پیگیر و امیدوارانهی آنها برای ساختن آیندهای روشن شادان است. چرا که هدف آنها این بود که در پرتو علم و فنّاوریهای پیچیده و پیشرفته برای انسانها، زندگی راحت و توأم با آرامش در روی زمین فراهم آورند و زندگی اجتماعی انسان را از مهلکههای بسیاری نجات دهند؛ حتی از خطرات فرازمینی- خطراتی که در خارج از حیطه و تواناییهای بشر است – و یا خطراتی را که هماکنون تهدید جدی برای زمین محسوب میشوند، مهار کنند. متأسفانه این پیشرفت حیرتآور در دانش و فناوری، هنوز به باروری و پرمایگی انسان منجر نشده است، بلکه در دست جنونزدگان ثروت و قدرت به وسیلهای برای سلطه بر انسان و جهان تبدیل شده است.
اینک سیارهیما، گرفتار بحران فراگیراست، با بحرانهایی همچون: بحران غذایی، بحران مالی، بحران اقتصادی، بحران جوی، بحران مهاجرت، بحران زیست بومی، بحران انرژی و بحران تمدن مواجه است. از این روی بشریت مجبور است و باید برای حفظ سیاره و انسانها، روابط اجتماعی عادلانهتر و حرمتگذار طبیعت را در جهان بنا نهد. در آن جهان انسانیشده جایی برای غارت منابع زمین، جنگ، فقر، گرسنگی، فاصلهی شگفت انگیز طبقاتی، تراکم حیرتآور ثروت در دست یک درصد از هفت و نیم میلیارد مردم دنیا نباشد؛ بیکاری و غارت بیامان تودهی مردم و شکنجهی تن و روان میلیونها میلیون انسان زحمتکش، ریشهکن شود. امروزه روز خطری که میتواند از بالقوه به بالفعل تبدیل شود و همین حالا هم صداهایش از دور به گوش میرسد و چون شمشیر داموکلوس برآهیخته بر فراز جهان آمادهی فرود آمدن است. خطر، خطر انقراض نسل انسان و نابودی زمین است. مسئله، مسئلهای فراملی و انسانی است. آیندهی بشریت و زیستگاهاش درگرو چارهاندیشی است؛ و درست به همین دلیل است که امروزه نجات زیستکره در دستور روز تمام بشریت قرار گرفته است. انسانها از هر قماش و قشری به رغم اختلافات جهانبینیها، ایدئولوژیها، دین و مذاهب در اندیشهی نجات زمین از نابودی هستند.
این حقایق غیرقابل انکار، هشداری است جدی برای بشریت که راهش را انتخاب کند؛ یا راه موجود را ادامه دهد تا نابود شود، یا چارهای اساسی بیاندیشد و راه بقا و ماندگاری را برگزیند. انسانی که رویای بهشت زمینی را در سر میپرواند و هزاران انسان اندیشمند و هنرور این رویاها را با آخرین کشفهای خود امکانپذیرتر و دستیافتنیتر ساخته بودند، روزگاری، پروژههایی همچون فنّاوری نانو، هوش مصنوعی، تغییرات بیولوژیکی و از این قبیل کوششهای علمی، دستاوردهای امیدآفرینی بودند برای بهبود زندگی انسان تا بسیاری از معضلات فعلی انسان مثل نابودی منابع طبیعی، آلودگی محیطزیست را حل کنند؛ برای تأمین آب سالم، ریشهکنی فقر و گرسنگی از نانو تکنولوژی استفاده کنند، متاسفانه هم اینک دستاوردهای فوق به دست جهانخواران سیری ناپذیر به کابوس وحشتآوری تبدیل شدهاند. این خطر وجود دارد که این فنّاوریها نیز همچون فنّاوری هستهای به بلای جان انسانها تبدیل شود. آیا بشر تا به حال با چنین طنزی تلخ، گزنده و سیاهی روی در رو بوده است؟!
جهانسالاران، با زور سرمایه و بکارگیری سلاح، بر انرژی جهان چنگ انداخته و با غارت ثروت آن، باعث فقر، بیکاری، نابودی شدهاند. جنگهای خانمانسوز جهانی و منطقهای را بر ملل جهان تحمیل کردهاند. بارها جغرافیای سیاسی جهان را تغییر دادهاند. همیشه هم با قلب واقعیت، جنایات خود را پردهپوشی کردهاند. حالا هم با دستاویز قرار دادن مفاهیمی همچون «دمکراسی»، «حقوق بشر»، «منع گسترش سلاحهای کشتار جمعی»، مبارزه با تروریسم و. با سازماندهی جنگهای قومی، فرقهای، نژادی و منطقهای جهان را هرچه آشفتهتر میکنند و مانعی سر راه همدلی و همزیستی مسالمتآمیز ملتها ایجاد میکنند. افکار عمومی جهان را از پرداختن به موضوعات اصلی و اساسی منحرف میکنند. در حل معضلات و موضوعات مهم اجتماعی به جای اندیشههای علمی، خرافههای شبهعلمی، پیشگوییها و خرافهپرستی را جا میزنند تا مانعی در راه درستاندیشی انسانها ایجاد کرده باشند. با راهاندازی بنگاههای دروغپراکنی، ایجاد جنگی روانی و هزاران شگرد گمراهکنندهی دیگر دست به مغزشویی وسیعی زده و اذهان و افکارعمومی را در خدمت منافع خود سازماندهیمیکنند.
آنها در تلاشند که انسانها را از خود، از دیگران، از طبیعت و جهان بیگانه گردانند. میخواهند که انسان تنهای گرفتار در چنگ توهم و ترس در جهانی با آیندهای تاریک و بیامید رها شده و فردای روشن برایش بیمعنا و دست نیافتنی باشد. انسانی که زندگی را بیمعنا و بیارزش یافت، هر روز درماندهتر شده و به تنهایی وحشتناکی گرفتار خواهدآمد. هر چه بیشتر هم در این جدایی و تنهایی غرق شود، ورطههای درون او نیز عمیقتر و هولناکتر خواهد شد. این چشم انداز جهانیست دشمنان بشریت برایش رقم زدهاند؛ گویا هیچ امیدی هم به نجاتش نیست!
آیا راهی هست که انسان در برابر این پدیدهی به ظاهر ناگزیر برگزیند؟ تا در برابر چشمانش بردهداری نوین شکل نگیرد؛ استثمار و غارت مردم جهان تشدیدتر نشود؛ آزمایشات انواع و اقسام سلاحهای بیولوژیکی، شیمیایی، نانو تکنولوژی برای ساخت سلاحهای کشتار جمعی و هوش مصنوعی در خدمت منافع و مطامع سلطهطلبانه قرار نگیرد؛ تشکیل بلوک بندیهای جدیدی برای تقسیم جهان صورت نگیرد؛ جنگهای منطقهای بر بستر تضاد منافع جهانخواران دنیا را درگیر جنگی عالمسوز ویرانگر نکند.
آیا بشریت میتواند با بکارگیری امکانات موجود در برابر جهانخواران قد علم کند؟ آیا میتواند نابرابری، بیعدالتی، تبعیض و اختلاف فاحش زندگی را برطرف نماید و شوق زیستن را در جهان برانگیزد؛ امید را در دلها روشن دارد و از منزلت و مقام انسان صیانت کند و سیارهی ما را از خطرات و تهدیداتی که از جانب حافظان نظم نوین جهانی و نیروهای کور طبیعت بر آن تحمیل میشود، محافظت نماید. آیا رهایی از سلطه سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی صاحبان ثروت و قدرتی که چون اختاپوس بر منابع و ثروت جهان چنگ انداختهاند، به این آسانیها امکانپذیر است؟
آری! بشریت دستاوردهای زیادی درعرصه گوناگون علمی، اجتماعی، اندیشگی، امور بینالملل، کنترل بحرانها و… بدست آورده است، باید آنها را تقویت کند و نارساییهایش را برطرف سازد. نهادهای علمی، دانشگاهی، پژوهشگاهی، آموزشی و فرهنگی، نهادهای مدنی غیردولتی، گروههای متشکل در فضاهای مجازی، هماندیشان، تجمعها و تشکلها گوناگون، نهادهایی با افرادی از ملیتها با اندیشهها و نگرشهای متفاوت که اکنون در مقیاسهای بینالمللی تأثیرگذار هستند، از جمله این دستاوردها میباشند.
بیش از پیش مردم میاندیشند که حق زیستن در سیستم دیگری جز نظم موجود را دارند. بیش از پیش مردم باور دارندکه جهانی دیگر نه تنها ممکن است، بلکه ساختن جهانی دیگر در مکان و زمان کنونی ضروری نیز میباشد. این شعر لنگستون هیوز را با ترجمهی احمد شاملو بخوانیم:
رویاهات رو از دست نده
واسه اینکه اگه رویاهات از دست برن
زندگی عین بیابون برهوتی میشه
که برگا توش یخ زده باشن
رویاهات رو از دست نده
واسه اینکه اگه رویاهات بمیرن
زندگی عین بال بریده یک مرغ میشه
که مگه دیگه پرواز کردن رو به خواب ببینه