توبان مراغه ای؛ دلاور گمنام آذربایجان
مجید رضازاد عموزینالدینی
آذربایجان این خطه از خاک ایران، در طول تاریخ خود دلاوران و قهرمانان بیشماری را شاهد بوده، که هر کدام ویژگیها و خصوصیات خاص خود را داشتهاند که شرح حال برخی از آنان امروزه برای ما تا حدودی روشن است. اما در این میان، قهرمانانی نیز بودهاند که از شجاعان معروف عصر خود به شمار میرفتهاند. اما گذشت زمان آنها را در وادی فراموشی فرو برده و در دل تاریخ دفن کرده است. یکی از دلاور مردان که شرح دلاوری او و یارانش در نجات حاکم وقت آذربایجان از زندان «آل بویه» باعث اعجاب آدمی میشود «توبان مراغهای» این دلاور گمنام آذربایجان میباشد.
«توبان مراغه ای» را میتوان تاج بخش سلسله کنگریان [سالاریان] آذربایجان لقب داد، که متأسفانه از زندگانی و شرح حال او اطلاعات دقیقی در دست نیست و تنها «ابن مسکویه» در کتاب پر ارزش «تجارب الامم» به صورت گذرا به این قهرمان اشارهای کرده است. لازم به ذکر است که در اوایل قرن چهارم هجری، فرمانروایی آذربایجان به دست سلسله کنگریان، [«دانشمندان شرقشناس اروپا و برخی مؤلفان شرقی این خاندان را مسافری یا سالاری خواندهاند، ولی نام اصلی ایشان کنگری بود»۱] میافتد، خاستگاه اصلی این خاندان «طارم» در شمال ایران بود، اما بعدها به وسیله «مرزبان بن محمد» و با شکست «دیسم» و در سایه مدعیان وقت، حکمروانی آذربایجان نیز تحت کنترل این سلسله در میآید؛ «مرزبان» را میتوان مقتدرترین حاکم این سلسله دانست که در زمان او سالاریان به قدرت مهم منطقه تبدیل شده بودند تا جایی که «در این هنگام مرزبان به سراسر آذربایجان و شرق ماورای قفقاز فرمانروایی یافت. بنابر سکههای موجود، وی از سال ۳۳۳ هجری قمری دوین را نیز متصرف گردید».۲ از دیگر حوادث دوران این پادشاه میتوان به حمله روسها به آذربایجان و دفاع مرزبان و مسلمانان در مقابل این متجاوزین اشاره نمود.
«ابن مسکویه» در ذکر حوادث سال ۳۳۲ هجری به این حوادث اشاره کرده و مینویسد: «در این سال نیز لشکریان ملت معروف به روس به آذربایجان تاختند و بردعه را گرفته، مردمش را به اسیری بردند».۳
مرزبان بعد از کنترل سراسر آذربایجان و در اوج قدرت به فکر مقابله با خاندان «آل بویه» که در آن زمان قسمت وسیعی از ایران تحت فرمانروایی آنان بود، میافتد، اما در حملهای که به طرف «ری» انجام میدهد، شکست خورده و اسیر میشود و در «سمیرم» زندانی میگردد.
در تاریخ کمبریج در این مورد آمده است: «مرزبان در سال ۳۳۷ هجری از استخفافی که از سوی معزالدوله [بویه] بر رسول [فرستاده] وی رفته بود به خشم آمد و بر آن شد که «ری» را از دست رکن الدوله بیرون کند، رکن الدوله موفق شد که با گشودن باب مذاکره سیاسی تا آمدن نیروهای کمکی برادرش، عملیات جنگی مرزبان را به تأخیراندازد و با آمدن این نیرو در نزدیکی قزوین سپاهیان مرزبان را در هم شکست و مرزبان خود اسیر گردید».۴ بعد از اسیر شدن حاکم آذربایجان، اوضاع این دیار آشفته گردیده و مدعیان سلطنت هر کدام در گوشهای به پا میخیزند، و در این بحبوحه است که «توبان مراغه ای» از طرف مادر «مرزبان» یعنی «خوراسویه» ۵ به همراه عده دیگر مأمور رهایی مرزبان از زندان «آل بویه» میشود. «ابن مسکویه» در «تجارب الامم» در مورد اسیری «مرزبان» در زندان سمیرم فارس و رها شدنش به وسیله «توبان مراغه ای» و یاران او به تفصیل سخن گفته است و بدین وسیله این داستان شگفت را از گزند فراموشی حفظ کرده است: «مادر مرزبان «خراسویه» برای آگاهی از سرنوشت فرزندش و رهایی او میکوشید و هزینهها نهاد. ابراهیم معروف به «ابن ضابی» که در زندان «دیسم» بود، پس از آزادی پناهی جز «خراسویه» نداشت و نزد وی آمد و قول داد که خود را به« مرزبان» برساند.
«خراسویه» مالی در اختیار او نهاده، مردی به نام «توبان» هم که برای کتک کاری و زشتیهای دیگر [لازم به ذکر است که در قدیم الایام افرادی که در مقابل حاکمان و زورمندان عصر و برای احقاق حق مظلومان میایستادند به هزاران صفت زشت موصوف میشدهاند تا این جوانمردان از چشم مردمان بیفتند و زورمندان به آسانی بتوانند این مدعیان دلیر را از سر راه خود بردارند که نمونه این اتهام زدنها در تاریخ بی شمار است (نگارنده مقاله)]پیگرد محتسبان، و از چنگ سربازان مراغه گریخته بود، نیز به «خراسویه» پناه آورده، برای یافتن پسرش مرزبان [حاکم آذربایجان] به وی نویدها داده بود. او به زرنگی «توبان» امیدوار شد و پولی در اختیارش نهاد و او را با «ابن ضابی» آشنا کرد. ایشان با هم لباس بازرگانان پوشیده با تظاهر به زهد و تقوا، به کنار دژ [سمیرم] رفتند و [به] «شیر اسفار» دژبان [سمیرم] خود را بازرگانانی معرفی کردند، که در سابق با «مرزبان» معامله داشته و او کالاهایی از ایشان و بازرگانان دیگر خریده است، اینک باید برگههای آن معاملات را با او بخوانند و تصحیح و امضا کنند تا به حق خود و حق بازرگانان برسند». ۶ بدین وسیله «توبان» و «ابن ضابی» خود را به اسارتگاه مرزبان رسانده و برای آزادی او از زندان زمینه چینی میکنند.
مادر «مرزبان» نیز به دنبال آن دو، برای آزادی پسرش بازرگانان دیگری را با هدایای بسیاری به دژ سمیرم فرستاده و «اینان برای «شیر اسفار» و نوکرانش و دربان دژ پیشکشها آورده و وعدهها میدادند».۷ و بدین وسیله زمینه را برای آزادی حاکم آذربایجان فراهم میکردند.
«پس چون آن روز فرا رسید «توبان» که دلیرتر از دیگران بود، نزد مرزبان آمد، دیگری نزدیک دربان نشست تا اگر صدایش درآید او را خفه کند، دیگران نیز در بیرون نزدیک در نشستند… «شیر اسفار» [فرمانده دژ] وارد شد، مرزبان از پیش کم کم میخ زنجیر را سوهان کرده بود … درگذشته مرزبان از «شیراسفار» خواسته بود که آزادش کند و در برابر آن وعدههایی بزرگ داده بود، شیر اسفار امتناع ورزیده میگفت من به رکن الدوله خیانت نمیکنم، آن روز نیز مرزبان همان درخواست را پیش کشید. توبان که در آنجا بود [توبان در لباس بازرگانی و برای دادخواهی در آنجا رفت و آمد داشت] گفت: شما را به خدا بستانکاری مرا بپردازید، پس به کشاکش خود بازگردید. «مرزبان» به «شیر اسفار» گفت: خیلی مرا خسته کردی وی که پا را از زنجیر درآورده بود، از جا برخاسته به سوی در رفته، سپر و زوبینی را از غلام بگرفت، «شیر اسفار» نیز برخاست تا جلوگیری کند، «توبان» بر او جسته بر زمینش زده، چاقو را در کشتن گاه وی فرو کرده، آنکه در دالان بود بر سر دربان جسته او را کشت…»۸ و بدین وسیله مرزبان از زندان رهایی یافته و تختگاه خود در آذربایجان برگشت.
دکتر عبدالحسین زرین کوب در مورد این عملیات حیرت آور «توبان» و یاران او مینویسد: «معهذا اسارت و حبس طولانی سالار مرزبان در قلعه سمیرم فارس با رهایی افسانه وار او از حبس و بند دشمنی که به تدبیر و کمک مادرش «خراسویه» انجام پذیرفت، خاتمه یافت (۳۴۱ هجری قمری)». ۹
لازم به ذکر است که مرزبان بعد از رهایی از زندان سمیرم به سلطنت خود در آذربایجان دست یافته و با اقتدار در این دیار به حکمرانی میپردازد. اما دیگر صحبتی از «توبان مراغه ای» این تاج بخش سلسله کنگری [سالاریان] در تاریخ به میان نمیآید. در مورد «توبان» باید به این نکته نیز اشاره کرد که او از پهلوانان کشتی مراغه در آن عصر به شمار میرفته است. ۱۰و در شجاعت از سرآمدان روزگار خویش بوده است. و از طرفی، پایان کار سلسله سالاریان نیز در آذربایجان، در زیر پرده ای از ابهام قرار گرفته است. ۱۱ پروفسور مینورسکی (Minorsky) در این زمینه مینویسد: «پایان کار خانواده مسافری سالاری هنوز معلوم نیست. و هوآر(Huart) میگوید سال ۴۳۸ هجری قمری آخرین تاریخی است که از حکومت این خانواده در طارم یاد شده است. اما سر.د. روس؛ مسافریان [سالاریان] را به خاندان روادی که تا سال ۴۴۶ در تبریز جانشین آنان بودند، میپیوندد. به نظر میرسد که شاید این روادیان از نسل رواد ازدی یعنی پدر کسی باشد که تبریز را از نو آباد ساخت». ۱۲ و بالاخره «روادیان ازدی» که از اعراب [قحطانی= اصیل] به شمار میآمدند، جانشین سلسله سالاری [کنگریان] در آذربایجان میشوند.۱۳
منابعو مأخذ:
۱- شهریاران گمنام، کسروی، انتشارات جامی، تهران ۱۳۷۷، ص۴۵٫
۲- تاریخ ایران (پژوهش دانشگاه کیمبریج)، جلد چهارم، امیر کبیر تهران، ۱۳۷۲، ص۲۰۲٫
۳- تجارب الامم، ابن مسکویه، ترجمه منزوی، ج۶، انتشارات توس، تهران، ۱۳۷۶، ص۹۳٫
۴- تاریخ کیمبریج، جلد چهارم، همان، ص۲۰۳٫
۵- مجله هنر و مردم، ۱۳۵۰، «خداوندان دژ شمیران»، شماره ۱۰۲ و ۱۰۳، ص۴۳٫
۶- تجارب الامم، ج۶، همان، ص۱۹۴٫
۷- تجارب الامم، همان، ص۱۹۵٫
۸- تجارب الامم، همان، صص۱۹۶- ۱۹۵٫
۹- تاریخ مردم ایران «از پایان ساسانیان تا پایان آل بویه»، دکتر زرین کوب، امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۰، ص۳۱۲٫
۱۰- شهریاران گمنام، همان، ص۸۲٫
۱۱- ر.ک: تاریخ تبریز از دوران باستان تا برآمدن مغولان، مجید.ر. عموزین الدینی، اختر، تبریز، ۱۳۹۱، چاپ چهارم، صص ۹۸-۹۲٫
۱۲- تاریخ تبریز، مینورسکی، تبریز، ۱۳۳۷، ص۱۱٫
۱۳- تاریخ تبریز، از دوران باستان تا برآمدن مغولان، همان، صص ۱۱۷-۹۹٫
یک پاسخ
با سپاس از محقق ارجمند آقای رضازاد عمو زین الدینی از این مقاله هم . همانند مقالات دیگر ایشان که با تکیه بر منابع و ماخذ های اصلی نگارش شده استفاده کردیم امیدوارم سبک نوشتاری و دقت نظر ایشان در آینده راهگشا و سرمشق مورخان و محققان گردد .