متن تولیدی، متن مصرفی
صمد چایلی
«متن ساختاری است متشکل از عناصر معنادار. این ساختار مشتمل است بر(۱) عناصر معنادار، (۲) وحدت این عناصر، و (۳) نجلّی این وحدت.» متن میتواند گشوده، یا بسته باشد. «متن گشوده از این حیث گشوده است که درون مایه، ساختار و زبان آن پیچیده، مبهم و آزاد است. متن بسته محدودیتهای روشن و صریحی در راه تفاسیر ممکن خواننده ایجاد میکند. در مورد متن بسته مؤلف نظامی ثابت، کامل، بدون ابهام و بدون اشارههای تلویحی ایجاد میکند که امکان هرگونه خوانش گشوده را از بین میبرد»
متن نویسا با متن خوانا متمایز است. «متن نویسا، متنی متکثر است. یک ساختار نیست، بلکه نوعی ساختاردهی است که در آن،خواننده دیگر مصرف کننده نیست، بلکه مولّد متن است. اما متن خوانا اُبژهی تمام شده است. محصول است. نه فرایند تولید. لازمهی اصلی متن خوانا، کامل بودن آن است. متن خوانا میکوشد تا کامل و غنی باشد. متن خوانا «پاد ارزش» متن نویسا است. ارزش منفی و واکنشی آن است. این امر بیانگر آن است که رابطهی میان متن خوانا و متن نویسا رابطهای دیالکتیکی است و یکی بدون دیگری قابل تصوّر نیست.» (دانشنامه ـ ۲۷۱)
از گفتههای بالا چنین برمیآید، که متن، ماهیّت تولیدی دارد. مؤلف عناصر معنادار را چنان ساختار میدهد، که متن ساخته شده، هم از نظر شکل و هم از نظر محتوا تولید شده باشد. رابطهای که واژگان و جملات متن ادبی به کیفیت متن میدهند، امکان تجلّی وحدت ساختاری را در شکل و محتوا فراهم میآورند. به عبارت دیگر، مؤلف با ابزارها و وسایل خود، کار تولیدی انجام میدهد و در عین حال کار تولیدی دیگری را در عمق و معانی متن میآفریند. تناسب سطح و عمق در متن تولید شده، یک تناسب منطقی است و گفتمانی که در پاراگرافهای متن به وجود میآید، محصول یک کار تولید شده در سطح افقی و آفرینش معانی تولیدی در عمق عمودی و درونی است.
بنا بر این، متن زمانی به صفت تولیدی آراسته میشود، که مصالح ساختاری آن در آفرینش متن، برای اوّلین بار به کار برده شوند. اما، آنچه در اینجا اهمیّت پیدا میکند این است، که خود این مصالح چگونه تهیّه شده و از کجا آمدهاند. ممکن است ترکیب واژگان و جملات بدست آمده در متن ادبی، محصول خود مؤلف باشد. با این همه، امکان این هم وجود دارد که مؤلّفی محصول تولیدی فرد دیگری را در آفرینش متن جدید به کار گیرد. در این صورت متن تولیدی او، شکل تولیدی مونتاژ شده خواهد داشت. یعنی اینکه، متن تولیدی او ، محصول مشترک خود و دیگران خواهد بود. در اینجا تولید متن، جای خود را به مونتاژ متن میدهد.
متن مونتاژ شده میتواند کمیّتهای متفاوتی داشته باشد. به این معنا که تناسب میان عناصر معنادار تولید شده و عناصر معنادار تولید شدهی دیگران، مدام در تغییراند. ممکن است در جایی از متن، عناصر تولیدی مؤلف بیش از عناصر دریافتی از دیگران باشد و یا بالعکس. در این ترکیب آنچه واقعی است، این است که، بالاخره کل این متن از عناصر تلفیقی تشکیل یافته است. تلفیق کار تولید و کار مصرفی هم، علیرغم میزان تناسبهایش، یک کار مشترک به حساب میآید. کاری که مؤلفهای چندی آن را بوجود آوردهاند.
اما، متنهای ادبی همیشه کیفیّت تولیدی و یا مونتاژی ندارند. زیرا، نویسندهی آن در مواردی مصالح مصرفی کار خود را چنان افزایش میدهد، که متن به طور کلی به یک متن مصرفی تبدیل میشود. عناصر معنادار آن از طرف مؤلف تولید نشده و آنچه به جملات و پارگرافهای متن معنا میدهد، محصول تولیدگر دیگر است. متن مصرفی میتواند با نامبردن از تولیدگر آن عرضه شود و در مواردی هم با خدشهدار کردن ارزشهای اخلاقی بدون ذکر نام تولیدگر آن، تحویل جامعه شود.
برای روشنتر شدن مطلب، مثالی آورده میشود. میدانیم که در حوزهی فرهنگی، نوشتن فرهنگ لغات و آوردن معانی کلمات در برابر آنها، یکی از کارهای مهم ادبی به شمار میرود. رشتههای زیادی از علوم، از فرهنگ نویسی بهره جسته و برای پیشبرد امور، از آن استفاده میکنند. به موازات فرهنگهای علوم گوناگون، در حوزهی ادبیات نیز فرهنگهای متعددی تولید شده و تسهیلات فراوانی در پیشرفت امور حوزهی خود، فراهم میکنند. در این رشته از فعالیّت ادبی و در کنار کارهای تولیدی، کارهای مونتاژی نیز انجام یافته و حتّی، کارهایی برای عرضهی متنهای مصرفی به عمل میآید. به عنوان نمونه، در زبان ترکی فرهنگی بنام دیوان لغات الترک از طرف محمود کاشغری تولید شده است. اما تولیدات فرهنگی او در سالهای بعد، از طرف تعداد زیادی از فرهنگنویسها چه با اشاره به نام مؤلف و چه بدون اشاره به آن مورد مصرف قرار گرفته است. در این بین درصدی از مؤلفان، تولیدات خود را با تولیدات کاشغری ادغام کرده و متن مونتاژ شدهای را فراهم آوردهاند. نویسندگان دیگری نیز با درصد بالایی، از تولیدات تولیدگر لغات استفاده کرده و متن مصرفی خود را بدون ذکر نام تولید کنندهی آن، منتشر کردهاند.
متن مصرفی دوست دارد، کار تولید شده را به اصطلاح باز تولید کند. در این روش شکوفائی تولیدی از بین میرود و آنچه بدست میآید صورتهای مشابه هم و تکرار مکرّرات است. در این حرکتهای دایرهی، سایهی تولیدات مصرفی بر روی متن تولیدی سنگینی نموده و ایجاد متنهای جدید را به تأخیر میاندازد. مثلاً، اگر تولیدگری در مقابل کلمهی درخت، معنای «گیاهی تنومند که ریشه و شاخه و برگ دارد» را نوشته، نویسندهی مصرفگر آن، همان مضمون را در متن خود جای میدهد. اما، اگر تولیدگر دیگری زاویهی معنابخشی خود را تغییر داده و با بینش اسطورهای کلمهی درخت را معنا کند، موضوع فرق میکند. در این صورت معنای دیگری در مقابل واژهی درخت آفریده میشود و معنای اسطورهای آن یعنی بانوی آفریننده را در برابر واژهی درخت مینویسد. در همین راستا، اگر تولیدگر اول به تولید معانی لغات محدودی پرداخته، تکرار کنندگان آن در زمانهای بعدی، تنها متن مصرفی میآفرینند. اما، در صورتی که، حجم لغات محدود و قبلی، توسط تولیدگر دیگری افزایش یافته و لغات دیگری به فرهنگهای گذشته اضافه شود، آفرینندگان بعدی نیز در زمرهی تولیدگران متن تولیدی قرار میگیرند.
بنابراین، هر متن تولیدی، برای اوّلین بار توسط مؤلف ایجاد میشود. او بدون وابستگی به متن دیگر و بدون مونتاژ یا ساخت متن مصرفی، متن تازهای را به اتکاء دانش خویش میآفریند. در این آفرینش، آنچه بیش از همه اهمیّت دارد، این است که عناصر آفرینشی او، باید معنادار بوده و وحدت آن عناصر امکان تجلّی بیابند. بدون شک، این تولید نیز، مثل هر تولید دیگر، نمیتواند خالص و ناب باشد. روش منطقی ایجاب میکند که معادلهی صفر و صد را در آفرینش متن ادبی را نیز، مد نظر قرار داده و ورود نظرات دیگران را در متن تولیدی اجتنابناپذیر بدانیم.
متن تولیدی، متن تمام شده نیست. بنابر این نباید انتظار داشت که به عنوان محصول شناخته شود. ادامهی تولید در متن تولیدی از وظائف خواننده است. خواننده با یافتن ابهامات و شناخت پیچیدگیها، آزادانه جاهای خالی تولید را، پُر میکند و نسبت به تولید بازماندههای متن، اقدام میکند. در این صورت است که کلمهی «خوانند» هم، معنای واقعی مییابد و با خواندن متن، تولید پس از تولید ادامه پیدا میکند. اما اگر از طرف مؤلف، متن تمام شده بوجود بیاید، خواننده امکان تولید نخواهد داشت. زیرا، تمام کارهای تولیدی در ساختار متن، قبلاً انجام یافته و چیزی برای خواننده باقی نمانده است. در این صورت است که خواننده از تولید باز میماند و به خوانندهی مصرفگرا تبدیل میشود.
منبع:
دانشنامهی نظریههای ادبی معاصر – ایرنا ریما مکاریک – مهران مهاجر و محمدنبوی – نشر آگه – چاپ اول – تهران ۱۳۸۴