قبایل اوغوز، در کنار دیگر کوچنشینان اورآسیا، نقش مهمیدر تاریخ قرون وسطی آسیای غربی و اروپای شرقی بازی کردند. ورود اوغوزها به عرصه تاریخ جهانی در دورهای پر از رویدادهای متلاطم و شدید رخ داد. این امر مصادف بود با دوران نابودی دولت سامانیان و آل بویه، ازهم پاشیدگی و فروریزی دولت عزنوی و افول امپراتوری بیزانس.
رخداد مهم دوره مورد نظر تشکیل امپراتوری سلجوقیان و آغاز جنگهای صلیبی بود، از این رو سرنوشت تاریخی اوغوزها بطور تنگاتنگ با بسیاری مناطق خاور نزدیک و میانه، جنوب غربی آسیا و آسیای صغیر درهم تنیده است. رد و اثر چشمگیری را قبایل اوغوز درتاریخ دریای سیاه، جنوب روسیه و شبه جزیره بالکان گذاشتند.
به دلیل اهمیت تاریخی خود موضوع اوغوز از دیرباز توجه پژوهشگران را بخود جلب کرده است. با این حال با وجود این هنوز بسیاری مسائل حل نشده و بحث انگیز وجود دارند. مسئله بسیار بغرنج و پیچیده دراینجا، مسئله تاریخ اتنیکی اوغوزها است.
تا بحال موضوع منطقه و زیستگاه اولیه اوغوزهای آسیای مرکزی و قزاقستان روشن نیست. [۱]. بدیهی است که مراحل نخستین شکلگیری و پیدایش اوغوز، یا گروهبندی اوغوز اولیه (نیای اوغوز،اوغوز بدوی- مترجم) با منطقه غرب هفت رودخانه (۱*) مرتبط بود. در پردازش و دادهکاوی روایتهای تاریخی اوغوزها و مطالعات باستان شناسی سالیان اخیر در حمایت از چنین تفکر و نظریهای حکایت دارد. [۲].
در روایتهای تاریخی قرون وسطی اشاره میشود که قرارگاه یکی ازنخستین اجداد افسانهای قبایل اوغوز درکرانه دریاچه ایسسیک – کول بوده است. باید در این روایتها خاطرات آن گروههای قبیلهای نیای اوغوزی که زمانی درناحیه هفت رودخانه زندگی میکردند حفظ شده باشد. در این رابطه جالب توجه است یادآور شود که هنوز در سده یازده در میان اوغوزها روایت درباره زمانهای دور هنگامی که آنها درهمسایگی چیهیلها [چیگیلها ] (۲*) زندگی میکردند حفظ شده بود.
محمود کاشغری اشاره میکند که بین اوغوزها و چیگیلها (چیهیلها ) روابط خصمانهای وجود داشت. ترکها – چیگیلها که درسدههای هفت و هشتم میلادی در ترکیب خانات ترکی غرب (۳*) وارد شدند، از قرار معلوم درکرانه جنوبی دریاچه ایسسیک کول زندگی میکردند [۳].
همه اینها نشان میدهد که درتعریف و بازگویی محمود کاشغری خاطراتی از دورانهایی که اوغوزها و چیگیلها نزدیک ایسسیک کول زندگی میکردند حفظ شده است. سرنوشت بعدی این قبایل اوغوز در منابع موثق و معتبر دنبال نمیشوند. اما در روایتهای تاریخی اوغوزها که در آثار رشیدالدین و دیگر تاریخ نگاران حفظ شدهاند، برخی دادهها وجود دارند که امکان صحبت درباره حرکت و جابجایی آنها ازشرق به غرب در استپهای اورآسیا را میدهند.
در داستانهایی درباره فتوحات اوغوز- خان اشاره میشود که دوران مبارزات و اردوکشیهای متعدد خود وی به آلاتاغ و مناطق آلمالیق (۴*) دست یافته است. اوغوزخان گروهی از سپاهیان سالمند خود را در آلمالیق در محل آق – کایا (قایا) اسکان داد. او سپس به شمال سرزمینهای کیرکها( قیرقها) و باشکوردها اردوکشی کرد و آنجا قلعه لوگر را تصرف کرد.
دراین عملیات و کارزار نظامی ده هزار خانواده اوغوز که اُق – توغرا – اوغوز نامیده میشدند شرکت کردند. سپس اوغوزخان کویر و بیابان بی آب علفی را طی میکند و بزودی به رودخانه ایتیل (۵*) میرسید.
رزمندگان و جنگجویان اوغوز در محل اُن – قاراقول (قره گول) توقف کردند، و از آنجا راهی تالاس (منطقهای درقیرقیزستان. مترجم) و آلمالیق [۴] شدند. در این روایت عنوان اُق – توغرا- اوغوز توجه ویژهای را به خود جلب میکند، که ده هزار خانواده اوغوز به آن پیوسته است. مسلما خود رقم در اینجا نقش معینی را بازی نمیکند، چونکه آن مشروط است.
به مراتب مهمتر این است که دراین اصطلاحِ مشهود اتنو(قومی)- سیاسی عناصر اُق (خدنگ، قوم، قبیله) و توغرا (طغرا، مُهرخان، امرِخان) وجود دارند. اجزاء و مولفههای این اصطلاح مورد بررسی گویای ارتباط و پیوند گسترده آنها با سمبول موجود و شایع میان کوچ نشینان درشکل خدنگ هست.
جالب است اشاره کردکه دیرتر خدنگ و کمان در حکم آرم و نشان اوچوکها ( اوچوق) و بوزوکها (بوزوق)- دو قبیله هم تبار برجسته اوغوز بکاربرده شدند [۵]. منابع تاریخی حکایت از آن دارند که در میانه سده هشتم رویدادها و تحولات بزرگی در آسیای مرکزی رخ داده است. این مسئله با مبارزه شدید بین قبایل ترک پس از مرگ خانات ( قلمرو حکومت خان) ترکی غرب مرتبط بود. درجریان مبارزات تسخیر فدراسیون توسط قبیله قارلوق عملی شد و جای پایی را در هفت رودخانه بدست آورد.
دادههای باستان شناسی حکایت از آن دارند که در دوران مورد بررسی حرکت و جابجایی کوچندگان ازجتی سو (ژتی سو؛ یدی سو؛ هفت رود، هفت آب. مترجم) بسوی کوهپایهها و بخش سفلای سیردریا انجام گرفته است. بدیهی است بر اثر درگیری و برخورد با قارلوقها که چیگیلها جزو آنها بودند، اوغوزها مجبورشدند محدوههای هفت رودخانه را رها کنند و به حوضه سیردریا و به منطقه دریای آرال، جاییکه با پچِنِگ – کانگار (قانگار) مواجه شدند بروند [۶].
آنها در جنگها و درگیریهای چندین ساله بر اتحادیه کانگار- پِچِنِگ غلبه کردند و استپهای منطقه غربی دریای آرال و منطقه شمالی خزر را تصرف کردند. مبارزه طولانی با پِچِنِگها به تقویت سیاسی، تشکیل و شکلگیری اتحادیه قبایل اوغوز درقرون دهم – یازدهم کمک کرد. درچارچوب این اتحادیه اتنوس (قومیت،مردم،ملیت،ملت. مترجم) اوغوز درمناطق آسیای مرکزی و قزاقستان صورت میگیرد.
شکل گیری وسازند اوغوزها بمثابه همبود تاریخی با همه روند تکامل پیشین اتنیکی در وادی سیردریا، درمنطقه دریای آرال ومنطقه شمالی دریای خزر آماده میشود.
درسدههای هشتم – نهم درترکیب جمعیت بیابانی باستانیاین منطقه عناصر نوین ترک زبان هفت رودخانه ( هفت آب، هفت رود، یدی سو. مترجم) و دارای منشاء غرب سیبری وارد میشوند. ایجاد دولت یابغو (حاکم عالی) سیردریا با مرکزیت آن درشهر یانغیکنت (۶*) نقش بزرگی در تحکیم و تثبیت اتنیکی اوغوزها بازی کرد. ورود کنندگان طوایف و قبایل ترک زبان در ترکیب این قدرتهای صحرا نشین با عنوان کلی « اوغوز» نامیده شدند.
کنفدراسیون اوغوز براساس ادغام، همگونسازی (آسیمیلاسیون. مترجم) و سنتز قومی بین عناصر تازه وارد و بر پایه بستر محلی تشکیل شد. به این کنفدراسیون سایر اوغوزهای مغلوب پِچِنِگ – کانگارها (کانقارها) و دیگر قبایل استپ نشین وادیهای سیردریا، منطقه دریای آرال و منطقه شمالی خزر وارد شدند. بین آنها قبایلی با منشاء هند و اروپایی وجود داشتند که کم وبیش درمعرض ترکی شدن قرارگرفته بودند.
از جمله این امر به مردم آلان وآسا، ساکن استپهای بین دریای آرال و سواحل شرقی دریای خزر صدق میکند. بدیهی است که همین آمیختگی و اختلاط با جمعیت صحرانشین منطقه غربی دریای آرال جاییکه پیش از اوغوزها درسدههای هشتم- نهم باچگارد (باچغارد) [ نیای قبایل باشقیر درآسیای مرکزی. مترجم]، نوکارد و باجن زندگی میکردند صورت گرفت [۷].
همچنین عناصر ترک زبان با منشاء منطقه هفت رودخانه در ترکیب اتنوس (ملت،ملیت،قومیت،مردم . مترجم) اوغوز که درسدههای نهم و دهم تشکیل شده بود وارد شدند. پیش از همه اینها گروههای جداگانه قارلوقها بودند که در سدههای نهم و دهم به همراه اوغوزها به سمت سیردریا رفتند.
نویسندگان سدههای میانه و روایات اوغوزها همچنین از الحاق و پیوستن خالاچها و دیگر قبایل ترک مناطق غربی به آنها سخن میگویند. ازجمله آنها واحد جاغرا (شاغرا) و ترکهای چاروق که در سده هشتم در دره چو و تالاس (در قزاقستان در منطقهای نزدیک به قیرقیزستان. مترجم) زندگی میکردند بودند. بدیهی است نوادگان چاروقها (چاروکها) جاروکلوغی (جاروقلوغی) بودند، که بعنوان یکی از اقوام اوغوز در سده یازدهم اشاره شده بود [۸].
در شکلگیری و سازند این اوغوزها قومهای به لحاظ اتنیکی متنوع زبانی با منشاء ترک شرقی شرکت کردند. مهمترین نقش را در اینجا واحدها و بخشهای جداگانه بزرگ یمِکو- کیماک (قیماق) و قبایل دیگر بازی کردند. ازجمله آنها میتوان از بایندورها، ایمورها و قای نام برد که انبوه اصلی آنها بین دو رودخانه اُب و ایرتیش (۷*) زندگی میکردند.
به احتمال زیاد این واحدها متحدین رهبران اوغوز در مبارزه آنها با اتحادیه پِچِنِگ – کانگارها (کانقارها) در دره سیردریا و منطقه دریای آرال بودند. معلوم میشود درمنطقه غرب پس ازشکست از پِچِنِگها، آنها بمرور زمان جزو اوغوزهای قزاقستان جنوبی و غربی شدند.
شکلگیری جامعه اتنیکی و قومی اوغوز در آسیای مرکزی و قزاقستان بدین ترتیب پروسهای پیچیده و نسبتا طولانی بود. در ترکیب اوغوزها هم زیرلایههای اتنیکی باستانی (بطورکلی ترک شده) کوهپایههای سیردریا و آرال – استپهای خزر و هم طوایف و قبایل کوچنشین و نیمه کوچنشین ژتی سو (یدی سو- هفت آب، هفت رودخانه. مترجم) و سیبری وارد شدند.
هسته اولیه گروهبندی اوغوز که بعدا در اتحاد بزرگ قبایل استحکام یافت، احتمالا در هفت رود شکل گرفت. بااین حال به همان اندازه حرکت خود به غرب این هسته اولیه بطور قابل توجهی به حساب جمعیت کوچنشین و نیمه کوچ نشین سیردریا، منطقه دریای آرال و منطقه شمالی دریای خزر کاملتر شد.
پیامد این پروسههای چند سویه تشکیل و تاسیس جامعه اتنیکی نوین بود که متمایز از نتایج اجزاء خود بود. اوغوزها به چندین قبیله تقسیم که در آن بسیاری واحدهای طایفهای داخل میشد.
ترکیب قبیلهای اوغوزهای سده نهم – اواسط سده یازدهم، متاسفانه مشخص نیست. در” دیوان لغات آت (محمود کاشغری. مترجم)- شناخته شده تنها درنیمه دوم سده یازده، آنها ۲۲ قبیله ( ترک) برآورد شدند ” که به قرار زیر درفهرست قبایل اوغوز ارائه شدند:
قینیق، قاییغ (کاییغ – کاییگ)، بایندور، ییوا(ایوا)، سالور، افشار، بِکتیلی(بیگدلی)، بوکدوز(بوگدوز)، بایات، یازغیر(یازیر)،ایمور، قارا- بولاق، آلقا بولاق، ایگدیر، اورِگیر(اورهگیر)، توتیراق، اولاییوندولوغ (آلایونتلی)، توگِر(دوگر)، چبنی، بِچنه، چوولدار(چاوولدور)، چاروقلوغ [۹]
محمود کاشغری مدعی است که اوغوزها در ابتدا از ۲۴ قبیله عبارت بودند. اما دیرتر مولفان بویژه مروزی (۸*) روی هم رفته از ۱۲ قبیله سخن میگویند. اختلاف منابع را، احتمالا میتوان با ویژگی دوگانه بخش و واحد اوغوزها به دو اِکزوگامی[وابسته به برون همسری یا برون پیوندی. مترجم] خویشاوندی (تبارخونی) وبومی توضیح و روشن کرد.
اوغوزهای تقسیم شده به بوزوکها و اوچوکها به نسبت به جناح راست و چپ ارتش آنها واردشدند. هریک از این گروههای بزرگ شامل ۲۴ قبیله بود، که به نوبه خود به دو بخش مساوی تقسیم شده بود. بنابر روایات تاریخی اوغوز، بوزوکها درشمار قبایل «ارشد- بالا دست» و اوچوکها – درشمار قبایل « زبردست- کوچک» بودند. بوزوکهای جناح راست از امتیازبزرگی (درمقایسه با اوچوکها) هنگام « انتخاب» خان ارشد و والا برخورداربود.
بدیهی است که بعدا جدایی بوزوکها و اوچوکها ویژگیها و خصایص سازمان نظامی– منطقهای بخود گرفت. نیروهای نظامی هر دو جناح اوغوز برای خود چراگاهها، مراتع و زمینهای کشاورزی ثابت و متمرکز داشتند. تقسیم بوزوکها و اوچوکها معادل با مفهوم اوغوزهای « درونی » و«بیرونی»[خارجی. مترجم] بود. در ترکیب آنها «اصیلها»، «متولد شدگان از معشوقهها– بردهها » و «ملحق شدگان» به طوایف و قبایل اوغوز تفاوت داشتند [۱۰].
تقسیمبندی قبیلهای و قومی موجود در سده یازدهم بین اوغوزها بُوی، اُبا و کُک (کؤک)نامیده میشد. بر اساس « دیوان لغت الترک » و دیگر منابع بین اوغوزها بُوی بطورکلی معنی قبیله را داشت.
اصطلاح اُبا و کُک ( کؤک) احتمالا بیشتر (بویژه) برای تقسیم بندیهای (واحدهای) قبیلهای بکار برده میشد. قبیله اوغوز(اُبا) در ابتدا اتحادیه خویشاوندی (تبارخونی) بود که اعضای آن اصل و نسب خود را به نیای مشترک میرساند. اما با تکامل مناسبات آنتاگونیستی و آشتی ناپذیرطبقاتی، اُبا کاراکتر بدوی – اجتماعی و مشترک اتحادیه خویشاوندی (تبارخونی. مترجم ) خود را ازدست داد. قبایل اوغوزی بیشتر با نسب و یا شجرهنامه افسانهای مرتبط بودند تا واقعی.
اوغوزها همچنین به اوروغها و آیماقها که در حکم جامعه کوچ نشین و نیمه کوچ نشین را داشتند تقسیم شدند. اصطلاح اوروغ برای تقسیمبندی و واحد قبیلهای نشانه گذاری شد و ازپاترونومی(۹*) طایفهها و خانوادههای نامی و اعیان تشکیل میشد.
اوروغها و دیگر گروههای قومی– قبیلهای اوغوزها به این یا آن “استخوان” تعلق داشتند [گویا تقسیم بسیاری قبایل ترک به استخوان سیاه و سفید امری عادی بوده است. مترجم].
قبایل و طایفههای اوغوز جزو اتحادیههای قبیلهای بسیار بزرگتر بودند. چنین انجمنها و واحدهای بزرگ که معمولا ایل نامیده میشد، معنی مردم و دولت را داشت. اما سازمان قومی و قبیلهای اوغوزها بر اصل خویشاوندی خونی (تبارخونی. مترجم)، خاص نظام اجتماعی بدوی (یا جامعه ما قبل تاریخ . مترجم) بنیان گذاری نشده بود. در واقع اوغوزها تقسیم میشدند به جوامع کوچندگان، نیمه کوچندگان، یکجانشینان و نیمه ساکن که پوسته قدیمی قومی– قبیلهای آن حفظ میشد.
اکثریت اوغوزها در سدههای نهم و یازدهم زندگی نیمه کوچ نشینی و کوچ نشینی میکردند. مجموعه فشردهای از آنها شمال منطقه خزر، سفلای سیردریا و بیابانهای پیرامون دریای آرال سکنی داشتند. در میان اوغوزها (بطور عمده اسکان آنها در منطقه بیابانی است) نوع نژاد مغولی برتری داشت.
در سده دهم ال مسعودی درباره اوغوزهای منطقه آرال مینویسد. « آنها (منظورنوع نژاد مغولی. مترجم) – بسیار کوچکتر از (ترکها) هستند و چشمان بسیار ریز دارند» [۱۱]. دیگر نویسندگان دوران سدههای میانه بطور ناقص اشاره و یادآوری میکنند به موهای صورت وبدن وساختارنوع چهره اوغوزها.
همه اینها حاکی از ویژگیهای قیافه مغولی هستند که مختص تودههای اصلی بطور عمده اوغوزهای استپ نشین بودند [۱۲]. دادههای کتبی سدههای دهم و دوازدهم در باره ظاهر فیزیکی اوغوزها توسط برخی مواد و مطالب پالئونتروپولوگی [ دیرین شناسی و انسان شناسی – مردم شناسی دیرین. مترجم ] تایید میشوند.
در میان جمجمههای یافته شده درتپههای اوغوز– پِچِنِگ غرب قزاقستان انواع مغولی با قیافههای سیبری جنوبی برتری دارند. اما در اینجا همچنین جمجمه قیافه نژاد قفقازی (نژاد سفید. مترجم) و بومییافت شدند [۱۳].
فرایند فشردهتر ادغام ( آسیمیلاسیون) اتنیکی، احتمال میرود بین اوغوزهای مناطق حنوبی و غربی آسیای میانه بوقوع پیوسته است. تا اندازهای کم، اما بسیار جالب دراین رابطه مطالب جمجمه خوانی (۱۰*) در جنوب قزاقستان است . در حفریات گورستان ساسیک بولاق اوغوزها توسط آ. ان. برنشتام انسانهای سفید پوست مناطق ترانس خزر (۱۱*) با سری نسبتا دراز با شاخص زیرِ هفتاد و پنچ با ترکیب قیافههای مغولی دفن شدهاند [۱۴].
دادهها و یافتههای دیرین شناسی و انسان شناسی فیزیکی شواهد و قراین منابع سده یازده را در باره آمیختگی و مخلوط شدن اوغوزها با ملتهای و مردمان همجوار تایید میکنند. بخش معین و خاصی از اوغوزهای کوچنده و نیمه کوچنده با جمعیت یکجا نشین مناطق کشاورزی آسیای میانه و قزاقستان ادغام شدند. گروههای اتنیکی مشابه، که بطورعمده با ایرانیزبانان اوروآسیا[یا نژاد قفقازی و ازنوع انسان شناسی سفید پوست. مترجم]، آمیختند ترکمن نامیده شدند.
در سدههای دهم و یازدهماین نام همچنین به دورگه شدهها و پذیرفتهگان دین اسلام، گروههایی از قارلوقها، خالاچها (خلجها) و دیگر قبایل ترک زبانی که ساکن مناطق شش و ایسفیجاب بودند بکار برده شد.
در پایان سده دهم – نیمه نخست سده یازدهم درچارچوبهای سیاسی دولت یابغو( شاه ترکان اوغوز) سیردریا پروسه شدید شکل گیری ملیت (ملت) اوغوز روی داد ؛این پروسه محرکی به تجزیه و از هم پاشیدگی مناسبات کهن خویشاوندی (تبارخونی)،ایجاد مجتمعهای ارضی- اقتصادی نوین و پا گرفتن مناسبات فئودالی شد. اما پروسه مورد نظربه پایان خود نرسید و با مرگ دولت اوغوز درمیانه سده یازده درنتیجه، جنبش و نهضت قبچاقها قطع شد.
قبایل شکست خورده اوغوز از قبچاقها، بعدا در استپهای روسیه جنوبی، در بالکان و در آسیای صغیر ساکن شدند. بخش قبل توجهی از اوغوزها تحت حاکمیت قره خانیان ماوراء النهر و حاکمان سلجوقی خراسان، گرگان و خوارزم در آمدند. سایر اوغوزهای شکست خورده از قبچاقها به قبایل ترک زبان دشت قبچاق پیوستند[۱۵].
اوغوزهای سدههای میانه نقش زیادی در تاریخ اتنیکی خلقها و ملتهای ترک زبان آسیای مرکزی، قزاقستان، ماوراء قفقاز و آسیای صغیربازی کردند. اخلاف اوغوزها بمثابه یکی از اجزاء، در ترکیب قزاقها، ازبکها، قره قالپاقها، باشقیرهای جنوب منطقه اورال و تاتارهای ولگا وارد شدند.
گروههای جنوبی اوغوزها در شکل گیری و سازند ملتهای ترکمن و آذربایجان شرکت فعال داشتند. قبایل اوغوزی، بهاین ترتیب یکی از نیاکان مشترک پارهای خلقهای ترک زبان کشورما هستند،که درحال حاضر در خانواده واحد کشورهای {شوروی سابق} زندگی میکنند.
++++++++++
(۱*) هفت رودخانه، هفت رود یا هفت آب: یدی سو- به زبان قزاقی: ژتی سو- یتی سو، منطقهای درآسیای مرکزی، واقع در جنوب شرق قزاقستان و شمال قیرقیزستان، و بین دریاچه بالخاش از شمال،ساسا کول و آلاکول در شمال شرقی است. نام این منطقه از هفت رودخانهای که به بالخاش میریزد گرفته شده است و یکی از قدیمیترین منطقه کشاورزی است. ویکیپدیا. مترجم
(۲*) چیهیل قبیلهای شناخته شده از قرن هفتم که دراطراف دریاچه ایسسیک کول زندگی میکردند و خورشید و ستارگان را پرستش میکردند و جزیی از قبایل ترک زبان هستند. مترجم
(۳*) امپرتوری ترکان غربی . مترجم
(۴*) در ۵۲ کیلومتری شهر تاشکند ازبکستان قراردارد و به معنی “جایی که سیب رشد” میکند و یا محل ” شکوفههای سیب” است – ویکیپدیا. مترجم
(۵*) به عربی و فارسی، درقرون وسطی نام رود ولگا بوده است. ویکیپدیا. مترجم
(۶*) شهرکنت، ژان کنت. پایتخت دولت اوغوز واقع در قزاقستان. در منطقه سمت چپ و پایین سیردریا. مترجم
(۷*)ایرتیش رودی که از خاک چین، دامنه شرقی مغولستان، قزاقستان و روسیه میگذرد و خود شاخهای از اُب است. اُب رودی است که سرچشمه آن از سیبری غربی است. ویکیپدیا. مترجم
(۸*) شرف الزمان طاهر بن مروزی . طبیب ملقب به شرف الزمان. وی پزشک دربار ملک شاه سلجوقى (۵۱۰ -۵۰۰ ق. ) بود. از آثار وى: کتاب «طبایع الحیوان»، در علوم طبیعى،کتابى در «جغرافیاى عالم»، که اخبار چین و ترک و هند را در آن آورده است. مترجم
(۹*) پاترونومی،شکل ذاتی سیستم قبیله پدرسالارانه اجتماعی یک گروه از خانوادههای بزرگ یا کوچک- یک گروه بزرگ و یا خانوادههای کوچک که با وحدت خاص اقتصادی و اجتماعی مرتبط است . ویکیپدیا. مترجم
(۱۰*) مطالعه علمی ویژگیهای جمجمه، مانند اندازه و شکل، به خصوص در انسان. مترجم
(۱۱*) درانسان شناسی فیزیکی: درطبقه بندیهای مختلف، قفقازی و یا نژاد اورآسیا نامیده میشود. مترجم]
فهرست آثار
۱- س. گ. آغاجانف. برخی مسایل تاریخ قبایل اوغوز آسیای مرکزی- مجموعه آثار تورکولوژی . ۱۹۷۰ . ص. ۱۹۲ -۱۹۷٫
۲- لوینا. ال. م. سرامیکهای سیردریای سفلی و میانه در هزاره اول میلادی. ۱۹۷۲٫
۳- حدودالعالم . آ. جغرافیایایران. ترجمه و. مینورسکی. لندن. ۱۹۳۷٫
۴- رشیدالدین. جامع التواریخ. کپی از نسخه خطی موزه بریتانیا.
۵- رشید الدین. مجموعه تاریخ. ترجمه ال. آ. ختاگورووا، جلد یک. قسمت یک. لنینگراد ۱۹۵۲٫صفحات ۸۶- ۹۱٫
۶- آغاجانف . س. گ. مقالات تاریخ اوغوزها و ترکمنهای آسیای میانه سدههای نهم – سیزدهم. عشق آباد ۱۹۶۹٫
۷- Kitab at-tanbih wa’l-israf auctore. . . al-Masudi, ed. M. ۱٫ de GoeJ’e. Lugduni Batavorum, 1894. – C. ۱۸۰; ۱۳٫ Macoudi. Le Livre de l’avertissement et de la revision. Paris, 1897. – C. ۲۴۴-۲۴۵
۸- ل کوک آ. مانوی ترک از خوچو. رساله کونیگل. آکادمیعلوم. گروه فلسفه – تاریخ. ۱۹۱۱٫
۹- محمود ابن حسین الکاشغری. دیوان لغت ترک،جلد ۱- ۳ . استانبول . سال ۱۳۳۳٫ یادداشتهای پ. گ. بولگاکف. تاشکند ۱۹۶۶ . ص ۳۰۴ – ۳۰۷ .
۱۰- آغاجانف . س. گ. مقالات تاریخ اوغوزها و ترکمنهای آسیای میانه سدههای نهم – سیزدهم. عشق آباد ۱۹۶۹٫
۱۱- Macoudi. Les praires d’or, t. ۱٫ Paris, 1851. – С. ۲۱۲
۱۲- Bergeron P. Voyages faits principalement en Asie. t. I, La Haye, 1735. – С. ۴۹
۱۳- سینیتسینای. و. پژوهشهای باستان شناسی ولگای سفلی و غرب قزاقستان. گزارش کوتاه انستیتویِ تاریخ مطالب فرهنگی. جلد ۳۷٫ ۱۹۵۱٫
۱۴- گینزبورگ و. و، فیرشتین ب. ف. مطالبی برای انسان شناسی مردم باستانی غرب قزاقستان – « مجموعه موزه انسان شناسی ومردم نگاری». ۱۹۵۸٫
۱۵- آغاجانف . س. گ. مقالات تاریخ اوغوزها وترکمنها ی آسیای میانه سدههای نهم – سیزدهم. عشق آباد ۱۹۶۹٫
(۱) پروفسور و دکترعلوم تاریخ – عضو آکادمیعلوم ترکمنستان شوروی( سابق)
منبع: نشریه آکادمی علوم ترکمنستان شوروی. سال ۱۹۷۷ . شماره چهار.
3 پاسخ
سایتچی یولداشلار اللرینیز آغریماسین. یازیلاری یاخشی پرینت ائتمک اوچون، پرینت الماق ایمکانی یارادین. ساغ اولون بیلر.
بونو بیللندیرمه یینیزه چوخ ممنون. ساغلیق آرزوسویلا.
در مقاله ” در باره تاریخ اغوزهای آسیای مرکزی و قزاقستان” نوشته سرگی گریگورویچ ، ترجمه جناب آقای رحیم کاکایی ؛ نویسنده مقاله در چندین جا از منطقه ای به نام ” یئدی سو” ( هفت آب – هفت رود) سخن به میان آورده است. گفتنی است که این منطقه همچنانکه بطور خلاصه در متن مقاله نیز به آن اشاره شده، در ارتباط با ” تاریخ ترکان” از اهمیت زیادی برخوردار است.
در مورد تاریخ منطقه ” یئدی سو” ( هفت آب) دانشمند معروف روس ” و.و. بارتولد” کتاب ارزشمندی را تألیف کرده که بعدها همین کتاب با سه رساله دیگر بارتولد، توسط ” و. مینورسکی” در سال ۱۹۵۶ میلادی از زبان روسی به زبان انگلیسی ترجمه گردید. اخیرا کتاب مذکور تحت عنوان ” تاریخ هفت آب” توسط دکتر محسن رحمتی به زبان فارسی نیز ترجمه شده و از سوی” انتشارات نوید شیراز” چاپ و منتشر گردیده است. به علت اهمیت منطقه ” یئدی سو” در ارتباط با تاریخ و فرهنگ ترکان و “تأثیرات و مناسبات متقابل آن ها با تاریخ ایران” و همچنین چگونگی نفوذ و گسترش اسلام در منطقه ” یئدی سو” ، مطالعه این کتاب می تواند برای علاقمندان بسیار مفید باشد.
مشخصات ترجمه فارسی کتاب مذکور چنین است: ” تاریخ هفت آب، و.و. بارتولد، ( ترجمه از روسی به انگلیسی: و. مینورسکی) ، ترجمه به فارسی دکتر محسن رحمتی، انتشارات نوید شیراز، ۱۳۹۲، شیراز”.