چئویرن: رقیه کبیری
ترجمه: رقیه کبیری
رقیه کبیری

شهرهایی از جنس زبان
رقیه کبیری

ترکیب ترم مرکب «مدینه و مدنیت» به ترکیب مرکبی می‌ماند که نمی‌توان به آسانی عناصر متشکله‌ی آن را ازهم تفکیک کرد. همان‌طور که در شیمی هر ماده‌‌ی مرکبی حاصل فعل‌و‌انفعالات شیمیایی است، مدنیت و زندگی مدنی نیز برآمدِ تعاملات انسانی در مدینه است. اما شهر یا مدینه را می‌توان به‌دیگ درهم جوشی ماننده کرد که الگوهای متفاوت فرهنگی را در خود جای می‌دهد. در شهر است که تنوع فرهنگی چونان قطعات ناهمگون در کنار هم چیده می‌شوند و با عطف بر مدنیت، این قطعات ناهمگون و چندصدایی همزیستی متعامل شهری را تجربه می‌کنند. مدنیت در طول تاریخ در زندگی انسان‌ها به‌تدریج چنان اهمیتی پیدا کرده که توانسته به‌عنوان بازتاب فرهنگی جامعه به‌ادبیات داستانی نیز راه ‌یابد.
تا به امروز اولین شهری که نامش به ادبیات داستانی راه یافته، شهری است از تمدن بین‌النهرین. در کاوش‌های باستان‌شناختی به‌سال ۱۸۴۹ میلادی که در حوالی موصل انجام و منجر به کشف کتابخانه‌ی «آشور بانیپال » شده، داستانی مکتوب بر الواح گلی بدست آمده که در آن از شهری باستانی به نام «اوروک» نام برده شده است. شهر «اوروک» مقر فرمانروایی پادشاهی به‌نام گیل‌گمیش بود. در الواح مکشوف آمده است که مردم شهر چنان از زورگویی‌های گیل‌گمیش به‌ستوه می‌آیند که شکایت به خدایان می‌برند و از آن‌ها می‌خواهند مردی همتای گیل‌گمیش بیافرینند تا با وی به‌مقابله برخیزد. ایزد بانویی «اورورو»نام، مردی به‌اسم «انکیدو» می‌آفریند که در دامن طبیعت با حیوانات به‌همزیستی مشغول است. سپس «شم‌خت» را، که فاحشه‌ای است از جمله‌ی فاحشه‌گانِ در خدمت معبد ایشتار، به سراغ انکیدو می‌فرستند. بعد از آن‌که شم‌خت هفت شبانه روز با انکیدو به سر برده و امیال جنسی او را برمی‌آورد و او را رامِ خود می‌کند، نرم نرمک وی را با آیین‌های مرسوم شهری آشنا می‌سازد. شم‌خت تکه‌ای از دامن خود را بردریده و از آن جامه‌ای متناسب با قامت انکیدو تهیه می‌کند. حیوانات با دیدن تغییرات انکیدو از وی دوری می‌کنند و او همراه شم‌خت راهی شهر اوروک می‌شود. بدینسان ما در اولین داستان مکتوب بر الواح گلی شاهد غلبه‌ی مدنیت بر طبیعت هستیم.
با آغاز عصر روشنگری و رونق ژانر رمان شهرها نیز به‌ادبیات داستانی راه پیدا می‌کنند. در رمان‌های کلاسیک توصیف مکان بخش قابل توجهی از رمان را به خود اختصاص می‌داد. نویسنده، روایت داستانی را به حالت تعلیق درمی‌آورد و به‌توصیف مکان و نمادهای شهری می‌پرداخت. امروزه دیگر نمی‌توان همانند رمان‌های کلاسیک به چنین شیوه‌ای روی آورد و شهر‌ها و مکان‌های شهری را جدای از مناسبات انسانی به‌تصویر کشید. با خلق رمان نو مکان‌های شهری نقش تکمیلی در کنش‌ها و مناسبات انسانی شخصیت‌ها بازی می‌کنند. حوادث داستانی غالباً در بستر شهرها به‌وقوع می‌پیوندند. برای نمونه در آثار نیکلای گوگول، بنیانگذار رئالیسم انتقادی، شهری مثل ‌سن‌پترزبورگ بطور نمادین توصیف می‌شود. گوگول در بسیاری از آثارش، از جمله در داستان کوتاه «شنل» برای روایت دوگانه‌ی متضاد فقر و ثروت از توصیف نمادهای واقعی شهر سن‌پترزبورگ بهره می‌جوید تا شکاف طبقاتی و شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه‌ی دوران خود را روایت کند. اما در آثار داستایوسکی، که به تعبیر خودش خود از زیر شنل گوگول بیرن آمده، نمادهای سن‌پترزبورگ زیر لایه‌ای نه چندان ضخیم از کنش‌های ذهنی شخصیت‌ها قرار می‌گیرند و انسان به‌عنوان سوژه‌ی شهرنشین در آشفتگی و سیّالیت شهر به بیگانگی خود از دیگران و از خود پی می‌برد.
همانگونه که پاریس در رمان «در جستجوی زمان از دست رفته»ی پروست به کنش‌های شخصیت‌های محافل اشرافی گره خورده، «لندن» نیز در آثار ویرجینا ولف با کنش شخصیت‌ها عجین است. چنانکه شخصیت داستان ولف به بهانه‌ی خرید یک مداد در لندن خیابان‌گردی می‌کند و از این رهگذر دست مخاطب را می‌گیرد و او را با خود همراه می‌سازد تا به بازآفرینی لندن در تخیل خود بپردازد. مارسل پروست علاوه بر شهرهای پاریس، کومبره و بلبک از دو شهر اسطوره‌ای دیگر به نام‌های «سودوم» و «عموره» یا «گمورا» به‌صورت نمادین بهره می‌جوید تا روابط نامتعارف در جامعه‌ی‌ اروپایی را روایت کند. در کتاب عهد عتیق آمده که مردم شهرهای عموره و سودوم به‌سبب ارتکاب عمل لواط مورد خشم خداوند قرار گرفته و نابود می‌شوند.
ادوین میور، شاعر و نویسنده‌ی اسکاتلندی، در کتاب «ساخت رمان» در دسته‌بندی رمان بخشی را به زمان و مکان اختصاص داده است. از نظر او رمان‌هایی با اولویت طرح مکانی، رمان‌های «شخصیت» هستند. او رمان «تام جونز» اثر «هنری فیلدینگ» نویسنده‌ی انگلیسی را مثال می‌زند که چگونه این رمان موفق شده از لندن تصویری ریزنگارانه به مخاطب ارائه دهد . شهرها نه فقط در آثار این نویسنده‌ی قرن هیجدهمی، بلکه در آثار بیشتر نویسندگان مشهور این عصر، عنصر مکانی مهم و برجسته‌ای هستند. همانگونه که شهر پاریس در آثار «انوره دو بالزاک»، «امیل زولا»، «ویکتور هوگو» و… با آفرینش ادبی نویسندگانش گره خورده، آثار «جیمز جویس» نیز با شهر دوبلین درهم تنیده است.
در آثار نویسندگان امریکای لاتین نیز شهرها جایگاه ویژه‌ای دارد. در رمان «گفتگو در کاتدرال» اثر ماریو بارگاس یوسا، مناسبات سیاسی و کنش‌های شخصیت‌ها چنان با شهر «لیما» پایتخت کشور پرو عجین شده که تصور شخصیت‌ها بدون شهر لیما و شهر لیما بدون مناسبات شخصیت‌های رمان غیرممکن می‌نماید.
شهر «ماکاندو» در رمان «صد سال تنهایی » مارکز، شهری است که کاملا از جنس زبان بوده و محصول تخیل نویسنده است. خارج از متن رمان چنین شهری وجود ندارد.
این شهرها و بسیاری از شهرهای واقعی و غیرواقعی به‌مدد رمان‌ به «شهرهای ادبی» تبدیل گشته و در ادبیات داستانی ماندگار شده‌اند. برجسته بودن عنصر شهر در رمان‌های فارسی و ترکی نیز کم و بیش به‌چشم می‌خورد. در ادبیات فارسی شهر تهران با رمان‌هایی چون «تهران مخوف» اثر مرتضی مشفق کاظمی و «شب هول» اثر هرمز شهدادی وارد ادبیات داستانی می‌شود. در سال‌های نه چندان دیر و دور خوزستان و شهرهایی چون بوشهر همراه با مناسبات شهری خاص خطه‌‌ی جنوب در آثار نویسندگانی چون صادق چوبک، احمد محمود، منیرو روانی‌پور و سایر نویسندگان وارد ادبیات داستانی می‌شود و مکتب داستان‌نویسی جنوب را پدید می‌آورد.
رمان «دومانلی تبریز» (تبریز مه‌آلود) رمانی تاریخی از محمد سعید اردوبادی است که شهر تبریز را وارد ادبیات داستانی ترکی (و به‌واسطه‌ی ترجمه‌ی فارسی‌اش وارد ادبیات فارسی) می‌کند. در این رمان تاریخی شهر عنصر ساختاری رمان به‌شمار می‌رود. کنش‌های شخصیت‌های رمان به جنبش مشروطه و شهر تبریز گره خورده، و علاوه بر شخصیت‌پردازی، هویت شهر تبریز نیز بازآفرینی می‌شود.
رمان‌هایی که در آن‌ها از مکان به‌مثابه عنصری ساختاری استفاده شده، با بهره جستن از شهر و مناسبات شهری و شیوه‌ی زندگی مردم، می‌توانند روایتگر بخشی از تاریخ آن شهر باشند. در ادبیات افغانستان، شهر کابل در دو رمان «بادبادک‌بازِ» خالد حسینی و «لعنت به داستایوسکیِ» عتیق رحیمی با خلق حوادث داستانی و شکل‌گیری ذهنیت شخصیت‌ها در بستر این جغرافیای خاص روایتگر حوادث سیاسیِ دهه‌های اخیر افغانستان هستند.
از آنجا که شهرها از همان بدو تکوین خود محل تلاقی ابعاد گوناگون فرهنگی بوده و به‌ویژه در روزگار ما رابطه‌ای تنگاتنگ با مدرنیسم و مدرنیته دارند، لذا می‌توان با بهره گیری از عنصر مکان و قابلیت‌های روایی شهرهای واقعی یا خیالی، پویایی، آشفتگی، ناپایداری، سیالیّت و شکاف درونی انسان معاصر و به‌طور کلی ضدیت‌ کنش‌های انسان مدرن را روایت کرد.
با این وصف، در محدوده‌ی کشوری به‌نام ایران هیچ نویسنده‌ای با عنصر شهر کاری کارستان نکرده و هیچ شهری را چنان برجسته روایت نکرده تا همچون محمدعلی سپانلو، که در ژانر شعر «شاعر تهران» لقب گرفته، بشود او را به‌نام ‌نویسنده‌ی تهران، بوشهر، تبریز یا نویسنده‌ی یک شهر خاص شناخت.
۹۶٫۱٫۲۴

چاپ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شهرهایی از جنس زبان / رقیه کبیری

رقیه کبیری
www.ishiq.net

آذربایجان ادبیات و اینجه‌صنعت سایتی

شهرهایی از جنس زبان / رقیه کبیری

رقیه کبیری
www.ishiq.net

آذربایجان ادبیات و اینجه‌صنعت سایتی

شهرهایی از جنس زبان / رقیه کبیری

رقیه کبیری
www.ishiq.net

آذربایجان ادبیات و اینجه‌صنعت سایتی