گفتگوی نجاتی زکری با یئوتشنکو درباره ناظم حکمت
ناظم حکمت بزرگ است همچون عصر ما
ترجمه: حسن ایلدیریم
در فستیوال “استروگ” یئوتشنکو دنیای دیگری بود. واقعا غوغا بود. همین که با او آشنا شدی و به سخنانش که گوش سپردی، آن وقت حس میکنی شعرهایش در تو برانگیخته میشوند و به زندگی دوبارهشان در روح و جان تو ادامه میدهند. چنان با احساس و ملموس حرف میزند که حس میکنی سخنانش پیش چشمانت جان میگیرند. گفتههایش تجسم زنده آرزوهایش هستند. آشکار و بی محابا و عالی….. در دیدارهای رسمی و غیر رسمیاش همین خصلت را دارد. درباره هر چیزی ازش سئوال بکنی و این سئوال هر چقدر هم مبهم باشد پاسخ های او ساده و صریح است.
– نمی دانم چی شد که یکباره ناظم حکمت به ذهنم خطور کرد.
– ناظم را از نزدیک می شناختم. با هم دوست بودیم. او قبل از هر چیز انسان بزرگی بود. انسانی اصیل و با پرنسیپ عالی. اشعار او در سطح جهان خوانده میشود. در هر دورهای فرقی نمیکند. او سرتا پای وجودش شعر بود.
– بدون تردید در شعر زبان عامل مهمی است نه؟
– نمونه زندهاش اشعار خود ناظم است. من با آنکه زبان ترکی نمیدانستم اما شعرهای ناظم را درک میکردم. آنها را واقعا حس میکردم و با آنها میزیستم. چونکه به گفته خود ناظم، این اشعار سراپا ایمان، سراپا مبارزه و سرشار از امید و حسرت بود.
– آیا بزرگی یک شاعر در آن است که واقعیت را آنطور که حس کرده بیان کند و آنها را آنگونه به تصویر بکشد که حس کرده؟
– ناظم حکمت واقعا همینطور بود. او آن چیزی را که اندیشیده بود، آن چیزی را که حس کرده بود بیان می کرد.
یئوتشنکو همانطور که میخورد و مینوشید یک ریز حرف میزد. حس میکردم که چه اطلاعات وسیعی از ناظم دارد.
– او شعر می نوشت و حقایق را آشکار میکرد. به غیر از این چه کار میتوانست بکند؟
– فطرتا او شاعری به تمام معنا بود. قلب بیمارش دنیای شگفتانگیز اشعار و ایدهآلهای روشناش؛ و مغزش دایرهالمعارف زنده بود. به راستی من به این گونه افراد بهندرت برخورد کردهام. من و شما از یک نسل هستیم. او نه تنها ما جوانها را خوب درک میکرد- یعنی شاعران و نقاشان جوان را- نقاشی را هم خیلی خوب میشناخت، خودش هم نقاش بود. از نقاشان ترک عابدین دینو و ابراهیم بالابان را بسیار دوست داشت، شیفته آنها بود. اگر کسی یک بار او را میدید، میخواست دوباره و چند باره او را ببیند. آن شخص در طول عمرش شیفته ناظم باقی میماند و نمیخواست یک آن، این شیفتگی را از دست بدهد. او خیلی پرکار بود. به قدری خاطره داشت که در چند جلد کتاب هم نمیگنجید.
انسانها را خیلی دوست میداشت. کسی را که می شناخت اگر مدت طولانی او را نمیدید غمگین میشد. زبانش را، مردم و کشورش را دیوانهوار دوست میداشت. غم مردم زبان و کشورش همیشه با او بود. در شعر”اتوبیوگرافی”اش میگوید:
نوشته هایم به ۳۰ -۴۰ زبان دنیا خوانده میشوند. اما در ترکیه به زبان مادریم؛ خواندن آنها ممنوع است.
شاعر همه جهان بود. دید جهانی داشت. وقتی شور سرودن وجودش را فرا میگرفت ترانه همه مردم را؛ ترانه همه سرزمینها را؛ سرود برادری تمامی مردم جهان را میسرود. عاشق مردم سرزمین خویش بود، اما به همان اندازه خلق های دیگر را هم دوست میداشت.
– ارزش کار ترجمه در ادبیات معاصر را چگونه ارزیابی میکنید؟
– بله ترجمه! ترجمه کار بسیار ضروری است؛ اما نه به خاطر نفع مادیش، بلکه به خاطر پیشرفت هنر و ادبیات لازم است.
ناظم روسی را خیلی خوب میدانست؛ اما هیچ وقت به زبان روسی شعر ننوشت. حتی اشعار خودش را به زبان روسی ترجمه نکرد؛ موقع شعرخوانی هم اشعارش را به ترکی میخواند. میگفت: “انسانها شعری را که به خاطر انسانها سروده شده باشد میفهمند. من آن موقع که روسی نمیدانستم چطور شعرهای مایاکوفسکی را میفهمیدم. او نیز شعرهای من را که به ترکی میخواندم درک میکرد” راست میگفت؛ در زبان روسی هم اشعار او سنگین است.در اشعار او یک فضای بکر؛ یک جهان غیر عادی وجود دارد.
شعرهای دیگر ناظم هم به یادم آمد.
ناظم در تمامی اشعارش شاعر ماندن را ضروری میدانست. نمایشنامهها و سناریوهایش هم با شعر پهلو میزند. بزرگی شاعر هم به آن است که بتواند احساس و اندیشههایش را به صورت روشن بیان کند و آنها را تجسم بخشد.
در خیلی از شعرهای ناظم حال و هوای نمایش وجود دارد. میشود آنها را برای نمایش و اجرا آماده کرد. همین حالا هم سالهاست که نمایشنامههایش در سالنهای مختلف دنیا به اجرا گذاشته میشود. او هیچ وقت آرام و قرار نداشت؛ مثل کودکی شلوغ و پر انرژی بود و خیلیها را میرنجاند “درفش”اش دائما دستش بود. این اواخر هم همین طور بود. در سفرهایش و در شعرها و تمام نوشته هایش، اما آنچه می نوشت به آن باور داشت و در قبال همه چیزاحساس مسئولیت میکرد.
– فکر می کنم او دیگر این روزها بدون اجازه از مرزها عبور می کند؛ این طور نیست؟
– ناظم همیشه همین طور بود. او مخالف حد ومرز بود. او ایمان داشت که شعر هایش همه جا ؛ از جمله در ترکیه خواهند خواند. او با این امید زنده بود. ایمان داشت که در همه کشورها میخک، آزادی و نان فراوان خواهد شد. امروز شاعری که به اندازه ناظم نام آور باشد و آثارش به بیشتر زبانهای دنیا ترجمه شده باشد خیلی کم است. وقتی کتابهایش؛ آنگونه که در کشور ما به صورت کلیات چاپ شد، بزرگی و عظمت او چشمگیرتر خواهد شد. او به اندازه قرن؛ ارزشمند خواهد بود.
– تاثیر پذیری شاعران موضوعی است که همیشه ازآن گفتگو می شود. نظر شما چیست؟
– ناظم شاعری نیست که تحت تاثیر کس دیگری باشد. بلکه او خود شاعر تاثیر گذار است. از روزی که قلم به دست گرفت تا آخرین سروده هایش تمامی احساسها ؛ اندیشهها و باورهایش را به تصور کشید. مثل همه شاعران بزرگ.
۱۹۶۵