کتابشناسی آثار زنده یاد دکتر غلامحسین ساعدی
رضا همراز
شش سال قبل نویسنده این سطور در ضمن مقاله ای آرزو کرده بود که : ” در حق این نویسنده [ مرحوم دکتر غلامحسین ساعدی – گوهر مراد ] مجهول القدر تا به امروز چیزی به عنوان یادنامه ؛ ویژه نامه و … که معمول و رسم بزرگان است و گاهی به یاد هنرمندان نشر می یابد انجام نیافته وشایسته و مستحق کار است که امید می رود خلاء موجودی که در این میان مشاهده می شود به همت یارانش از قوه به فعل آید ” طولی نکشید که آرزوی صاحب این قلم برآورده شد و خلاء موجود به همت یکی از دوستان و نزدیکان مرحوم ساعدی از قوه به فعل آمد . انتشار کتاب شناختنامه ساعدی یکی از چندین کتاب ارزشمند چاپ شده در چند سال اخیر است که در بر گیرنده فصولی گوناگون است و نویسنده یا به عبارتی گرآورنده با شناختی که از دوستش داشته توانسته از عهده این کار خطیر و سترگ سر فراز بیرون آید . دراین اثر ارزشمند دوستداران ساعدی صرف نظر ار بعضی مسائل که تا به امروز ناگفته بود ؛ با شاعر بودن وی نیز روبرو هستند . خود دکتر جواد مجابی اذعان دارند که تاکنون فقط یکی دو نفر از شاعر بودن ساعدی مطلع بوده اند . ولی خوشبختانه اکنون چندین شعر وی زینت بخش این دفتر یا به دیگر سخن ؛ شناختنامه است که جای بسی خوشبختی است . البته ناگفته پیداست که نباید که نباید انتظار بیشتر از این اشعار ساعدی داشته باشیم زیرا به قول معروف فن حسابی وی در وحله ی اول داستان نویسی و فیلمنامه نویسی بوده و در جنب این کارها گاهی اوقات نیز به تک نگاری و دیگر کارها نیز دل می بست و گه گاهی تفننی کرده و شعری نیز سروده که دکتر مجابی در آخر کتاب بخشی را به کتابشناسی دکتر ساعدی اختصاص داده اند . چون راقم نیز در مقاله قبلی کتابشناسی ساعدی را ارائه داده بود آن دو را تطبیق و به بیش از ۳۰ مورد اختلاف اعم از اشتباه سالهای چاپ ؛ از قلم افتاده ها و … مشاهده کرد که اکنون به صورت نسبتا کامل با شرح حالی شتابزده ار صاحب ترجمه تقدیم می گردد .
زنده باد دکتر غلامحسین ساعدی که در بعضی ار آثارش با امضای گوهر مراد می نوشت از اعجوبه ها و نوابغ روزگار بود که در ۲۴/۱۰/۱۳۲۴ شمسی در حالی که زوزه باد گوشها را نوازش می کرد در محله چوپور میدانی شهر هزاره ها و خاطره ها – تبریز – چشم به جهان گشود . او تحصیلات ابتدائی را در دبستان بدر و دوره متوسطه را در دبیرستانهای منصور( طالقانی فعلی ) و حکمت به انتها رساند . در این سالها بود که اولین داستان خود را در هفته نامه دانش آموز و به سال ۱۳۳۰ توانست چاپ نماید . یعنی درست در ۱۶ سالگی . بعد از آن نیز داستانهایی چند در مجله ی معلم امروز منتشره در تبریز به چاپ رساند و در ادامه همین فعالیتهای ادبی و هنری خویش مسئولیت سه روزنامه ی محلی فریاد ؛ مقصود و جوان آذربایجان را که قبل از ۱۳۳۲ منتشر می شدند به عهده گرفت.
دکتر غلامحسین ساعدی از دوره نوجوانی و جوانی همزمان با ادبیات به سیاست نیز دل بست و چون خود شاهد فراز و فرود حکومت ملی آذربایجان و ملی شدن صنعت نفت بود در وی اثر عجیبی گذاشت تا جایی که جوانی به آن سن و سال در دایره دید ساواک قرار گرفت و پا به عرصه ها و فعالیتهای سیاسی نهاد و در شکل گیری حرکات سیاسی دانش آموزان و دانشجویان تبریز نقش فعالی بر عهده گرفت و در مدت کوتاهی سخنران اغلب گردهمایی ها و اجتماعات سیاسی شد و در این داه پر خطر و صعب العبور بارها تحت تعقیب مامورین پلیس و ضرب و شتم آنها قرار گرفت .
رشته مورد علاقه ساعدی اگر چه قصه نویسی و نمایشنامه نویسی بود ولی هز از چند گاهی به تک نگاری ؛ ترجمه ؛ تحقیق و شعر نیز دل می بست . او توانست در سالهای نخستین و شباب جوانی خود به شخصیت خود نوع شایسته و ممتازی بدهد و این شایستگی تا آخر عمر با نامش هم قرین گشت . بی جهت نبود که دکتر رضا براهنی منتقد و دوست هم قلمش در حق وی نوشت : به نظر من نام ساعدی به عنوان بنیانگذار نمایشنامه نویسی جدید ایران، خواهد ماند. در عین حال ساعدی به عنوان یک قصه کوتاه نویس، یکی از ده، دوازده قصه نویس موفق ماست.” در این راستا اکبر رادی نمایشنامه نویس و پیشکسوت قدر کشورمان پس از دیدن نمایشنامه (چوب به دستهای ورزیل) به کارگردانی جعفر والی که در تالار ۲۵ شهریور در روی صحنه بود نوشته : “من اجرای این اثر را طلیعه ای در تئاتر بی بضاعت و خاموش ایران می دانم و بی درنگ به فروتنی ، عمق و عظمت آن تعظیم می کنم” از این رو بی جهت نبود که نام این نویسنده و شاعر ناکام چند دهه در کنار داستان نویسان و قصه نویسان چون هدایت، چوبک، بهرنگی، جمال زاده، ال احمد، دانشور ، میر صادقی و … به موازات هم در محافل ادبی و مجالس انس به نیکی یاد می شد. فعالترین زمان زندگی ساعدی را باید سالهای ۴۱ و ۴۲ دانست. زیرا در این سالها او با پنج اثر ترزنده قلم فرسایی کرد، ولی بر عکس بعد از سال ۵۹ تا فوتش به جز چند سخنرانی در خارج اثر دهانسوزی از وی مشاهده نمی کنیم یعنی پنج سال تقریبا سکوت اختیار می نماید.
البته نباید از مجموعه الفبای وی که در خارج نشر می شد یادی نکرد. ساعدی چون جوهره نوشتن را در وجود خود یافته بود، با مشکلات عدیده ای روبرو شد که مهمترین آنها سانسور بود. قسمتی از آثار ساعدی بعد از انقلاب توانست از قیچی نیز سانسور جان سالم به در ببرد و قسمت دیگر به قرار اطلاع در تملک وراثت آن مرحوم محافظت می شوند که امید می رود، به مرور، در دسترس عموم قرار گیرند و خوشبختانه چنین نیز می شود. آری او که در سایه تلاش و ممارست خود ۲۰ ساله روانه دانشکده پزشکی شده بود، نوشت و نوشت تا اینکه دهها اثر ارزنده و در حد آکادمیک طبق این اندک توانستند به چاپخانه راه یابند و از این رو باید دکتر ساعدی را یکی از فعالترین نویسندگان قرن حاضر دانست. افسوس که شمع وجود این فرهیخته ادبیات در ۲/۱۰/۱۳۶۴ و در حالی که گویا پدر مهربانش بر سر بالینش بود، در دیار غربت (فرانسه) که از سال ۶۱ در آنجا سکنی گزیده بود به خاموشی گرایید و سرچشمه فیض این ادیب و سخنور به خشکیده شد. در فقدان ساعدی اگر دو صد افسوس می خوریم، یک صدش برای این است که در کنار این آثار مانا اثری به زبان مادری خود کمتر نوشت و به یادگار گذاشت خر چند که به زادگاه خود عشق می ورزید که نمایشنامه ترکی قوردلار و نک نگاری های ایلخچی و خیاو دال بر این مدعا می باشند. همچنین در کتاب “برادرم صمد” نیز ساعدی در یکی از نامه هایش برای مرحوم صمد بهرنگی می نویسد: ” ترجمه شعرها به ترکی فوق العاده خوب و مخصوصا مال نیما، طاهباز را قانع کرده ام که هر دو را در آرش چاپ بکند. این آدم را پیدا کنید و هر چه زودتر اگر ترجمه دیگری دارد با اسم و رسم خودش برایم بفرستند. این شماره آرش مخصوص شعر است… همین امروز “بایاتیلار” رسید سلام و تشکر مرا به برادران شمس برسانید. آگهیش را در انتقاد کتاب خواهم گذاشت. منتظر “افسانه های آذربایجان” هم هستم.”
پیکر سرد، آرام و بی روح این نویسنده آذربایجانی با مشایعت انبوهی از دوستداران و هم قلمانش در قبرستان پرلاشز یعنی جایی که صادق هدایت در آنجا آرمیده در میان حزن و اندوه به خاک سپرده شد. ای کاش روزی جسدش به همت خانواده جلیله اش به زادگاهش برگردانده و در آرانگاهی که در شان و شخصیت محترم وی است به خاک سپرده شود روانش شاد و قبرش پرنور باد.
الف ترجمه ها:
۱- شناخت خویشتن “ارتور جرسیلد” با محمد نقی براهنی ، تبریز ، ۱۳۴۲
۲- قلب و بیماری های قلبی و فشار خون (ه بله کسلی) با همیاری محمد علی نقشینه ، تبریز ۱۳۴۲
۳- آمریکا، آمریکا (الیاکازان) با محمد نثی براهنی ، امیر کبیر ، تهران ۱۳۴۳
۴- خود پزوهی، با همکاری براهنی ، مجله معلم امروز ، دی ماه ۱۳۴۲، تبریز
ب – تحقیقات ، تک نگاری ها و مقالات:
۱- ایلخچی ، موسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعی ۱۳۴۲
۲- خیا و یا مشگین شهر/ موسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعی ، ۱۳۴۴
۳- اهل هوا / موسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعی ، ۱۳۴۵
۴- ساوجبلاغ (چاپ ناشده)
۵- قراداغ (چاپ ناشده) فقط تیره شاملوها در گاهنامه سهند تبریز (۱۳۴۹) چاپ شده است.
۶- تئاتر امروز ایران در شهرستانها، روزنامه اطلاعات ۲۸ مهر ۱۳۴۸
۷- تئاتر مستند ، ویژه سینما و تئاتر ، آبان ۱۳۵۱
۸- وقتی هفته هشت روز باشد، ویژه سینما و تئاتر ، بهمن ۱۳۵۲
۹- طرح پیشنهادی برای تهیه یک گزارش کامل از تبریز (از امروز تبریز) با جلال آل اجمد، گاهنامه سهند تبریز
پ – داستانها :
۱- خانه برف ، اندیشه و هنر ، دی ۱۳۷۷
۲- تندیسه جاوید، مجله معلم امروز تبریز بهار ۱۳۸۸
۳- ماسه های بادی ، دفترهای زمانه ، دی ماه ۱۳۵۷
۴- شبان فریبک ، مجله صدف ، شهریور ۱۳۳۷
۵- خانه های شهر ری،تبریز، ۱۳۳۶/ چاپ او این داستان در ۱۳۳۴ و در ۱۶ صفحه مستقلا چاپ شده .
۶- شب نشینی با شکوه ، مجموعه ۱۲ داستان ، امیر کبیر، تهران ۱۳۳۹ / این داستان را با این نام در مجله معلم امروز تبریز نیز در سال ۱۳۳۷ ، شماره ۵ و ۶ چاپ شده چاپ ششم این مجموعه داستان در تابستان سال ۱۳۷۱ در زیر مجموعه جاویدان در ۱۴۱ صفحه منشتر گردید.
۷- عزاداران بیل ، جزوء شاهکارهای صاحب ترجمه ۸ داستان پیوسته ، نیل، تهران ۱۳۴۳ این داستان به صورت فیلم سینمایی نیز با هنر نمایی هنرمندانی چون علی نصیریان، عزت ا… انتظامی و … به اکران آمده و همچنین به ترکی آذربایجانی به توسط شاعره محبوب نگار خیاوی ترجمه شده که به توسط نشر اختر منتشر گردیده.
۸- دندیل ، ۴ داستان، جوانه، تهران ۱۳۴۵
۹- واهمه های بی نام و نشان ، ۴ داستان، نیل تهران، ۱۳۴۶
۱۰- ترس و لرز، ۶ داستان پیوسته ، زمان تهران ۱۳۴۷
۱۱- گور و گهواره، ۳ داستان، آگاه تهران ۱۳۵۶
۱۲- شکسته بند، داستان بلند ، (ناتمام)
۱۳- نخود هر آش (چاپ نشده) ، ۱۳۳۲
۱۴- مرغ انجیر، مجله سخن ، ۱۳۳۵
۱۵- صدا خونه ، مجله کلک، ۱۳۶۹ تهران
۱۶- پادگان خاکستری مجله کلک ۱۳۶۹
۱۷- مانع ، آتش (چاپ نشده) ۱۳۴۱
۱۸- واگن سیاه ، کتاب جمعه / شماره اول ، ۱۳۵۸
۱۹- مفتش، مجله معلم اروز ، تبریز ۱۳۲۶
۲۰- پیگمالیون، مجله سخن ، تهران ۱۳۳۵ / این داستان در سال ۱۳۳۵ در ۶۴ صفحه مستقلا چاپ گردیده.
۲۱- شنبه شروع شد . مجله آرش
۲۲- ای وای تو هم ، مجله آرش
۲۳- میهمانی ، مجله آدینه
۲۴- روح چاه ، دفترهای زمانه
۲۵- ساندویچ ، کتاب به نگار، تهران ۱۳۶۸
۲۶- آشفته جالان بیدار بخت، مجله آرش
۲۷- شکاین ، اسفند ۳۷
۲۸- اسکندر و سمندر در گردباد (چاپ نشده)
۲۹- بوسه عذرا (چاپ نشده)
۳۰- خانه باید تمیز باشد (چاپ نشده)
۳۱- جوجه تیغی (چاپ نشده)
۳۲- مهدی دیگر دفترهای زمانه ۱۳۴۶
۳۳- راز (گویا در کتاب هفته)
۳۴- سایه به سایه
۳۵- قدرت تازه (کتاب هفته ) شماره ۲۶، فروردین ۱۳۴۱
۳۶- آفتاب مهتاب ، سخن، دوره ششم، شماره ۲، فروردین ۱۳۳۴
۳۷- عروسی ، آرش ، شماره ۳، ۱۳۴۱
۳۸- دو برادر ، آرش ۱۳۴۱
۳۹- ما نمی شنویم ، مجموعه سه داستان با نامهای ۱- ما نمی شنویم ۲- محال ممکن ۳- از همه جا می شود شروع کرد. / بی جا، بی نا، بی تا/
۴۰- ظهر که شد ، مجله معلم امروز ، بهار ۱۳۳۷ ، تبریز
ت : داستانهای کودکان :
۱- کلاته نان ، انتشارات امیر کبیر ، تهران ۱۳۵۳
۲- کلاته کار ، امیر کبیر ، تهران ۱۳۵۷
۳- گمشده لب دریا ، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ، تهران ۱۳۴۸
۴- یکی یک دونه (الفبا)
ث : لال بازی ها :
۱- در انتظار ، نمایش پانتومیم ، آرش تیر ماه ۱۳۴۴
۲- لال بازی ها ، نشر پیام، تهران ۱۳۴۲
۳- شهادت (لال بازی ) آرش ، ۱۳۴۱
۴- ده لال بازی ، ده نمایش پانتومیم ، آرش ۱۳۴۲ تهران
ج : متفرقه ها
۱- کتاب زمان ویژه تئاتر ، ج ۳ ، تهران ۱۳۴۸
۲- کتاب الفبا ، شش جلد، ۱۳۵۶-۱۳۵۲ / مجله ادبی ، تهران – پاریس
۳- کتاب جمعه ، سال اول ، شماره ۶ / ویژه صمد بهرنگی ، شهریور ۱۳۵۷
۴- علل اجتماعی پسیگونوروزها در آذربایجان که پایان نامه دکترای وی بود.
۵- پیامها و سخنرانیهای دکتر محمد مصدق – با چند یاد آوری و پیشگفتار از وی –اسفند ۱۳۵۸ در دو نوار کاست صوتی
ج – فیلمنامه :
۱- فصل گستاخی ، نیل ، تهران ۱۳۴۸
۲- گاو، آگاه تهران ۱۳۵۰
۳- عافیتگاه ، اسپرک ، تهران ۱۳۶۷
۴- مولوس کورپوس با همکاری داروش مهر جویی ( براساس خانه باید تمیز باشد) ، (چاپ نشده)
۵- دایره مینا (چاپ نشده)
۶- دکتر اکبر (چاپ نشده)
۷- رنسانس، (چاپ نشده)
خ : نمایشنامه ها :
۱- کار با فک ها در سنگر : کتابفروشی تهران ، تبریز ۱۳۳۹
۲- کلاته گل ، تهران ۱۳۴۰
۳- چوب به دستهای ورزیل ، مروارید ، تهران ۱۳۴۴
۴- بهترین بابای دنیا ، شفق ، تهران ۱۳۴۴
۵- پنج نمایشنامه از انقلاب مشروطیت . نشر اشرفی تهران بی تا
۶- آی بی کلاه ، آی با کلاه ، نیل ، تهران ۱۳۴۶
۷- خانه روشنی ، پنج نمایشنامه ، اشرفی ، تهران ۱۳۴۶
۸- خانه ها را خراب کنید ، آرش ، شماره ۷ ، تهران ۱۳۴۲
۹- دیکته و زاویه ، مجموعه ۲ نمایش نامه ، نیل ، تهران ۱۳۴۷
۱۰- پروار بندان ، نیل ، تهران ۱۳۴۸
۱۱- وای بر مغلوب ، نیل ، تهران ۱۳۴۹
۱۲- جانشین ، نیل ، تهران ۱۳۴۹
۱۳- چشم در برابر چشم ، امیر کبیر ، تهران ۱۳۵۰
۱۴- عاقبت قلم فرسایی ، مجموعه ۲ نمایشنامه ، آگاه ، تهران ۱۳۵۴
۱۵- گرگها ، آرش ، ۱۳۴۱
۱۶- عروسی ، آرش ، اردیبهشت ۱۳۴۱
۱۷- جانشین ، نیل ، تهران ۱۳۴۹
۱۸- ماه عسل ، امیر کبیر ، تهران ۱۳۵۷
۱۹- مار در معبد ، به نگار ، تهران ۱۳۷۲
۲۰- اتللو در سرزمین عجایب ، پاریس
۲۱- پرده داران آینه افروز ، پاریس
۲۲- لیلاج ها ، مجله سخن ، ۱۳۳۶
۲۳- ضجاک ، به نگار ، تهران ۷۷
۲۴- هنگامه آرایان (چاپ نشده)
۲۵- سفر مرد خسته (نمایشنامه در چهار پرده ) (چاپ نشده)
۲۶- (خرمن سوزها – باران- پرندگان در طویله – گربه ها) تهران ۱۳۳۸
۲۷- خانه برف ، نمایشنامه تک پرده ای (سایه های شبانه) (چاپ نشده)
۲۸- شادی نابهنگام (نیمه تمام ، چاپ نشده )
۲۹- غیوران شب ، (چاپ نشده)
۳۰- قاصدها ، مجله صدف ، فروردین ۱۳۳۷
۳۱- تکه قبل از تکه شدن ، تکه بعد از تکه شدن (چاپ نشده)
۳۲- ما را ز سر بریده می ترسانی ، (چاپ نشده)
۳۳- تبعیدی یمگان ، (چاپ نشده)
۳۴- خانه برف ، اندیشه و هنر ، دی ماه ۱۳۳۷
۳۵- محاکمه میرزا رضا کرمانی ، مجله صدا
۳۶- خیاط افسون شده ، مجله آدینه ، آبان ۱۳۶۷
۳۷- بامها و زیر بامها ، امیر کبیر ، ۱۳۴۰
۳۸- مرگ و ریشه در به دری ، الفبا جلد ششم ، ۱۳۵۴ تهران
۳۹- از پا نیفتاده ، مجله آرش ، شماره ۶ ، ۱۳۴۲ تهران
۴۰- میمونه خاتون ، در سه تابلو ، مجله معلم امروز ، بهار ۱۳۳۷ ، تبریز
۴۱- توپ ، نشر اشرفی ، تهران ۱۳۴۸
۴۲- تاتار خندان
۴۳- غریبه در شهر ، اسپیرک ، تهران، ۱۳۶۹
۴۴- رمان ناتمام بی اسم ۱۳۵۱ (چاپ ناشده)
۴۵- جای پنجه در هوا ، نا تمام (چاپ ناشده)
۴۶- کاروان سفیران خدیو مصر به دیار امیر تاتار
۴۷- مقتل ،۱۳۴۴ (چاپ ناشده) بخشهایی از این رمان در شماره های ۴ و ۵ ماهنامه تکاپو (۱۳۷۲) چاپ گردیده است.
۴۸- پرندگان در طویله، شامل شش نمایشنامه به انضمام نمایشنامه ترکی (قوردلار) تهران ۱۳۷۸ نشر قطره – خود وی در جایی راجع به نوشتن نمایشنامه ترکی قوردلار می نویسد : … از کارهایی که کرده ام ؛ همان نمایشنامه گرک ها را به ترکی تبریزی هم بنوبسم در نتیجه به دو زبان منتشر می شود . – بنگرید : نامه های غلامحسین ساعدی به طاهره کوزه گرانی ص ۶۹ ؛ تهران نشر مشکی ؛ چاپ نخست ۱۳۸۹
۴۹- شبان فریبک
۵۰- تشنه انتقام – در سال ۵۱ نوشته شده
۵۱- رگ و ریشه ی در بدری / گوهر مراد / الفباء ؛ جلد ۶ – تهران ؛ موسسه انتشارات امیر کبیر ۱۳۵۶
زیر نویس ها :
۱- هفته نامه پیام نو/ تبریز ، دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۷۷ / شماره ۳۳ ، از سال اول
۲- شناختنامه ساعدی ، جواد مجابی / نقل به مضمون ، نشر مرکز، تهران ۱۳۷۷
۳- طلا در مس ، رضا براهنی / ج ۳ ، ص ۲۰۰۸ / تهران ۱۳۷۱
۴- متاسفانه راقم ماخذ این تکه را به یاد ندارد.
۵- متاسفانه راقم ماخذ این تکه را به یاد ندارد.
۶- ماهنامه کلک / آذر ۱۳۶۹ ، شماره ۹ / کتابشناسی غلامحسین ساعدی ، علی دهباشی
۷- یکبار هم کتابشناسی غلامحسین ساعدی در مجله آدینه چاپ گشته بود بنگرید: ماهنامه آدینه / شماره ۲۹، صص ۳۸-۳۶
منابع مورد استفاده در این کتابشناسی :
۱- مجله معلم امروز / ۱۳۳۶ تبریز ، شماره ۶
۲- نشریه کتابخانه ملی تبریز / شماره ۲/ شهریور ۱۳۳۸
۳- مجله معلم امروز / فصل بهار ۱۳۳۸/ تبریز
۴- مجله آدینه / آبان ۱۳۶۷ ، تهران
۵- مار در معبد/ چاپ اول ، تهران
۶- مجله آرش ، شماره ۶؟ ۱۳۴۲ ، تهران
۷- مجله آرش ، شماره ۷ / ۱۳۴۲ ، تهران
۸- بامها و زیر بامها/ امیر کبیر ، ۱۳۴۰ تهران
۹- مجله آرش ۱۳۴۱
۱۰- کتاب جمعه ، شماره ۶ / ۱۳۵۸ ، تهران
۱۱- هفته نامه عصر آزادی / سال دوم ، منتشره در تبریز ۷/۳/۷۷
۱۲- برادرم صمد، اسد بهرنگی ، چاپ اول ۱۳۷۸ – تبریز ص ۳۹۶
۱۳- یادداشتها و ملاحظات شخصی نویسنده این سطور – رضا همراز
2 پاسخ
آفا جان، شما که کتابشناسی خوبی نوشتهاید، بگذارید در ویکیپدیا، مردم استفاده کنند. یعنی کاستیهای صفحه ساعدی در ویکیپدیا را رفع کنید. بسیار سودمند است. مرسی.
سرور گرانقدر جناب آقا رضا همراز، دست مریزاد و یورولمییه سیز. در مورد زنده یاد ساعدی ، همشهری عزیز و نویسنده پر آوازه مان جناب آقای علیرضا سیف الدینی، از سالهای پیش از ۱۳۷۰ تحقیقات ارجداری انجام داده بودند که بنده مقاله ای از ایشان در آدینه آن ایام چاپ کرده بودم. اما اصل کار آن سرور گرانقدرم، طی یک کتاب بسیار ارزشمند تحت عنوان “بختک نگار قوم،” سال ها پیش منتشر شد که هر آنچه از آن و برای زنده یاد ساعدی بود، در آن اثر ارزشمند گرد آورد و منتشر ساخت.
اگر دسترسی به آن منبع نداشته باشید بنده تقدیم حضورتان می کنم. موفق و پایدار باشید