به مناسبت انتشار دورهی جدید فصلنامه بینالمللی «آذری»
قسمت یکم: به جستجوی «آن»/ حسن ریاضی*
«آذری»، دور دگر زد، پوستهی دیروزیناش را نو نوار کرد و با شکل و شمایل تازه از محاق در آمد تا باز، باهمین پرتو کم نورش هم که شده، سهمی ولو اندک در روشنابخشی جانهای شیفتهی هنر و ادبیاتاین مرز و بوم داشته باشد.
آذری درآمد تا باز، صداقت و پاکی را در حرفهی خود پاس بدارد، از دیروزیها بیاموزد؛ با امروزیان همگام شود. برای یافتن استعدادها و شکوفا کردنشان تلاش کند؛ باچهرههای اصیل تازه و صداهای متفاوت خود را همراه سازد؛ با نو یافتهها به تری و تازگی خود بیافزاید و ازاین رهگذر به رونق مطبوعات آذربایجانایران بیفزاید و با انتشار آثار بدیع و متنوع در طراوت و شادابی فضای فرهنگی کشورمان نقش تاثیرگذار داشته باشد.
اگرچه آذری صرفا مجلهی نخبهگرا نیست، اما مجلهای عوام پسندانه وبازاری هم نیست. دایرهی آن از خواستهی خوانندهی مشتاق ادبیات و هنر گرفته تا نخبگان و پدید آورندگان آثار هنری و ادبی گسترده است. برآنیم که هر قشر و طبقهای بتواند برحسب نیاز خود از مطالب آذری بهره گیرد. اگرچه برایمان سخت و تابسوز است، اما ما را از آن گریزی نیست. به هر تقدیر باید هم پاسخگوی نیازهای جامعه ادبی باشیم و هم خواستهی خوانندگانمان را تامین نماییم.
آذری از همان ابتدای انتشار، قلمرو فرهنگ را برگزید. با این آگاهی که فرهنگ حوزههای گوناگونی دارد و زیر مجموعههای فراوان و پرداختن به همهی آنها از عهدهی یکی دو مجله باپشتوانهی قوی مادی و معنوی بر نمیآید چه برسد به یک مجلهی نوپا و بی پشتیبان. گو اینکه با گسترش و عمق دانش بشری در زمینه فرهنگ و هنر و ادبیات و به طور کلی علوم انسانی و تخصصی شدن هر شاخه، مجلاتی ازین قبیل چندان خریداری ندارد، اما ما هنوز هم به این نوع مجلات سخت نیازمندیم. علتش هم برای خوانندگان فهیم پر واضح است. از این رو سمتگیری مجله و قلمرو موضوعی آن در درجهی اول ادبیات و مسائل آن خواهد بود. اگرچه ستون فقرات محتوای مجله را ادبیات تشکیل میدهد، ولی دیگر شاخههای فرهنگی را که ارتباط نزدیکی با ادبیات دارند، از نظر دور نخواهد داشت.
اما چرا ادبیات؟ به این دلیل بسیار ساده، اما عمیق که ادبیات و زندگی اجتماعی رابطهی تنگانگ و متقابل دارند. پرداختن به ادبیات همانا پرداختن به اجتماعست. ما باین باور هستیم که ادبیات و هنر هرملت و قومی، آیینهی تمام نمای جهان معنوی همان ملت و قومست. بهراستی ادبیات و هنر از دیرینترین، ماناترین، مؤثرترین محملهای ارتباط انسانی است. متفکران، ادبیات را وجدان اجتماعی جامعه دانستهاند. باورها، امیال و آمال نهان و آشکار بمثابهی بازتابیدهی روح هر ملتی، در ادبیاتش متبلور میشود و به صورت شفاهی و کتبی نسل به نسل در زبانش به زندگی فعال خود ادامه می دهد و با ادبیات دیگر ملل به بده و بستان میپردازد و در روند خود پربارتر میشود. به واقع ادبیات به معنای گستردهی آن، بنیادیترین رسانهی فرهنگی است که از دیر باز بستر تبادلات فرهنگی مردم جهان بوده و هست. شاید بجا باشد به دو مورد که بگمان نویسنده قابل تامل است اشاره شود: کتاب ارجمند هزار سال نثرفارسی(تدوین کریم کشاورز) را برای چندمین بار مرور میکردم، به نوروزنامهی حکیم عمر خیام رسیدم، حکیم شهرهِی آفاق، سخنی که درباره قلم[فرهنگ نوشتاری] بیان کرده بود، فکر کردم که همین چند سال پیش از زبان همعصران خود با انشای هزار سال پیش به قلمش جاری شده است: « قلمرا دانایان مشاطۀ ملک خواندهاند و سفیر دل، و سخن تا بی قلم بود چون جان بی کالبد بود و چون بقلم باز بسته شود با کالبد گردد و همیشه بماند و چون آتشی است که از سنگ و پولاد جهد و تا سوخته نیابد نگیرد و چراغ نشود که ازو روشنائی یابند. . . و مردم اگر،چند با شرف[برتری] گفتارست چون بشرف نوشتن دست نداد ناقص بود چون یک نیمه از مردم [نیم آدمی، نصفه انسان] زیرا که فضیلت نوشتن است فضیلتی سخت بزرگ، که هیچ فضیلتی بدان نرسد، زیرا که ویست که مردمرا از مردمی بدرجۀ فرشتگی رساند و دیو را از دیوی به مردمی رساند و دبیری آنستکه مردم را از پایۀ دون بپایۀ بلند رساند،. . . » (هزار سال نثر پارسی،کریم کشاورز، انتشارات وآموزش انقلاب اسلامی،ج۱،ص۴۵۰-۴۴۹)
این نوشته مرا به یاد این کلام نغز دوریسلسینگ نویسندهی نامدار و برندهی جایزهی نوبل انداخت، که :« ادبیات، همهی ما را باهم خویشاوند میکند، زیرا هر قصهای خود گزارشی است از مردمی که اختلافهایشان فقط شکلها یا واریاسیونهای درونمایه یا تم بشری ماست. بدون کاوشها و دستآوردهای نویسندگان، ما آنها را نخواهیم شناخت. وقتی رمانی میخوانم و لذت میبرم از همهی مهارتهایی که در آن به کار رفته و از اجزاء متعالی بودن ادبی است- طرح، پیچیدگیها، کنایهها و طنزها و تعریضها و بینشها- با خود میگویم “یک دقیقه صبر کن ببینم، اینجا انگار منطقهای از دنیاست (یا از جامعه یا از روانشناسی) که من قبلا در آن نبودهام. ”اگر بتوانیم بگوئیم “هیچ رفتار بشری نیست که برای من بیگانه باشد” پس لابد بهاین علت است که ما با همهی اینها از راه ادبیات آشنا شدهایم. »[نقل از ترجمه ی صفدر تقیزاده]
بگمان ما دغدغهی فرهنگی یکی از دغدغههای اصلی اندیشهورزان و آفرینندگان ادبی و هنری در هر دوره از تاریخ اجتماعی بشر بوده است. یکی از دغدغههای مهم ما در آغاز انتشارمجله همین دغدغهی فرهنگی بود و هست. لذا از اولین شماره، ارتقای زبان و ادبیات و فرهنگ مردم کشور، به ویژه آذربایجان را هدف اصلی و اساسی خود قرار دادهایم. به همین منظور و برای بالا بردن سطح ادبی و فرهنگی جامعه سرفصلهایی را برگزیده و تا به امروز کوشیدهایم که این سرفصلها را پربارتر، متنوعتر و وزینتر گردانیم. در دور دوم انتشار هم این سر فصلها را تفکیک و برجستهتر کردهایم . ترجمه ادبیات ایران و جهان به زبان آذربایجانی، ترجمه آثار زبان آذربایجانی به فارسی، معرفی نویسندگان و شعرای بزرگ جهان و برنده جایزه نوبل برای اولین بار در مطبوعات آذربایجان، درج مقالات تحلیلی وانتقادی، چاپ سلسله مقالاتی دربارهی زبان ادبی آذربایجان، انتشار نوشتههای متعدد در طنز و فکاهی؛ ارائهی آثاری در زمینههای تاریخی، فرهنگی، گزارشات مفصل مراسمهای بزرگداشت، چاپ مقالات و مصاحبهها در بارهی آهنگسازان، موسیقی دانان برجسته درج آثار کاریکاتوریستها، نقاشان، میزگردهای گوناگون، گزارش رویدادهای فرهنگی، ادبی آذربایجان ایران و جهان و . . . باید حقگذار باشیم که این همه را مرهون راهنمائیها و حمایتهای بیدریغ استاد بهزاد بهزادی، بنیانگذار گرانقدر مجله آذری هستیم.
و اما چرا زبان و ادبیات آذربایجان؟ بعد از انقلاب، زبان و ادبیات ما نیمه جان با زخمهای عمیق و کاری پیکرش، از زیر سلطهی شوم فرهنگی رژیم شاهنشاهی در آمد و با تدبیر و تمهید شیفتگان و دلباختگانش زخمهایش را التیام بخشید. و هم اکنون با تلاش نویسندگان، شاعران و فعالان فرهنگی پرشور خود، در راه نوسازی و بازسازی خویش است. نو آمدگان به عرصهی فعالیت فرهنگی، با شور و شوق بی پایان در حال تکاپو و جستجو هستند، و کارهای در خور توجهای انجام دادهاند و میدهند. این بسی مایه مباهات و خوشحالی است.
انتشار مجموعه داستانها، اشعار، آثار تحقیقی، ترجمه به زبان آذربایجانی نشان از آن دارد که ادبیاتمان در حال شکوفایی است و به وجود یک نهاد فرهنگی و ادبی، خصوصاً مطبوعاتی که در فضای حقیقی فرهنگی جامعه حضوری فعال، جدی و متین داشته باشد سخت نیازمند است. نشریهای که صفحاتاش را برای چاپ آثار فعالین ادبی– فرهنگی آذربایجان بهخصوص جوانان بگستراند و فضایی فراهم سازد تا در کنار آثار بزرگان خود و دیگر مردم جهان، نو آمدان هم هنر خود را عرضه بدارند؛ مورد نقد و راهنمایی قرار گیرند و ورزیده شوند. ما در کار مهیا ساختن چنین فضایی برای جوانان هستیم. به این منظور سلسله نوشتههایی در زمینه شعر، داستان نویسی، نقد ادبی، زبان شناسی در مجله چاپ خواهیم کرد تا از این طریق برای جوانان نو قلم توشهای درخور فراهم آورده باشیم. آثار آنها را با اندکی اغماض از نظر ادبی و هنری چاپ میکنیم و با چاپ آثار ترجمه شده از ادبیات ملل جهان و نیز زبان فارسی و همچنین نویسندگان و شعرای آذربایجانی، آنها را در امر غنای اندوخته ادبی، باز شدن فضای فکری و هنریشان یاریرسان خواهیم بود. گو اینکه با اندکی تآمل و تورق شمارههای دورهی قبل و نیز شمارههای دورجدید، در می یابیم که مجله از سوی جوانان دست به قلم هم مورداستقبال قرار گرفته است.
البتهکه بخش «ائل دیلی و ادبیاتی» که به واقع سنگ بنای مجله و یکی از بخشهای ثابت و اصلی آن میباشد، و قبل از مجله؛ در اصل برای جمعآوری و تدوین فولکلور مردم آذربایجان راه اندازی شده بود و بعد از انتشار آذری همچنان با عنوان بخش فولکولوریک مجله تثبیت شد و در هر شماره باچاپ مطالب متنوع و بکر از فرهنگ مردم مورد توجه واقع شده است. در این بخش ما به آثاری اهمیت میدهیم که برای اولین بار از زبان مردم شنیده و مکتوب شده باشد. سینه مردمان دیارمان را به صفحههای ائل دیلی و ادبیاتی میریزیم تا قطره قطره جمع شود و آنگاه نماینگر بیکرانگی دریای فولکلور این دیار باشد که هر کس به اندازهی نیازش از آن بهرهبرداری کند. برای محققان، مردم شناسان، جامعهشناسان و دیگر فعالان شاخههای هنری، شاعران و نویسندگان منبع غنی برای پژوهش و بهره گیری هنری و زبانی، که برای گسترش و غنای زبان نوشتاری خود نیز منبعی مطمئن دم دمی است و ما میتوانیم از آن برای پر بار کردن و غنی کردن زبان ادبی استفاده نماییم. قصدمان براین است که در مجله مان، نسلهای متفاوت ادبی در کنار هم قرار گیرند، تا از تجربه و توان همدیگر بهره گیرند. نویسندگان پا به سن گذشته از انرژی جوانان و دغدغههای ذهنی آنها با خبر گردند و نیرو به گیرند و نبض فضای ادبی را در دست داشته باشند و هم جوانان از تجربههای پیشکسوتان استفاده کنند و ورزیده گردند. تمهیدی اندیشیدهایم که از گونههای مختلف ادبی، از آثار زبانها، مردم، فرهنگ گوناگون، در حد توان نمونههایی را فراهم آوریم و در معرض خوانندگانمان قرار دهیم تا از این رهگذر در غنای حس زیباییشناسی و دریافت هنری، و اندیشه آنها تاّثیر سازنده و تعالی بخش داشته باشیم. همچنین درتلاشیم آذری، محمل صداهای گوناگون باشد، چرا که تک صدایی دیدمان را محدود، دریافتمان را ناقص، دایرهی تخیلمان را تنگ، اندیشههایمان را اندک مایه میکند. ما را تک بعدی بار میآورد که سخت از آن گریزانیم. با صداهای گوناگون خواه نا خواه از دایرهی محدود و تنگ خود به در میآییم؛ ذهن و زبانمان با دنیاهای جدید و اندیشه و خیالپروری آشنا می شود. دوست داریم صداها همدیگر را تحمل کنیم، از خود محوری و خود رایی به سوی فراخ اندیشی و تحمل و مدارا را پیش رویم و خود را یگانه و مطلق نهانگاریم. آذری میخواهد آن قطرات بعد از باران بهاری باشد که نور آفتاب را به رنگینکمان بدل سازد. طیفی وسیع و دل انگیز و چشم نواز از هماهنگی رنگها که هر کدام به گونهای بازتاب روحیه و ذوق زیباییشناسی آفرینندگانش هست.
براینیم که یافتههای نو را در محیط فرهنگی خود بازتاب دهیم. ما خواهان تعامل انسانها و فرهنگها هستیم. برآنیم تا توان داریم به دور از هرگونه خود بزرگبینی و عقدهی حقارت، مجلهمان را مبشر زیبایی زندگی، منادی بهروزی و روشن اندیشی قراردهیم. با زبان زیبای آذربایجانی خود (زبان مادریمان)، زیباییهای دیگر زبانها و فرهنگها را به مردم آذربایجان منتقل کنیم و با زبان شیرین فارسیمان، که درحقیقت پیوند دهندهِ و بستر همگرایی کشورمان هست، آمال و آرزوها و هنرنماییهای قلم زنان خطهی نظامی، خاقانی، صائب، شهریار، ساهر، بهزادی، سهند، ساعدی، صمد، مفتون و . . . را به هموطنان خراسانی، کرمانی، شیرازی، اهوازی و تهرانیمان ؛ خلاصه در یک کلام به اقوام ساکن ایران برسانیم. به شرطی که زبان مردم آذربایجان از فشار و تضییق تنگ نظران و خودبینان رها گردد. ما هیچگونه پیش داوری، تاریک اندیشی، تفرقه افکنی را از جانب هر نحله و قومی که باشد، بر نمیتابیم. ما شان و منزلت انسانی را شایستهی تکریم میدانیم. همچنین ارجگذار زبان و فرهنگ هر قوم و ملتی هستیم. در راستای «آن» هم خواهیم کوشید. و. . .
و. . . بقیه کلام باشد برای بعد .
اما باید سپاس خود را نثار کنیم به دوستان، هم قلمان، مشفقان بسیاری که همچنان تماس میگیرند و دست اندرکاران مجله را مورد لطف خود قرار میدهند، که موجب دلگرمی است . صاحب نظرانیکه از راهنمایی خود دریغ نمیکنند که بسی ارزشمند است. نارسائیهای مجله را خاطر نشان میکنند که بسیار راهگشاست. جاهای خالی را گوشزد میکنند که تامل برانگیز است. از پیشگامان و استادان مطبوعاتی آذربایجانمان که تجربههای گرانقدری در این زمینه دارند، اشاره داشتند که محتوای غنی مجله باید در فورمهای در خور ارائه گردد و پیشنهادهای سازنده دیگر داشتند که به جان منت پذیرفته شد. کسانی هم از بعضی از مطالب مجله انتقاد داشتند، بیشتر ذوقی و پسند فردی بود که گوش کردیم. سعی ما در جهت کاستن نارسائیها و افزودن بر حسنهای مجله بوده و هست و خواهد بود.
ما به خوبی میدانیم که آذری هنوز مجله نوپاست و تا نزدیک شدن به آمالها و آرزوهایش به تجربههای فراوان نیاز دارد. باید دانش و تجربه بیاندوزد؛ با فرهنگ و هنر جهانیان ارتباط تنگاتنگ و سازنده برقرار سازد؛ در تبادل فرهنگی اقوام کشورمان حضوری جدی داشته باشد؛ باید که واقع بین، پرتحمل، صبور و پیگیر باشد. البته که راه پر پیچ و خم است و فراز و نشیبهای فراوان دارد. امید و ایمان داریم که در پرتو آگاهی و اعتلای فرهنگی مردم، و با حضور فعال نخبگان و اندیشهورزان و اهل ادبیات و هنر میشود از آزمونهای دشوار برگذشت و با یاری و رهنمایی و انتقاد خوانندگان و پدید آورندگان و قلمزنان و مشوقان و پیشکسوتان، این طریق دشوار و اما شور آفرین را طیکرد؛ افقهای آینده را کاوید و استوار و سنگین گام به سوی« آن ِ»خویش گام برداشت… ادامه دارد. پایان قسمت یکم
* سردبیر و مدیر اجرایی فصلنامه بینالمللی «آذری»
یک پاسخ
کاش آدی “آذری”اولمیایدی