صمد بهرنگی چهرهی فرهنگی یا سیاسی؟
دکتر احمد بیانی
نویسنده ای که دوست و دشمن بر او جفا کردند !
یکبار دیگر دوستان خواسته اند که به بهانه ی شهریور ماه که خاطره ی از دست رفتن صمد را در اذهان زنده میکند از او یادی شود با این امید که شناخت بهتر و دقیق تر چهره ی « صمد » در راهنمایی نسل جوان و توسعه ی فرهنگی جامعه موثر واقع شود در این یادنامه سعی بر آن دارم که واقعیت چهره ی صمد را از یک نگاه سه بعدی مورد شناسایی قرار داده و هر کدام از این ابعاد را با استناد به خاطره هایی که هنوز به یاد دارم روشن سازم.
الف- نگاه انحرافی دوست:
در وهله ی اول چنین به نظر می رسد که دوستان درباره ی « صمد » معرفی گسترده ای داشته اند و تاکنون مطالب زیادی منتشر شده است و جامعه ی ما به ویژه کسانی که خود را با صمد همسو می دانند به اندازه ی کافی با این چهره ی سرافراز آشنایی دارند. با این وجود با اندکی تامل در اظهار نظرهای مطرح شده این نکته روشن می شود که به منش های فردی او بیشتر از چهره ی فرهنگی توجه شده است. تا جایی که می توان نتیجه گرفت چهره ی نویسندگی صمد و فنونی که وی در کاربرد قلم توانای خود بر آن تاکید می ورزید از دید محافل فرهنگی و مراکز تخصصی جامعه ی ما به اندازه ی کافی شناخته شده نیست.
در برخی موارد تبلیغ های سیاسی، جای معرفی صمد را گرفته و شعارهای سیاسی جایگزین تاملات فرهنگی شده است بدین ترتیب بدون توجه به نقش « صمد » در ادبیات و به ویژه ادبیات کودکان در جامعه و بی آن که تاثیرگذاری او در شکل گیری و ترویج سبک خاصی از نویسندگی را در نظر بگیریم و یا به ویژگی های تمثیل سازی در آثار او بیاندیشیم تنها از او شخصیت سیاسی ساخته ایم و به بهای مکتوم گذاشتن و نادیده گرفتن نکاتی که می توانست چهره ی نویسندگی « صمد » را آشکار سازد به تبلیغ آرمان های خود اکتفا کرده ایم !
نتیجه ی این همه تبلیغ و هیاهوی سیاسی آن شده است که امروزه اساتید ادبیات در مراکز آموزشی اطلاع ندارند که تمثیل های آثار « صمد » از چه ویژگی هایی برخوردار است و یا « صمد » در شکل دهی رئالیسم اجتماعی در قابل تخیل های افسانه ای خود چهارچوب های رمانتیک چه نقشی داشته است؟!
باید در نظر داشت که « صمد » به عنوان یک نویسنده ی توانا تعلق به همه ی ملت ایران دارد و نباید به بهای قربانی کردن این تمامیت از او پرچم جناحی و یا گروهی برافراشت !
این گونه برخورد با معرفی « صمد » به این معنی نیست که گرایش های سیاسی صمد را نادیده بگیریم. همه ی ما می دانیم که او در قصه های خود مسایل اجتماعی را از دیدگاه طبقاتی مطرح می کرد و در طرح تضادهای جامعه از دیدگاهه دیالکتیکی بهره می گرفت و بالاتر از هرچیز عشق به مردم محروم و اقشار ستمدیده در کلیه ی آثار او مشهود است. این نویسنده ی توانا از آگاهی های سیاسی برای تجزیه ی مسایل عینی و مشکلات جامعه بهره می گرفت ولی هرگز مسایل موجود را در خدمت تبلیغ چهارچوب های سیاسی قرار نمی داد.
گروه هایی که چهره ی « صمد » را در خدمت تبلیغ شعارهای خود قرار داده و اندیشه های وی را در انحصار کلیشه های خویش می پندارند خوب است به این نکته توجه داشته باشند که او پیوسته به فاصله ی خود با تفکرات پیش ساخته تاکید می ورزید. در این خصوص شاید بتوان به خاطره ی زیر استناد جست:
پس از رویدادهای خرداد ۱۳۴۲ مسایل جدیدی در جامعه ایرانی مطرح شده بود ضرورت تحلیل های جدید احساس می شد به دنبال این حوادث در سال ۱۳۴۳ « صمد » با برخی از دوستان خود به این نتیجه رسیدند که جلسات هفتگی و دوره ای تشکیل دهند در همین جلسات نشست های هفتگی که تا سال ۱۳۴۶ ادامه داشت نویسنده ی این سطور از نزدیک شاهد بودم که صمد بارها و بارها به سبب اجتناب از تحلیل های کلیشه ای و تاکید بر ضرورت بازبینی های تئوریک و به ویژه به سبب قراردادن واقعیات عینی در برابر برداشت های نظری قبلی، از جانب برخی از دوستان مورد انتقاد قرار می گرفت برخی که از او شناخت کامل نداشتند در مواردی تصور می کردند که تحت تاثیر برخی از نویسندگان آن زمانه که « صمد » بارها با آنها ارتباط داشت به سوی برداشت های روشنفکری گرایش پیدا کرده است.
او نه تنها از تفکرات کلیشه ای و پیش داوری های ساخته و پرداخته دوری می جست بلکه از این که اندیشه های جدید نیز روزی به صورت قالبی مطرح شود احتیاط می کرد. در این خصوص به یاد دارم که یکی از دوستان صمیمی فارغ التحصیل دانشکده ی حقوق پیشنهاد کرده بود که از طریق شرکت در نشست دانشجویان آن دانشکده که احتمال می رفت فعالیت سازمانی داشته باشند زمینه ی ایجاد تجمع های وسیع تر بررسی شود. صمد با اشاره به این نکته که در خصوص حضور در آن جلسه لازم است تامل بیشتری به عمل آید تردیدهای خود را با من در میان گذاشت. به نظر می رسید که انتخاب زمان ارایه ی این پیشنهاد در غیبت بهروز که به منظور استفاده از یک بورس کوتاه مدت ۳ ماهه در خارج از کشور به سرمی برد تصادفی نبوده است و در صحبت دیگر ی که با این دوست فارغ التحصیل دانشکده ی حقوق داشتم برای من یقین حاصل شد که زمان این دعوت با دقت و با لحاظ کردن غیبت بهروز انتخاب شده بود به هر حال وقتی « صمد » تردیدهای خود را در برقراری ارتباط با تجمع های سازمانی مطرح کرد من به نوبه ی خود چنین تصور کردم که اندیشه های فرهنگی وی دیدگاه سیاسی او را در اختیار دارد و در ارتباط با جوان ترها بیش از آن که به گرایشهای سیاسی توجه داشته باشد به نقش آموزشی و معلمی خود می اندیشید !
در صورت وجود فضای آزادتر و شرایط مساعدتر، چنانچه فرصت تحلیل و تبیین بیشتر تردیدهای صمد در خصوص شرکت در تجمع دانشجویی وجود می داشت این نکته روشن می شد که او در عین داشتن گرایش های مردمی، نماینده ی تمام عیار و کامل هیچ کدام از گروههای سیاسی موجود محسوب نمی شد و در عین مجاهدت در راه رهایی ملت به ویژه طبقات محروم از هر گونه عضویت سازمانی بری بوده است.
« صمد » نویسنده ی بزرگ و توانایی بود که از فلسفه ی علمی بهره می گرفت. هرگز فراموش نمی کنم که با چه ظرافتی می توانست از طریق اشاره به مسایل عینی و واقعیات درک مسایل انتزاعی را آسان سازد و چگونه در استدلال های خود موازین علمی را بر ملاحظات سیاسی مقدم می داشت.
او در انجام این کار از تخیل خویش مدد می گرفت تا مثال های عینی ارایه دهد همان تخیلی ک از نظر بهروز نزدیک ترین دوست او: « قدرت اعجاب انگیز» داشت. باید در نظر داشت وقتی بدون توجه به شخصیت فرهنگی و توانایی علمی « صمد » او را تنها به صورت پرچم جناحی معرفی می کنیم در این صورت احتمال دارد نویسنده ای را که آن همه به مردم عشق می ورزید در مقابل قشرهایی از همان مردم قرار دهیم و برای برخی کودکان و نوجوانان که آن همه مورد علاقه ی « صمد » بوده اند او را غیرخودی معرفی کنیم.
به طور کلی باید در نظر داشت که طرح نظریات و گرایش های نویسندگان و شخصیت های فرهنگی و علمی ظرافت های بیشتری را می طلبد لازم است به این نکته توجه شود که دکتر « ارانی» قبل از آن که بنیانگذار حزب کمونیست ایران باشد دانشمندی بوده است که دانش جدید روانشناسی را در جامعه ی ما بنیان گذاشت و او تنها رفیق کمونیست ها نیست بلکه عالمی است که همه ی ملت ایران به آن مباهات دارند و با نقش دکتر « امیرحسین آریان پور» در توسعه ی جامعه شناسی در ایران نباید تحت الشعاع گرایش های سیاسی او قرار گیرد. از این رو تبلیغ سیاسی درباره ی این گونه شخصیت های علمی و فرهنگی نباید به نحوی باشد که در دام کوتاه نظری های خودی و غیرخودی گرفتار آیند.
بهره جویی از تبلیغات علمی و فرهنگی به منظور پیشبرد آرمان های سیاسی همان اندازه مذموم است که از موفقیت های ورزشی جوانان برای حق جلوه دادن سیاست های غیراصولی سودجویی شود و این گونه عوام فریبی را نباید در انحصار جناح معینی تلقی کرد.
ب- نگاه انکارجویانهی مخالفان
هرگز فراموش نمی کنم که برخی از دوستان از صمد انتقاد می کردند که به همراه بهروز زمینه ی سخنرانی آل احمد در دانشگاه تبریز را فراهم آورده و موجب شده است که او از تریبون سخنان رنجش آوری را مطرح سازد که شاید با فضای مبارزاتی آن روزها تناسب نداشت. البته باید در نظر داشت که این همکاری بنا به درخواست دکترغلامحسین ساعدی به عمل آمده است و باز به یاد دارم که صمد بی آنکه مسئوولیت سخنان آل احمد را بر عهده بگیرد از آزادی بیان او دفاع کرد و بر ضرورت وجود فضای آزاد برای بیان دیدگاههای فردی و شخصی تاکید می ورزید. آن روزها هرگز نمی شد تصور کرد که در سال های بعد کسانی که آل احمد را می ستایند و بزرگراه ها را با نام او مزین می سازند تا این حد عرصه را برای بیان نظریات صمد و دوستان او تنگ سازند و چنین تصور کنند که از طریق انکار صمد به سالم سازی زمینه ی ادبیات کودکان می پردازند. افرادی که بر این نگاه انکارجویانه اصرار می ورزند از این نکته غافل هستند که آنان با انکار صمد نمی توانند جامعه را از شخصیت و اندیشه های او بزدایند بلکه به روند تکاملی ادبیات کودکان در ایران لطمه می زنند و با حذف آثار وی از عرصه ی بحث های ادبی به ویژه در ارتباط با ادبیات کودکان زمینه ای فراهم می آورند که در آن تبلیغات فرهنگی وایدئولوژیک به عنوان قصه ی کودکان و نوحه سرایی به جای شعر کودکان مطرح شود !
به علاوه حذف آثار صمد و انکار فعالیت های فرهنگی و ادبی او واکنش های لجوجانه ای را از سوی دیگر برمی انگیزد که در مجموع منطق نقد و شناخت آثار وی را به انحراف می کشد. با قراردادن صمد در برابر تحولات اجتماعی این احتمال وجود دارد که روند این تحولات را زیر پرسش قرار دهیم. و از مشارکت سازنده ی جوانان در تحقق فعالیت های فرهنگی و عملی ممانعت به عمل آوریم در این خصوص یادآوری خاطره ای را مناسب می دانم:
در روزهای بعد از مرگ صمد وقتی بهروز بی خبر از این حادثه از سفر برگشت به استقبالش رفتم. در حالی که مدت دو شبانه روز در منزل یکی از دوستان و در کنار هم بودیم ترجیح دادم که این خبر ناگوار را به او ندهم. روز سوم دوستی که من او را از دور می شناختم با هماهنگی قبلی و برنامه ریزی قبلی اصرار کرد که باید او را از این موضوع آگاه کرد و ساختار خبر را به نحوی طراحی کرده بود که تنها مرگ صمد را اعلام نمی کرد بلکه به رودررویی وی با رژیم تاکید بیشتری داشت. تاثیر خبر مرک توام با رویارویی با نظام آن روز در حدی بود که طی چند دقیقه بهروز تعقل گرا و در حقیقت راستیونالیست را به فکر تندروی و جنگجویی انداخت. او که احتیاط هایش برای همه ی دوستان شناخته شده بود و همان طور که در سطور قبلی اشاره کردم برخی از دوستان ترجیح می داند دعوت از صمد برای شرکت در جلسات دانشجویی را در غیاب او به عمل آورند چند دقیقه بعد از رفتن مرد خبرگو، در حالی که هنوز اشک چشمان خود را بر رخسار داشت و با نگاهی که گویا به نتیجه رسیده بود رو به من کرد و گفت: « در صورتی که به فکر انجام کار اساسی نباشیم بهتر است همه چیز را کنار بگذاریم »!
شاید این نمونه از تاثیر نگاه سیاسی به صمد برای تامل طراحان سیاست های فرهنگی و آموزشی کشور کافی باشد که در آن بیاندیشند !
پس از طرح « تز» و « آنتی تزی» که به آن اشاره شد مناسب آن است که با « سنتز» واقعیت فرهنگی چهره ی « صمد » آشنا شویم.
ج- واقعیت فرهنگی
همان طور که اشاره شد صمد نویسنده ی ماندگاری است که نمی توان نقش او را به ویژه در توسعه و تحولات ادبیات کودکان در کشور ما نادیده گرفت. او در حقیقت بنیانگذار کاربرد رئالیسم اجتماعی در این زمینه محسوب می شود.
علاوه بر این او توانسته است با استفاده از تخیل خلاق واقع بینی و واقع گویی را با رمانتسیم افسانه ها درهم آمیزد و مسایل عینی و واقعیت ها را در شکل افسانه های بسیار زیبا و ظریف مطرح سازد. او نه تنها توانسته است درک پیچیدگی های اجتماعی را تسهیل کند بلکه همچنین در کاربرد بیان و طراحی صحنه ها به این نکته تاکید داشته است که از تاثیر نامطلوب تربیتی که امکان دارد از طریق آشنایی با مسایل خشونت آمیز به وجود آید پرهیز نماید و ممانعت به عمل آورد. شناخت ویژگی های تخیل صمد از نظر ادبی و آموزشی اهمیت خاصی دارد به ویژه برای برنامه ریزان آموزشهای غیرمستقیم می تواند مفید باشد. تحلیل صحنه های مختلف آثار وی حکایت از نوع خاصی از مطالعه ی مستقیم با تاکید بر مشاهده ی طراحی شده دارد که می تواند در آموزش های روش تحقیق مقدماتی مورد استفاده قرار گیرد. همچنین تحلیل صحنه های متنوع آثاری از قبیل « ماهی سیاه کوچولو»، « ۲۴ ساعت در خواب و بیداری» « یک هلو، هزار هلو» و… مشخص می سازد که او هرگز مطالعه گران خردسال و نوجوانان را در صحنه های بن بست وارد نمی کند بلکه پیوسته دریچه ای از تخیل تفکر زا درون صحنه ها، داستان های او را به دنیای رهایی مربوط می سازد.
ساده نویسی با تاکید بر کاربرد زبان مردمی از ویژگی های دیگری است که باید در مطالعه ی آثار صمد به آن توجه داشت او توانسته است تفکرهای بسیار عمیقی را در قالب عبارات ساده و نزدیک به زبان مردم بیان و از آن ها مقوله هایی برای اندیشیدن مخاطبان خود بسازد. در این مقوله های به ظا هر ساده محتوای اندیشه به گونه ای ظریف با مسایل عینی گره می خورد. از طریق تامل در این مقوله سازی بهتر می توان نظریه « چامسکی» در زبان شناسی را درک کرد که در ارتباط با محتوا و قالب بیان مطرح شده است.
آشنایی«صمد» با مسایل جامعه و دردهای مردم محروم و استفاده از مطالعات مستقیم مبتنی بر مشاهده که نمونه ی بارز آن را در گردآوری قصه های آذربایجان از طریق نشستن بر دور کرسی خانه های روستایی شاهد بودم از عوامل موثری بوده اند که اورا در مقوله سازی مورد اشاره یاری می دادند. کاربرد این مقوله ها موجب می شد که بیان ساده و مردمی او تفکر انگیز باشد.
جا دارد این قبیل ویژگی ها و نکات فنی و علمی از سوی اساتید و معلمان مجرب در همایش های علمی و آموزشی و د رکلاس های درس مطرح شود. روشن است که در صورت عدم آشنایی با این نکات فنی، احتمال دارد که حتی مطالعات دانشگاهی را به میتینگ سیاسی تبدیل کنیم.
با نادیده گرفتن ضرورت مطالعه ی این نکات و غنای اندیشه ی صمد او به فراموشی سپرده نمی شود، بلکه فعالیت های آموزشی و فرهنگی جامعه لطمه می بیند و این ادبیات کشور است که دچار خسران می شود. با در نظر گرفتن این نکات می توان «صمد بهرنگی» را به عنوان ذخیره ی فرهنگی، آموزشی و ادبی کشور تلقی کرد صرف ذخایر فرهنگی به منظور انجام تبلیغات گروهی چیزی جز ابتذال سیاسی نیست.
در پایان این نتیجه گیری به طور طبیعی پرسش هایی را در برابر خود داریم: منشا برداشت های ناروا چیست؟ نگاه های انحرافی و انکار جویانه از کجا سرچشمه می گیرد؟
به منظور پاسخگویی به این پرسش ها، تنها به عوامل عمده و اشاره های کلی اکتفا می شود، با این امید که مخاطبان آگاه از طریق تامل در این نکات، جزئیات تفصیلی را که به عنوان باز دارنده های توسعه ی سیاسی در جامعه ی ما مطرح هستند، به طور کامل شناسایی کنند.
د. عوامل موثر در پدیداری برداشت های ناروا:
این عوامل را می توان در سه بخش به شرح زیر مطرح کرد:
۱. وجود حاکمیت سیاسی متمرکز:
شاید بتوان از وجود این تاثیر گذار به عنوان عمده ترین عامل در شکل گیری بر داشت های نا روا در باره ی چهره های علمی و فرهنگی یاد کرد. باید در نظر داشت که چنین وضعیتی از شرایط اقتصادی و اجتماعی ناشی نشده است و به همین جهت و ضیت طبیعی تلقی نمی شود. در تاکید بر آرمان های فرهنگی، اقدام های ارادی گروهی جایگزین شکل گیری طبیعی شده است که می توانست گرایش ها را با فعالیت های تولیدی و تحولات اجتماعی و علمی همسو گرداند. از همین رو، با عمده کردن گرایش ها ی سیاسی و گاهی او قات نگرش های فرهنگی،به قابلیت های تولیدی و تفکر برخی از چهر ه ها که جز ذخایر ملی محسوب می شوند، توجه کافی نمی شود. در راستای همین تاکید بر گرایش ها ی ارادی به جای وضعیت طبیعی و نگاه همه جانبه است که ملاحظه می کنیم برخی از رسانه ها ی جمعی به تهیه و ارایه ی بر نامه های چهره سازی و چهره پردازی های غیر واقع بینانه می پردازند و یا از طریق سکوت و یا بی اعتنایی های تلویحی واقعیت توانایی ها را نادیده می انگارند. این قبیل موضعگیری ها در مواجهه با شناخت عمومی جامعه،اعتبار معرفی را بیشتر از واقعیت توانایی مورد پرسش قرار می دهند. علاوه بر آن در ارزیابی های عمومی، شاخص های سیاسی و فرهنگی را در برابر توانمند ی های تفکری قرار می دهند.
۲. سطح نازل فرهنگ عمومی
سطح پایین فرهنگ جامعه موجب شده است که داوری کلی جایگزین قضاوت های تخصصی باشد. در این نوع جوامع به سبب ناشناخته ماندن اهمیت تخصص ها، ارزیابی افراد به طور عموم بر اساس زندگی اجتماعی و فردی مورد توجه قرار می گیرد. تا جایی که انسان خوب بودن و رفتار خوب با دیگران داشتن کافی است که هر فرد در مهارت حرفه ای خود نیز به شهرت زیاد ی نایل شود.
باید در نظر داشت که در این قبیل جوامع، داوری ها بیشتر جنبه ی عاطفی دارند و می توانند تحت تاثیر سیاست گذاری ها سمت و سوی دیگری یابند. در چنین شرایطی طبیعی است که قابلیت های تخصصی«صمد» و توانایی های او در آفرینش آثار ادبی به ویژه در زمینه ی کودکان و فنون نویسندگی او کمتر مورد توجه قرار گیرد و مردم تنها در زمینه ی ارتباطات اجتماعی و سلیقه ها و منش های فردی او سخن بگویند. فراموش نکنیم که در چنین جامعه ای مطالعات علمی و تخصصی با مشکلات زیادی مواجه می شود و حتی این احتمال وجود دارد که در مراکز علمی و تخصصی کلی نگری جای موشکافی های تخصصی را بگیردو تجربه های خام وغیر آزمایشگاهی در برابر یافته های علمی علم شود و تنها بر اساس تجربه ای که دارد مرحله ی بررسی های علمی نشده است، بتوان از افراد عامی چهره های چند بعدی ساخت که نتیجه ای جز ستیز با علم و پیشرفت های بشر در جهان نخواهد داشت.
۳. ضعف تشکل های سیاسی:
همان طوری که اشاره شد در برگشت بهروز از سفر خارج و روزی که قرار بود یکی از دوستان بهروز که من نیز از دور اورا می شناختم خبر حادثه را به او بدهد، نویسنده ی این سطور درآنجا حضور داشت و این خبر ناگوار در همان جمع سه نفری به بهروز داده شد، به یاد دارم مرد خبر گو ساختار و تحلیل های خبر را به نحوی طراحی کرده بود که جنبه ی سیاسی بودن این رویداد را تثبیت کند و این تلاش به طور کامل مشهود بود. وقتی به منظور بر طرف کردن تردیدهای خود از او توضیحات بیشتری خواستم پاسخ او این چنین بود:« اگر هم چنین نباشد، پیوسته احتمال آن وجود داشته است».
ادای این عبارت که به طور دقیق آن را به یاد دارم نشان می داد که هدف خبر به چگونگی رویداد می چربید.و می توانست حداقل از جانب آن فرد به عنوان ترفندی به منظور تبلیغ سیاسی مطرح شود. تشکل هایی که بعد از این حادثه شکل گرفتند، از تاکید بر جنبه ی سیاسی حادثه به منظور ترغیب هواداران «صمد» به تندروی بهره گرفتند و این همان تلاشی بود که در مورد شخص بهروز از آن جواب مثبت گرفته بودند. همان طوری که اشاره شد هیچ کس منکر گرایش های سیاسی «صمد» نمی باشد ولی او در جایگاه نویسنده ای توانا، چهره ی دیگری است که تعلق به همه ی ملت ایران و علیرغم گرایش های سیاسی دارد. بررسی آثار او باید به عنوان یک وظیفه ی ادبی و آموزشی در کلیه ی مراکزصلاحیت دار رسمی مطرح شود و هر گونه بحث درباره ی گرایش های سیاسی وی باید با در نظر گرفتن همین تمامیت و جایگاه به عمل آید. بدون شک تشکل های سیاسی در شرایطی می توانند از این امکان ظریف بر خوردارباشند که از تحلیل های اصولی و علمی به جای چهره پردازی بهره بگیرند و شناخت اصولی راه را جایگزین تاکیدهایی بکنند که در خصوص چهره های نشانه ی آن راه دارند. تردید نیست که این توانایی تنها در شرایطی به وجود می آید که تشکل سیاسی تولید اندیشه و طراحی تئوری های نوین علمی و متناسب را جایگزین واردات اندیشه بکند و در بحث ها و استدلال ها به جای استناد به نقل قول ها ی ترجمه ای به نتایج پژوهش ها و مطالعات درون جامعه متکی باشند. توجه ته این نکته ضرورت دارد که بسیج توده ها به منظور مشارکت آنان در ارایه ی راه حل ها با راهنمایی های ولی گونه متفاوت است وتنها در صورتی می توانیم از تئوری های علمی تغذیه کنیم که در چهار چوب آنها محصور نمانیم و دگماتیسم را جایگزین نگرش پویا نسازیم. از طریق توجه به این گونه روش ها ی اصولی می توان نهال مبارزه ی اصیل را به جای سماجت های خسارت بار ادواری نشاند.
باید در نظر داشت وقتی بدون توجه به شخصیت فرهنگی و توانایی علمی « صمد » او را تنها به صورت پرچم جناحی معرفی می کنیم در این صورت احتمال دارد نویسنده ای را که آن همه به مردم عشق می ورزید در مقابل قشرهایی از همان مردم قرار دهیم و برای برخی کودکان و نوجوانان که آن همه مورد علاقه ی « صمد » بوده اند او را غیرخودی معرفی کنیم.
هیچ کس منکر گرایش های سیاسی «صمد» نمی باشد ولی او در جایگاه نویسنده ای توانا، چهره ی دیگری است که تعلق به همه ی ملت ایران و علیرغم گرایش های سیاسی دارد. بررسی آثار او باید به عنوان یک وظیفه ی ادبی و آموزشی در کلیه ی مراکز صلاحیت دار رسمی مطرح شود و هرگونه بحث درباره ی گرایش های سیاسی وی باید در نظرگرفتن همین تمامیت و جایگاه به عمل آید.