اورهان پاموک، رماننویس پست مدرنیست ترکیه
قادر افشارى (تگزاس، آمریکا)
آوازهی شهرت «اورهان پاموک» رمان نویس ترکیه، فراتر از سایر ادیبان معاصر ترکیه مانند ناظم حکمت، یاشار کمال، اورهان کمال، عزیز نسین است. او اولین نویسنده ترک است که جایزه صلح نوبل را در سال ۲۰۰۶ براى رمان «برف» از آن خود ساخت. هدف این مقالهاشاره به ادبیات «پاموک»، نویسندگى و نکات مهم آثار وى است.
«اورهان پاموک» در سال ۱۹۵۲ میلادی در شهر استانبول متولد شد و به جز چند سال که در نیویورک گذراند، همیشه در استانبول زندگی کرده است. او دیپلم دبیرستان خود را از «رابرت کالج» گرفت و پس از اینکه سه سال در دانشگاه فنی استانبول معماری خواند، این رشته را ول کرد و به تحصیل در رشته روزنامه نگارى پرداخت. در سال ۱۹۷۶ از انیستیتوی روزنامه نگاری دانشگاه استانبول فارغ التحصیل شد. پاموک از سال ۱۹۷۴ نویسندگی را به صورت حرفهای و به عنوان کار اصلی خود انتخاب کرد. نخستین رمانش را با عنوان «جودت بیک و پسرانش» در سال ۱۹۷۹ میلادی منتشر کرد و توانست نظر مثبت منتقدان را به خود جلب کند. این رمان در حقیقت داستان واقعى خانواده خود و نوعى بیوگرافى خود است. یک سال بعد، پاموک دومین رمانش را با عنوان «خانه خاموش» منتشر کرد که این رمان جایزه رمان «مادارالی» را نصیب این نویسنده کرد. اما شهرت پاموک با انتشار رمان «قلعه سفید» در سال ۱۹۸۵، در ۳۳ سالگىاش جهانی شد، بطوریکه روزنامه نیویورک تایمز آن را با عبارت «در شرق ستارهای نو طلوع کرد» به خوانندگانش معرفی کرد. این رمان تاکنون به ۱۴ زبان در دنیا ترجمه شده است. رمانهای «کتاب سیاه»، «زندگی نو» و «چهره پنهان» از دیگر آثار اورهان پاموک هستند.(۵) پاموک به انگلیسى، فرانسه و ایتالیایی مسلط است، ولى آثار خود را به زبان ترکى مینویسد. کتابهاى او به شصت زبان ترجمه شده است. پاموک در خانوادهای ثروتمند بزرگ شد، ولى دیدگاه وى لیبرال است. پاموک به نوعى معتقد به هنر براى هنر است و راه خود را به گونهاى از سیاست جدا میکند. او رمان «برف» را آخرین رمان سیاسى خود میداند. (۲)
هر رمان نویسنده مانند پروژهای مختلف، در فضا، زمان و مکانى متفاوت است. رمانه «نام من سرخ» وى به گونهای به تاریخ ایران و آذربایجان گره میخورد.(۵) همچون رمان «خشم و هیاهو» ویلیام فالکنر، رمان «نام من سرخ» یک رمان چند صدایى است. یعنى علاوه بر صداى نویسنده، افراد دیگرى با طرز فکرهای دیگرى داستان را تعریف میکنند. بستر داستان این رمان در قرن شانزده میلادى اتفاق میافتد. در قرون پانزده و شانزدهم نقاشانى چون میکل آنژ، داوینچى و مخصوصاً رافائل اصول پرسپکتیو را در نقاشى رایج ساختند. در نقاشىهای مشرق زمین مانند مینیاتورهاى دوران عثمانى، صفوى و هند، و چین پرسپکتیو وجود نداشت. در این رمان، یک پادشاه عثمانی تصمیم میگیرد که به مناسبت هزارمین سال هجرت پیامبر اسلام کتابی را به «دوک ونیز » هدیه کند. نقاشیهای این کتاب به دستور پادشاه باید بر اساس اصول نقاشی غربی و پرسپکتیو کشیده شوند. نقاشان دربار، وظیفه کشیدن این نقاشیها رابه سرپرستی یکی از راویان داستان میسپارند. پاموک آیه قرآن را : “مشرق و مغرب هر دو ملک خداست” ( قرآن. سوره بقره) در کتاب نقل میکند. در این رمان، نقاشان عثمانی ارادت خاصی به استاد کمال الدین بهزاد، نقاش مکتب هرات دوره صفوى، (۱۴۵۰-۱۵۴۵ م) دارند. آنها نقاشی را تنها با اصول شرقی قبول دارند. در متن رمان نقاشان به مبارزه با اصول غربی و پرسپکتیو میپردازند و معتقدند نقاشان شرقی در نقاشیها دید عرفانى داشتند، در حالیکه پرسپکتیو این دید را از بین میبرد. اما نهایتا رمان پاموک به یک داستان جنایى تبدیل میشود و از روند تاریخى -اجتماعى خود دور میشود. پاموک از چند صدایى بودن داستان به مهارت فالکنر استفاده قدرتمندى نمیکند. در کتاب «نام من سرخ»، ما داستانهایی مشابه و الهام گرفته از خمسه نظامی و دیگر آثار شعرای کلاسیک آذربایجانى و ایرانى بر میخوریم. براى نوشتن این رمان، پاموک سالها ادبیات، هنر و مینیاتورهای ایران و هند را مطالعه کرد. او استفاده از رنگ سرخ در منیاتورهای شرقى را الهام بخش نام این کتاب میداند.(۴)
تم اصلى رمان اخیر پاموک به نام «موزه معصومییت» (۵) در سال ۲۰۰۴ از ذهنش گذشت. این رمان درباره زندگی مردى ثروتمند به نام «کمال باسماسی» است. او عاشق یک دختر خیاط از طبقه فقیر به نام «فسون کسکین» میشود. بعد از چند سال دوستى، «فسون» تصمیم به قطع رابطه میگیرد. این عشق یک طرفه باعث افسردگى «کمال» میشود. شخصیت اصلى داستان، «کمال» با داشتناشیایى از «فسون» که در دوران دوستىاش از وى به یادگار مانده، احساس آرامش میکند. کمال به این فکر میافتد که از ایناشیا موزهای برای ستایش عشقش بر پا کند. این موزه به یک عبادتگاه مقدس برای معشوقهاش تبدیل میشود. هدف وى این است که عشاق دیگر نیز از آن استفاده کنند.
اما اورهان پاموک، فراتر از این رفته و شخصاً به فکر ساختن این موزه میافتد. موزه در یک خانه چهار طبقه با نمای بیرونی قرمز رنگ و در محله بخش اروپایی «چوکورکوما» ی استانبول برپا شده است. (۱) ساختمانی که موزه در آن ایجاد شده است به ظاهر خانه خانواده «کسکین» است که توسط کمال خریداری شده بود. اورهان پاموک در این موزه، زندگی روزانه در استانبول را به نمایش میگذارد. زندگیای که نیم قرن را از دهه ۱۹۵۰ به بعد را شامل میشد و پنجره ای رو به دنیایی بود که اغلب مردم گذشته این شهر آن را از یاد برده بودند. «پاموک» تلاش کرده است خاطرات استانبول و جوانیهای خود را به معرض نمایش بگذارد. او شیفته شهر استانبول است و این شیفتگی را در اکثر آثار خود مانند «استانبول، شهر و خاطرهها»، «کتاب سیاه» و «موزه معصومیت» آن را نشان داده است. اورهان مخصوصاً در این رمان، سبک پست مدرنیسم، عشق به گذشته را همراه با نوستالژى را به معرض نمایش میگذارد. مشکل این بینش در این است که همه چیز کذشته را با نوعى بینش رمانتیسم و زیبا میبیند، ولى مشکلات اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى آن دوران را نمیبیند و یا بازگو نمیکند.
مفهوم زمان نقش مهمی را در این رمان و موزه بازی میکند. او در کتابش مینویسد: (۱)
«…در فیزیک ارسطو بین زمان و لحظههای یگانه، فاصلهای وجود دارد که ارسطو از آن با عنوان «حال» یاد میکند. لحظههای یگانهای مانند اتم ارسطویی هستند که ناپیدایند، چیزهایی که غیرقابل نقض هستند. اما زمان، خطی است که این لحظههای پنهان را به یکدیگر زنجیر میکند. به طور مثال وقتی ما پیرتر میشویم و یا به درکی رنج آور میرسیم، این خط به تنهایی معنا ندارد، احساسی است که به طور یکجا و صمیمانهای به سمت ما میآید و ما تلاش برای نادیده گرفتن آن داریم و برای همین به اندوه دچار میشویم. اما گاهی این لحظهها که از آن با نام «حال» یاد میکنیم، میتواند برای ما به اندازه کافی شادمانی به ارمغان بیاورد همانگونه که اگر «فسون» میخندید این اتفاق میافتاد…..”
پاموک از جمله نویسندگانى است که در ترکیه عده زیادى او را دوست ندارند. هر چند وى در رمانهایش سعى در دور بودن از سیاست روز را دارد، اما بارها ناشیانه وارد سیاست شده. موضوع مهمیکه در ترکیه یک «تابو» است، موضوع جنگ قومی ترکها و ارامنه در سالهاى جنگ جهانى اول است. عموم مردم ترکیه این واقعه را نوعى جنگ و کشتار دو جانبه ملیتى – مذهبى بین ترکها و ارامنه میدانند. مشابه این جنگ و برادر کشىها را اخیرأ در ارمنستان و آذربایجان بر سر منطقه قره باغ، و در دهه نود بین صربها و بوسنىها دیدیم. مورخین بى طرف معتقدند که در سالهاى ۱۹۱۴ از هر دو ملت ترک و ارمنى هزاران نفر قتل عام شدند و این یک کشتار یکجانبه بوسیله ترکها نبوده است. پاموک در یک مصاحبه گفته که: “… در این کشور [ترکیه] یک میلیون نفر ارمنى کشته شده و سى هزار کرد، ولى کسى راجع به آن در ترکیه سخنى نمیگوید …»(۴) . این سخنان وى باعث شد در سالهای ۲۰۰۴ تا سال ۲۰۰۷ پاموک بوسیله دولت ترکیه و دادستان عالى به دادگاه کشیده شود. (۴) اما اعتراضات وسیع محافل اروپایى و امریکایى باعث شد که دولت ترکیه از این شکایت صرف نظر کند. وى به خاطر گفتههای خود بارها بوسیلهاشخاص ناشناس تهدید به مرگ شده و هنوز ماموران امنیتى و پلیس ترکیه از وى حفاظت میکنند.
اینگونه سخنان در مصاحبههای پاموک به مزاق غربىها بسیار خوشایند است. به همین دلیل است که مدیاى غرب، بنگاههای چاپ کتاب، ماشین تبلیغاتى اروپا و آمریکا به شدت از وى حمایت بى دریغ میکنند. (۲) در حالیکه به ندرت مطبوعات غرب یادى از نویسندگان معاصر ترک مانند ناظم حکمت، عزیز نسین و یاشار کمال میکنند. سیل جوائز گوناگون غرب در سه دهه اخیر به “پاموک» تقدیم شده است. در سال ۲۰۰۶ نیز جایزه ادبى نوبل به وى داده شد(۴)، در حالیکه نویسندگان پرقدرتى در ترکیه هستند که از وى سزاوارتر بودند.
یک داستان منطقهای و محلى که زندگى مردم گوشهای از دنیا را به تصویر میکشد، توجه عموم خواننده غربى را جلب نمیکند. این یکى از دلایلى است که نویسندگان پر قدرت ما مانند محمود دولت آبادى (نویسنده کلیدر) و یا دکتر رضا براهنى، به جهانیان کمتر شناخته شدهاند . اما قلم اورهان پاموک فراملى است، چرا که شخصیتها و رمانهایش میتوانند در هر شهرى و هر کشورى در دنیا باشند، و شاید اتفاقى در استانبول زندگى میکنند. هیچگاه وقایع رمانهای وى در روستاهای ترکیه اتفاق نمیافتند. او خود را نویسندهی منحصراً شهرى میداند. محافل ادبى شناخته شده مانند «انجمن قلم آمریکا» و کانادا، که دکتر رضا براهنى زمانى رئیس آن بود، تا به حال توجه چندانى به پاموک نکردند.
اورهان پاموک به ادبیات معاصر جهان و نویسندگانى چون ویلیام فالکنر، جیمز جویس، گابریل گارسیا مارکز، خوزه لویی بورخس و الیزابت آلندهاشنایى دارد. یکى از نویسندگانى که پاموک از زمان جوانىاش بسیار علاقه دارد، نویسنده روسى کتاب «جنایت و مکافات»، داستایوسکى است. پاموک هیچگاه اشارهای به نویسندگان رئالیسم اجتماعى روسیه و اروپا مانند تولستوى، ماکسیم گورکى، رومن رولان، شولوخوف، چنگیز آیتماتف، مایاکوفسکى و پوشکین نمیکند. اما آنقدر داستایوفسکى را دوست داشت که حتى به تقلید داستایوفسکى مدتها شبها مینوشت و روزها میخوابید. (۴)
اورهان پاموک شرق و غرب را از لحاظ فرهنگى مقابل هم یکدیگر قرار میدهد. مانند نویسندگان «پست مدرن» و فیلسوفانش راه تکامل را نهایتاً به سوى غرب میداند. مانند هنرمندان آوانتگارد، راه حل معضلهای اجتماعى شرق را در تصادم این دو تمدن و پیروزى یکى از آن دو میبیند. هر چند همیشه خود را متعلق به استانبول میداند و در آنجا زندگى میکند، ولى از تدریس سه ماهه در دانشگاه هاروارد آمریکا بسیار در مصاحبههایشً یاد میکند(۴). نویسندگانى چون ناظم حکمت، یاشار کمال و عزیز نسین، گرچه جایزه ادبى نوبل را دریافت نکرده اند، از دل ملت ترکیه برخواستند و با مردم زندگى کردند. در نشستهاى مطبوعاتى، پاموک ساعتها، از خود، رمانهایش، و جزئیات نوشتناش، خانوادهاش، دخترش صحبت میکند. در سخنرانى دریافت جایزه نوبل، افسوس نبود پدرش را میخورد، ولى یادى از ملت ترکیه نمیکند(۴) .
به نظر نگارنده، پاموک نهایتاً سعى دارد خواننده غربى را راضى نگهدارد و براى آنها مینویسد. کتابهاى وى در خاور میانه و شرق نتوانسته فروش اروپا و آمریکا را داشته باشند. رمانهایش از اکشن بى دلیل هالیوودى بیشتر استفاده میکند تا وقایع زندگى انسانها. در نبوغ و استعداد «اورهان پاموک» شکى نیست. به عنوان یک نویسنده قوى و روشنفکر با ایدههای مبتکرانه و متفکرانه توانسته جاى پاى محکمی در تاریخ ادبیات جهان بیابد. او استانبول را در نقشه دنیا در عرصهی ادبى به جهانیان شناسانده؛ نا گفته نماند استانبول در عرصهی معمارى و شهرسازى کاملاً شناخته شده بود. اما پاموک باید در عرصه ادبیات جاى پاى محکمترى در میان مردم، روشنفکران و علاقمندان ادبیات غنى ترکیه بیابد.
منابع:
۱- مجله اینترنتى فارسى پیشرو، لندن، نویسنده : ودیکا کنت، نام مقاله ” اورهان پاموک با موزه بى گناهى زندکى را به استانبول آورد”. ۵ تیر ۱۳۹۱
۲- مقاله ترکى : چه کسى پر در امد ترین نویسنده در ترکیه است؟” مجله اینترنتى “صاباح”: http://arsiv.sabah.com.tr/2008/09/01//haber,C462F3CF81E14986B64C5BE92C0111BB.html
۳- ویکى پدیاى – به ترکى و انکلیسى
۴- ویدئو – مصاحبههای اورهان پاموک:
– Youtube Video, Nobel Banquete Speech, orhan Pamuk 2006, English
– Conversation with History
– Big Think , Interview with Orhan Pamuk
– interview of Orhan Pamuk with Charlie Rose, December, 30, 200
۵- رمانهایى که نام آنها در مقاله ذکر شده، اکثراً به فارسى و انگلیسى ترجمه شده اند. نویسنده مقاله از چاپهاى رمانها به زبان ترکى استفاده کرده است.
یک پاسخ
سلام
درمورد مولف و صاحب این کتاب میتوانید به ما اطلاعات بدهید؟