ترکمنهای آسیای مرکزی دردوره حمله مغولان
س. گ. آغاجانف – ترجمه: رحیم کاکایی
منابع روایتهای سدههای میانه حاوی اطلاعات بسیار ناقص در باره قبایل ترکمن در آستانه حمله مغولان آسیای مرکزی است. قبایل ترکمن در این زمان در منطقه بین فاراب و دریای آرال زندگی میکردند. گروه جداگانهای از ترکمنها ساکن اطراف یانگی کنت (۱) و آرال قرا قوم شدند.
ترکمنهای چادرنشین و کوچنده همچنین بین جند (۲) و دریاچه قارا کول پراکنده بودند ( در اواسط سده دوازده این قبایل ترکمن به دولت قرهخانیان سمرقند در مبارزه علیه خوارزمشاهیان مساعدت کردند). در آغاز سده سیزده ترکمنها درسمت چپ سیردریا درمنطقه زرنوک (۳) زندگی کردند. بخش بزرگی از ترکمنها در استپهای پیرامون واحه خوارزم ساکن بودند. یاقوتی مینویسد، درآنجا قبایلی از ترکها و ترکمنها با دامها و چارپایان خود زندگی میکنند. در بین این قبایل ترکمن احتمالا چاغراقها ( ایگراقها – قبایل ترک باستان. مترجم) زیست داشتند که در ارتش خوارزمشاهیان خدمت میکردند.
در آرال و ماوراء دریای خزر گروههای ترکمن و اوغوز در درآمیختگی با قبایل کانقالها و قبچاقها زندگی میکردند. توده اصلی ترکمن در آستانه حمله مغولها در خراسان، گورگن، دهستان (۴) و مناطق هم مرز سکونت داشتند. در سه ماهه نخست سده سیزده قبایل ترکمن آسیای مرکزی در مبارزه با حمله چنگیزخان شرکت کردند. یکی از نخستین درگیریها با استیلاگران پس از اشغال شهر جند توسط مغولها روی داد. درسال ۱۲۲۰ سپاهیان مغول تحت فرماندهی جوچی خان بسوی شهرکنت حرکت کرد.
ارتش استیلاگران ضمن گرفتن این شهر، به قارا قوم ( قره قوم منزلگاه تورکها- کانقالها بود و احتمال میرود درنزدیکی شهرجند قرارداشت) اعزام شد. پس از تصرف شهرجند فرماندهان ارتش چنگیزخان ده هزار ارتش چریکی از ترکمنهای این منطقه را بسیج کردند. گردانهای ترکمن تابع سرکرده مغول تاینال – نویون بود و به خوارزم اعزام شدند.
ترکمنها درمسیر راه علیه مغولها شورش کردند، اما شکست خورده و به جانب مرو و آموی فرار کردند. توده ترکمن باقی مانده که در حوالی شهر جند و یانگی کنت زندگی میکردند، از استیلاگران مغول اطاعت کردند. ترکمنهایی که از جند به مرو گریختند، به نیروی نظامی بوکا (بوقا) پیوستند که قبلا در نیروی گشتی خوارزمشاهیان خدمت میکرد. بوکا (بوقا) خود اصلاش ترکمن بود. پیرامون وی ترکمنهایی که در وادی مرغاب زندگی میکردند گرد آمدند.
با ظهور بوکا (بوقا) در شهر مرو مبارزه بین دو گروهبندی سیاسی بسیار شدیدتر شد. یکی از آنها خواستار تحویل و تسلیم شدن شهر به چنگیزخان بود، و دیگری مقاومت قاطع در برابر مغولها از خود نشان میداد. هواداران دفع مهاجمان خارجی پیرامون بوکا (بوقا) گرد آمدند که توسط سربازان عادی و مردم معمولی حمایت میشدند. سپس در شهر مرو مُجیرالملک، یکی از رجال و شخصیت برجسته علاالدین محمد ظاهرشد.
بوکا (بوقا) ناچار شد قدرت را به مُجیرالملک، که آمادگی خود را برای رهبری مبارزه با مغولان اعلام کرده بود واگذار کند. جوینی مینویسد:« ترکمنها و رزمندگان شهر، هرچند شمار آنها از هفتاد هزارنفر تجاوز میکرد همچنین از مُجیرالملک تابعیت کردند ». مُجیرالملک ضمن جلب پشتیبانی ترکمنها، سربازان و شهروندان، شیخالاسلام شهر مرو را که از هواخواهان پرشور مغولها بود اعدام کرد.
طرفداران مُجیرالملک جزای شمسالدین، قاضی سرخس را که برای خیانت خود کتیبه چوبی از خود چنگیزخان دریافت کرده بود دادند (۵). با این وجود مُجیرالملک امیدی را که مدافعین مرو به او بسته بودند برآورد نکرد. جوینی (۶) گزارش میدهد که مُجیرالملک و اشراف مرو، سرگرم تفریح و لذت شدند و همه شب را برای شراب خوری گذراندد.
در این میان نیروهای نظامی چنگیزخان، که آموی (۷) را اشغال کرده بودند، بسوی مرو پیشروی کردند. نخستین نبرد مغولان درحوالی شهر با سواره نظامهای ترکمن درگرفت. ترکمنها و نیروهای «سلطان ترکان» که به ترکمنها پیوسته بودند، مغولها را تارومار کردند و آنها را ازمرو بیرون راندند. پس ازآن بین ارتش چریکی ترکمن و مجیرالملک تفرقه و نزاع آغازشد. ترکمنها سرکرده خود اختیارالدین را که از قلعه آموی به اینجا واردشده بود برگزیدند. اختلاف منجر به جدایی نیروهای مدافعان مرو شد که نیروهای تولیخان ( تولیخان در زمستان سال ۱۲۲۱ مروچاک، سرخس و مرو را اشغال کرد) به آن نزدیک شده بود.
جوینی مدعی است که گویی دسته کوچکی از مغولان هفتاد هزار نیروی ترکمن را در مرغاب از بین برده است. غنایم بسیاری نصیب تولی خان و نیروهای او شد: گلههای بزرگ گوسفند و شصت هزار اسب. شکست ارتش چریکی ترکمن در مرغاب برای فرماندهان مغول تصرف منطقه مرو را آسان کرد (رویدادهای بعدی جاری در مرو توسط جوینی و میرخواند(۸) توصیف میشوند). ظاهرا یازیرها نیزبه سرنوشت قبایل ترکمن بخش دره مرغاب گرفتار شدند. جوینی و رشیدالدین به یازیرها از جمله مناطقی، که درسال ۱۲۲۱ توسط تولی خان تسخیرشد اشاره میکنند.
حمله مغولان ضربه سنگینی را به املاک و متصرفات یازیرها وارد آورد. جمعیت شهر اسلام (۹) در نتیجه قتل و غارت شدید بشدت کاهش یافت. بقیه ساکنان محلی در دژها و قلعههای شرقی شهر سکونت گزیدند. با وجود این بعدا درتاک – یازیر به برخی اوجگیری حیات فرهنگی اشاره میشود [به منطقه یازیر توسط رشید الدین در شرح حوادث پایان سده سیزده یادآوری میشود]. درسده چهارده دراینجا خانههای جدید ساخته میشوند و صنایع دستی ازسرگرفته میشود.
یازیر در آن زمان ثروتمندترین منطقه کشاورزی نانآور بحساب میآمد. حافظ ابرو(۱۰)اشاره میکند که در یازیر بسیاری روستاهای بزرگ وجود داشت. در میان آنها وی ازفراوا، نُخور،گرماب، مورچو( عبدالرزاق سمرقندی درباره منطقه چالاو در ولایت یازیر گزارش میدهد) و دیگر قریهها نام میبرد. در دوره مورد بررسی یازیر یکی از استانهای مهم بود. بخش مرکزی یازیر را کوهپایههای کوپت داغ با بهردِن کنونی و واحه گؤگ دِپه تشکیل میداد. اما بعدها نام یازیرها بتدریج از صفحات تاریخ ناپدید میشود.
ابوقاضی مینویسد که درزمان او یازیرها را قاراداشلی مینامیدند،اما نام قدیمی یازیرها برای مدت طولانی درحافظه ملت ترکمن حفظ شد. بازماندگان یازیرها در گذشته نه چندان دور مورد احترام خاص بین قبایل ترکمن بود. در زمان جشنها و آیینهای ملی یازیرها طبق سنن قدیمی در جای مهمانهای بسیار محترم مینشستند.
پیامدهای ناشی از حمله مغولان
حمله مغولان بلایا و مصیبتهای بسیاری را برای قبایل ترکمن آسیای مرکزی ببار آورد. به ترکمنهایی که در زیریوغ خانهای مغول بودند،مالیاتها وعوارض سنگین بسته شد. جوینی از مالیاتهای طبیعی (علوفات) مجموعه مردم مرو،یازیر و دهستان در مقادیرنامحدود گزارش میدهد.
شاعر نیمه دوم سده سیزده پوری باها اشاره میکند که ترکمنها،اعراب و تاجیکها از مالیات کوپچور [مالیات مراتع. ظاهرا کوپچور دراینجا به مالیات و عوارضی نامیده میشود که از تعداد اغنام و احشام موجود دریافت میشده] رنج میبردند. خراج گیران در قساوت و سنگدلی تفاوت زیادی داشتند و در صورت عدم پرداخت مالیات « پسران ودختران را میگرفتند».
وظیفه سنگین و پردردسر برای ترکمنهای معمولی خدمت نظامی در ارتش مغول بود ( درباره خدمت ترکمنها درارتش مغولان را بعنوان مثال رشیدالدین گزارش میدهد). ارتش چریک ترکمنهای بسیج شده جهت جنگ در شهر جند برحسب اتقاق علیه استیلاگران قیام نکرد. درنتیجه حمله مغولان بسیاری قبایل ترکمن و اوغوز در محدودههای آسیای مرکزی، ایران و قفقاز ماندند.
یکی از آن قبایل، قبیله کایا (کای) بود که از اردوی چنگیزخان جان بدربرده و به آسیای صغیر فرار کرد. در برخی منابع اشاره میشود که کایا(کای) در اطراف قاراداغ، در نزدیکی آنکارا سکونت گزیدند. پس از ویرانی خراسان و بلخ توسط مغولان اوغوزهایی که در ماهان زندگی میکردند به آذربایجان و روم رفتند.
درمنابع عثمانی درباره فرار اوغوزها ازخراسان به آناتولی در زمان حمله مغولان نقل میشود. همچنین در باره کنارهگیری غارامانها گزارش میشود (برخی از مورخین غارامانها به قبیله افشار منسوب میدانند، و برخی دیگر آنها را جزو سالیرهای ایران و آناتولی جنوبی حساب میکنند). قارامانها به رهبری نوری صوفی از طریق شیروان راهی منطقه آرمانک شد (این منطقه بلحاظ تاریخی با ولایت کانی مرتبط بود و به یکی ازشاخههای گؤک سو جاری میشد).
در دوره حمله مغولها توده مهم اوغوزها و ترکمنها همچنین در افغانستان و پاکستان پیدا شدند. جوینی از ورود شمار هنگفت ترکمنها از خراسان و ماوراءالنهر (فرارود. مترجم) به منطقه پشاور گزارش میدهد. در میان این ترکمنها به ایگراقها (ایگراکها) اشاره میشود، که رهبر آن سیفالدین بود. ترکمنها و اوغوزها مشارکت فعالی را در مبارزه جلالالدین با مغولها در هرات، پنجاب، غزنی، پشاور و سند داشتند.
حمله مغولان نقش منفی در سرنوشت تاریخی مردم ترکمن بازی کرد. اسارت گران بیگانه بسیاری روستاها و شهرها را ویران و هزاران اهالی غیرنظامی را نابود کردند. به زنده ماندگان مالیات و عوارض گزاف بسته شد. حمله مغولها ضربه سنگینی به اقتصاد و فرهنگ ترکمنستان سده میانه وارد آورد.
تسخیر آسیای مرکزی توسط چنگیزخان، از جمله ترکمنستان، با دولتهای شکننده و ناپایدار داخلی خوارزمشاهیان تسهیل شد. این امپراطوری عظیم، که توسط جنبشهای جدایی طلبانه فئودالی ضعیف شده بود، تحمل ضربه واردشده به آن توسط اشغالگران تاتار- مغولی را نکرد. دولت اشراف فئودالی خوارزمشاهیان به رهبری سلطان محمد قادر به سازماندهی در برابر اشغالگران نبود.
بخش قابل توجهی از اشراف محلی به منافع کشور خود خیانت کردند. پیوستن آشکار فئودالها به جانب دشمن تا اندازه ی زیادی به پیروزی اسلحه مغولان کمک کرد. تنها تودههای مردم همه جا مبتکر و نیروی فعال در مبارزه علیه اسارت گران خارجی بود. حمله مغولان به ترکمنستان ضربه سنگین و سخت به نیروهای مولد کشور وارد آورد. تخریب سدها و بندهای بزرگ در آمودریا و مرغاب، منجر به کاهش کشاورزی در واحههای کرانه چپ خوارزم و مناطق مرو شد.
به میزان کمتر از بخشهای شمالی و جنوبی ترکمنستان، منطقه کوپت داغ و درههای سومبار و اترک آسیب دیدند. دراین مناطق در بعضی جاها جمعیت روستایی و تا اندازهای شهری حفظ شدند. اما در اینجا استیلاگران تعدادی مراکز عمده شهری را به یغما بردند و سکونتگاههای روستایی زیادی را ویران کردند. نقاط مسکونی جلگههای میسریان، جاییکه تابحال هنوز بقایای شهرهای تخریب شده، آثار کانالهای متروک و زمینهای شخم زده پیدا هستند به ویرانی شدیدی دچار شد.
جنبه خانمان برانداز حمله مغولان روشن میشود که معلول شکل بسیارعقب مانده اقتصاد دامداری گسترده مغولان است. اشراف کوچنشین مغول ضمن تخریب و نابودی مناطق و کشورهای تسخیرشده تمایل داشتند که آنها را به چراگاهها و مراتع برای گلههای متعدد خود تبدیل کنند. با این وجود بخشی از آریستوکراتهای فئودالی مغول خواهان روشهای معقولانه و معتدل بهرهبرداری منابع طبیعی و اهالی کشورهای فتح شده بود.
پیکار بین این دو گروهبندی محور اساسی همه تاریخ دولتهای مغولی بود. یورش مغولان به ترکمنستان حیات اقتصادی کشور را فلج کرد. قلع و قمع و سرکوبی شهرها و روستاها منجر به کاهش صنایع دستی، کشاورزی، تجارت داخلی و بینالمللی شد. برخی استثناها دراین زمینه را اورگنج ارائه کرد ،که خیزشی ازخرابههای میانههای سده سیزدهم بود.
از طریق اورگنج مهمترین راههای کاروان میگذشتند،که شرق اروپا را با خاوردور متصل میکرد. در منابع سدههای میانه تقریبا اطلاعاتی درباره قبایل ترکمن آسیای مرکزی نیمه دوم سده چهارده و آغاز سده پانزده وجود ندارد. اکثریت ترکمنها احتمال میرود به قاراقوم، اوست یورت و به بالخان و مانغیشلاق پناه بردهاند. ظاهرا، بخش قابل ملاحظهای از گروههای شمالی قبایل ترکمن وابسته به خانهای مغولی دشت قیبچاق و اردوی طلایی شد.
به ترکمنهای کوچ نشین مالیات جنسی بسته بودند که از تعداد اغنام و احشام دریافت میشد و انجام خدمت نظامی را نیز بهمراه داشت. دیرتر، درارتباط با چرخش بخشی از آب آمودریا بسوی دریای خزر، ترکمنها به بهرهبرداری و آبادکردن زمینهای در امتداد اوزبوی، دریالیق و ساری قامیش آغاز کردند. تهاجم مغولان به آسیای مرکزی موجب انتقال و جابجایی بزرگ قبایل ترکمن شد و تغییرات مهمی را درترکیب اتنیکی (نژادی )آنها به بار آورد. درجلگههای بالخان، در اوزبوی و مانغیشلاق اتحادیههای نوین و پیمانهای منطقهای پدید میآیند.
آمیختگی ترکمنها با عناصربیگانه، دارای اصل و نسب مغولی و ترکی و با بستر قدیم نژادی روی میدهد. همترازی روابط اجتماعی و اقتصادی، فرهنگ مادی و معنوی و تغییرات زیاد در ترکیب انسانشناسی (آنتروپولوژی) به شکلگیری جوامع و همبودهای ترکمن، درنهایت ملت موجود و متشکل در سدههای پانزده وشانزده انجامیدند.
توضیحات مترجم:
۱- دهکده نو یا شهرکنت،شهرکی در خاک ناحیه کازالینسک، ولایت قیزیل اردو قازاقستان. این شهرک در سده نخست میلادی بوجود آمد و درسال ۷۵۰ پایتخت دولت اوغوزها شد. دهکده نو یا شهرکنت مرکز تجاری و خرید در مسیر کاروان بود. ویکیپدیا. مترجم
۲- جند یا جندا که درسدههای یازده و دوازده میلادی شهر عمده ترکهای مسلمانان و مرکز اصلی قدرت سلجوقیان بود. ویکیپدیا. مترجم
۳- شهری در منطقه جنوب قزاقستان. دانشمند بزرگ ابونصرفارابی دراین شهر متولد شد. ویکیپدیا. مترجم
۴- شهر باستانی دراستان بالخان ترکمنستان . ویکیپدیا. مترجم
۵- کتیبهای است روی چوب و فلزکه مغولان حاکمان مناطق مختلف را به عنوان نماد تفویض اختیارات و اعطای قدرت خاص از طرف آنها داده میشد که با بند و یا با زنجیرهای به دورگردن و یا برروی یک کمربند انداخته میشد. ویکیپدیا. مترجم
۶- مورخ و ادیبایرانی قرن هفتم هجری قمری. دوازده میلادی. مترجم
۷- نام شهرو منطقه درآن زمان. این شهرستان به عنوان آمویه غالا [قلعه آمویه، قلعه آموی ] شناخته میشد. بیشتر احتمالا از نام آمویا، ازواژه آمو،نام باستانی رودخانه آمودریا میآید. ویکیپدیا. مترجم
۸- میرخواند یا میرخوند. تاریخ نگار سده نهم هجری قمری برابر سده چهارده میلادی. مترجم
۹- یکی از بزرگترین شهر سدههای ۹ تا چهارده و یکی از مراکز عمده تجارت وصنایع دستی. واقع در ۲۲ کیلومتری شمال منطقه باهارلی [بهردن] با قلعه قرون وسطیای تاک – یازیر و دارای اهمیت تاریخی و فرهنگی برای کشور ترکمنستان است. ویکیپدیا. مترجم
۱۰- شهابالدین عبدالله بن الطف الله بن عبدالرشید خوافی معروف به حافظ اَبرو تاریخنگار و جغرافیدان مشهورایرانی در عصر تیموری صاحب آثاری در تاریخ اسلام وایران؛ به ویژه مربوط به دوره تیمور و شاهرخ است. ویکیپدیا. مترجم