ویراستاری شعرهای ترکی مرحوم «حسین منزوی»
همت شهبازی
ویراستاری حرفهای است که بسیاری از ناشران حرفهای وجود آن را در کار حرفهایشان ضروری میدانند. در کشورهای خارجی ناشران بدون جلب نظر ویراستارانشان اقدام به چاپ کتاب نمیکنند. این ویراستاران معمولا آدمهای معمولی نیستند. آدمهاییاند که در کار نویسندگی به درجه حرفهای رسیدهاند.
در کشور ما برخی از ناشران کتابهای فارسی، کارشان را با ویراستاری ادامه میدهند. در این میان چیزی هست که باعث و بانی آن خود نویسندگان هستند. نویسندگان معمولا به چشم حقیرانه به حرفهی ویراستاری نگاه میکنند و ویراستاران را در حد و اندازهی خود به حساب نمیآورند. نکته دوم هم اینکه با این پیشفرض که «ما نمیگذاریم کسی دست به نگارشمان بزند» تن به ویراستاری نمیدهند. در حالیکه این موضوع را نباید دست بردن به آثار قلمی به حساب آورد، بلکه نوعی بازنگری در جهت ارائهی متنی بدون عیب و ایراد حداقل از حیث نگارش صرفی و نحوی میباشد.
اما حساب ناشرات متون ترکی ما سواست.
ناشران ترکی نه تنها چنین ویراستارانی ندارند، بلکه وجود آن را ضروری نمیدانند. در اندک کارهای ویراستاری هم معمولا متون ترکی بعد از فوت مولف آنها ویراستاری میشود. نویسندگان تازهکار هر کدام با سلایق خود مبادرت به چاپ آثارشان میکنند که بعد از چاپ آنها متوجه بلبشوی متنی میشوند که کار از کار گذشته است.
یکی از معدود متون ترکی (که البته آن هم بعد از فوت مولف صورت گرفته) مجموعه اشعار ترکی مرحوم حسین منزوی به نام «دومان» است که توسط انتشارات فصل پنجم چاپ شده است. آنچه که توجه مرا در این کتاب به خود جلب کرد ویراستاری متین و بدون تعصب (تعصب به لهجهی مورد استفادهی شاعر و خود ویراستار) ویراستار آن آقای علیمحمد بیانی است که قبلا نیز استادی خود را در ویراستاری «اصلی و کرم» شیخ ابراهیم زنجانی نیز نشان داده بود.
در این مجموعه، شاعر از لهجهی محل تولد خودش یعنی زنجان در شعرهایش استفاده کرده که بیشتر در حد واژگان و گاها در حد ساختار نحوی صورت گرفته است. ویراستار محترم ضمن ارج نهادن به زبان معیار ترکی، لهجهی شاعر را نیز در اولویت کاری خود قرار داده است. گاه گزینشهایی از این دست چنان هنرمندانه ویراستاری شده که مخاطب، لهجه را بر معیار بودن زبان ترجیح میدهد. نمونهای از این دست، غزل «خیال سوروشو» (صص ۳۹-۴۰) است که در آن بیشتر قافیهها به لهجهی زنجانی است اما ویراستار بدون دست بردن به آن، حرکتهای موجود در قافیه را وارد هویت شعری زبان ترکی کرده است به نحوی که شاعران بعد از آن مرحوم، بیم استفاده از چنین قافیههایی را به دل خود راه نمیدهند و با جسارت زیاد میتوانند چنین قافیهها و حرکتهایی را وارد شعر ترکی کرده و بر پتانسیل آن بیفزایند. نمونههایی از این دست:
اصلی کرمدن اوخویاندا، منی
دالدا قالمیش زامانلارا چکیرَن
الیمدن یاپیشیب منی اؤزوننن
یوخو کیمی دومانلارا چکیرن
در اینجا ویراستار کلمهی «چکیرن» را میتوانست به زبان معیار و به صورت «چکیرسن» ویراستاری کند اما به لحاظ آشنا بودن مخاطب با استعمال چنین شیوهای در بخشی از گویش خود، آن را حفظ کرده و با حفظ آن قابلیتهایی به شعر ترکی افزوده است.
و یا :
نئچچه کی قیسسالیر عؤمور
سنین ناغیلین، اوزانیر (ص۳۰)
و یا:
اوزاق یوللاردان گلن یار!
یووخون اوتو، اوزاق گزمه
در اینجا حتی کشش تلفظ عامیانه کلمه «یووخون» (=یاخین) حفظ شده است.
موغان- ۱۷/۱۲/۹۵