این روزها همهی زندگیام شده قدم زدن در لابهلای کاغذهای نمور کاهی و خانههایی که شیشههای پنجرهاش از انعکاس صدای انفجار خرد شده و ریخته بر سر و صورت انسانهای شریف. انسانهایی با شکمهای خالی، اما مشتهای پر. از خودگذشتهترین نسل این سرزمین. نسل دههی پرحادثه چهل! نسلی که رد پایش کاملا به عمد رفته رفته کمرنگتر شد تا…