علم و فرهنگ در دورهی اتابکان آذربایجان
مجید رضازاد عموزین الدینی
آذربایجان مهد علم و فرهنگ است. وجود مراکز علمیبی نظیر از قدیم الایّام دراین منطقه و به تبع آن ظهور عالمان بزرگ و از طرفی علم دوستی مردمانش از جمله علل و عواملاین مهم هستند. تا جائی که از نظر خدمت به علم و دانش و معرفتهای بشری، هیچ نقطه از خاکایران قابل مقایسه بااین منطقه نمیباشد. ظهور عالمان بی نظیر در هر رشته از علوم ازاین سرزمین در طول تاریخ دلیلی براین مدّعاست، هر چند که پرداختن به شرح حال و خدماتاین عالمان دراین نوشته ممکن نیست، امّا باید بهاین مسئله اذعان کرد که سهم عمدهای از فرهنگ و تمدنایران دستاورد عالمان بزرگ آذربایجانی است.
دراین نوشته سعی داریم به طور اجمال در مورد علم و فرهنگ منطقه در دورهی اتابکان آذربایجان مطالبی را بیان کنیم. لازم به ذکر است که «اتابکان» امرای ترک تبار بودند که تربیت شاهزادگان سلجوقی را در اختیار داشتند؛ ولی در مواقعی که فرصت مییافتند به عنوان مدّعیان سلطنت نیز مطرح میشدند. از مهمتریناین اتابکان که در تاریخایران از معروفیت خاصی برخوردارند، اتابکان آذربایجان میباشند. در مورد نفوذ و اهمیتاین سلسله که توسط شمس الدینایلدگز [ایلدنیز] (۵۴۱- ۵۶۸ ه.ق.) بنیاد نهاده شد، در «دانشنامهایران و اسلام» آمده است: «در نیمهی دوم قرن ششم بیشتر آذربایجان در دست اتابکان آذربایجان بوده واین اتابکان حتی بر فرمانروایان خود که پادشاهان سلجوقی بودند، تحکّم میکردهاند و ارسلان شاه سلجوقی در حقیقت آلت دست اتابکایلدگز بوده است.» قدرتیابی این سلسله با شمس الدینایلدگز انجام گرفته است. ایلدگز بعد از مرگ «طغرل بن محمد سلجوقی» با زن او ازدواج کرده و به این ترتیب به دربار سلجوقیان نزدیکتر گردید. اتابکان بعدی آذربایجان یعنی «نصرالدین جهان پهلوان محمد» و «مظفرالدین قزل ارسلان» ثمرهی این ازدواج مدبّرانه بودند. گفتنی است که این دو پادشاه از قدرتمندترین فرمانروایان اتابکان آذربایجان به شمار میرفتند، زیرا با مرگ آنان سلسله اتابکان آذربایجان نیز رو به ضعف و انحطاط گذاشته و از دوران باشکوه قبلی خود فاصله گرفت؛ کهاین مسئله سرانجام به سقوط این سلسله توسط جلال الدین خوارزمشاه منجر گردید.
از جمله مسائل مهم دورهی اتابکان میتوان به توجه این خاندان به شعر و شاعری اشاره نمود؛ تا جائی که درباراین سلسله مرکز تجمع شعرای معروف وقت بوده است. در کتاب «تاریخ مفصلایران» دراین زمینه آمده است: «اتابکان آذربایجان مخصوصاً شمس الدینایلدگز و دو پسرش جهان پهلوان و قزل ارسلان در تاریخ ذکری به خیر دارند، زیرا که عدّهای از گویندگان بزرگ به قصایدی غرّاء ایشان را مدح گفته و نام ایشان را جاوید ساختهاند و مشهورترین ایشان ظهیرالدین فاریابی و خاقانی شروانی و اثیرالدین اخسیکتی… میباشند.» . «نظامیگنجوی «خسرو و شیرین» را به اسم اتابک قزل ارسلان تمام کرده است.» . مؤلف «تاریخ جهان آرا» نظامیگنجوی و ظهیر فاریابی را جزء مدّاحان قزل ارسلان ذکر میکند. گفتنی است که نظامیگنجوی ملاقاتی نیز از نزدیک با قزل ارسلان داشته است: «او [نظامی] همواره شیفتهی زادگاهش گنجه بود، تنها یک بار تقریباً در سالهای ۱۱۸۵- ۱۱۸۷ میلادی ازاین شهر بیرون رفت و در سی فرسنگی آن با فرمانروای آذربایجان، قزل ارسلان شاه که از آنجا میگذشت، دیدار کرد.» . «حکیم نظامیاز مردم گنجه آذربایجان، استاد بی رقیباندیشه و لفظ است و شاعری است که گذشت قرون متمادی چیزی از طراوت و قوّت شعر او نکاسته است.» . «و خاقانی از تاریخ ۵۵۶ هجرییعنی آغاز سپهسالاری قزل ارسلان به او پیوست و قصاید بلند و فصیح در مدح او سرود.» . و هم اوست که در مدح قزل ارسلان میسراید: «عادلتر خسروان عالم/ الا قزل ارسلان ندیدم» . دراین دوران تبریز به عنوان مرکز اتابکان آذربایجان از رشد و رونق افزونتری نسبت به سایر مناطق آذربایجان برخوردار شده بود. تا جائی که خاقانی شروانی اکثر اشعار خود را در تبریز که پایتختایلدگزیان بود، سروده است. در این مورد در تاریخ کمبریج آمده است: «وی [خاقانی] در سال ۵۸۰ ه.ق./۱۱۸۴م. آهنگ تبریز کردیا بدان شهر گریخت، اما از آنجا فراتر نرفت؛ از تبریز عزیمت بغداد کرد و از جاهای مختلف دیدار نمود، امّا تبریز مقرّ اصلی وی باقی ماند. بسیاری از اشعار دیوانش متعلق بهاین دوره است» . در کتاب «آذربایجان و نهضت ادبی» در مورد «مجیر بیلقانی» نیز آمده است: «اختصاص وی به دربارهای اتابکان بوده و گاهی هم حشمت و مکانتیافته است [از ممدوحین او] شمس الدینایلدگز اتابک اعظم که [مجیر] در مدح او ابیاتی لطیف دارد و او را ملک شش جهت و اسکندر ثانی میخواند: ملک شش جهت اسکندر ثانی که فلک/ پیش قدرش سخن از جاه قدرخان نکند» .
با توجه به مطالب بالا میتوان به رشد و رونق شاعری دراین دوره پی برد؛ کهاین امر ریشه در توجه امرای آذربایجان به تشویق شعرا و علمای وقت داشته است. از مسائل مهم دیگر در دورهی اتابکان میتوان به وجود کتابخانهای عظیم و پربار در آذربایجان اشاره نمود که در عصر خود از مهم ترین مراکز علمیایران به شمار میرفته است. متأسفانه مورّخین و نویسندگان داخلی و خارجی تاکنون ازاین کتابخانه و نقش آن در رشد علم و فرهنگ در منطقه سخنی به میان نیاوردهاند واین مسئله به طور دقیق و جدّی مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است. در حالی کهاین کتابخانه به عنوان مؤسسه علمی- تحقیقاتی در زمان خود نقش اساسی راایفا میکرده است .
کسی که برای اوّلین باراین مکان علمیسخنی به میان آورده است، سعد الدین وراوینی مترجم کتاب «مرزبان نامه» از زبان طبری قدیم به زبان فارسی (۶۰۷- ۶۲۲ ه.) میباشد. او که از طرف مؤسساین کتابخانهیعنی ابوالقاسم ربیب الدین هرون بن علی بن ظفر دندان، وزیر اتابک ازبک بن محمد بنایلدگز، مأمور به ترجمهی کتاب فوق شده بود، در ذیل «مرزبان نامه» بهاین کتابخانه و هدف مؤسس آن اشاره کرده و مینویسد: «خواجه جهان ربیب الدّنیا و الدّین… لاجرم خالصه نیّت و طویّت بر آن گماشت که در جریده محاسن اعمال، بزرگترین مبرتی و فاضلترین حسنتی ثبت کندو حجتهای آخرت بدان مسجل گرداند، آخر جوامعاندیشه مبارکش بر جامع تبریز مقصور آمد تا دارالکتبی در او وضع فرمود» . وراوینی سپس به عالمانی اشاره میکند که با دستور و مساعدت ربیب الدّین مشغول نسخه برداری از کتب گرانبهای عصر دراین مرکز علمیبودهاند: «ده نسّاخ را مؤنت [یاری کردن] انتساخ کفایت کرد و اسباب فراغتایشان ساخته فرمود تا بر دوام علی مرورالایام ملازم آن موضع شریف میباشند و از هر سواد که مسرح [تماشا] نظرایشان باشد، نسخت ها بر میگیرند».
با توجه به اهمیتاین مرکز علمی، که در آن کتابهای مهم به وسیلهی دانشمندان عصر و بایاری اتابکان آذربایجان نسخه برداری میشده است.ایا میتوان گفت که کتاب «دده قورقود» نیز دراین مرکز علمیجمع آوری ویا استنساخ شده است؟ به نظر نگارندهاین مسئله باید مورد دقت و پژوهش دقیق قرار گیرد و احتمالاین مسئله نیز وجود دارد. لازم به ذکر است که داستانهای دده قورقود ریشه در دوران باستان دارد ولی زمان به کتابت درآمدن آن از بحثهای مطرح در میان محققین است؛ تا جائی که پروفسور خودیف «کتابت داستان ها را مربوط به قرن ۱۱-۱۰ میلادی میداند.» امّا روانشاد استاد الاساتید پروفسور دکتر جواد هیئت اصلاین داستان ها را مربوط به عصر (۶-۷ م) دانسته، اما برای کتابت آن قرن ۱۵ را نیز مطرح کرده است. علامه قزوینی در مقدمه تصحیح خود بر ترجمه وراوینی، شرح حال مؤسساین کتابخانهیعنی ربیب الدین، وزیر دانشمند اتابک ازبک را آورده و در مورداین کتابخانه نوشته است: «ربیب الدین مذکور، وزیری فاضل و هنرپرور و علم دوست بود و در تبریز کتابخانهی باشکوه مهمیتأسیس نمود. مشتمل بر انواع کتب در اصناف علوم و فنون از طب و تفسیر و احادیث و کلام و تاریخ و ادبیات و اسمار و حکایات و غیره ها…». از نسخههای گرانبهایاین مرکز علمی، میتوان به تفسیر کبیر محمد بن جریر طبری که امروزه در کتابخانه ملی پاریس نگهداری میشود، اشاره نمود: «و از نفایس و نوادر نسخ عدیم النظیر کتابخانهی ملی پاریس نسخهایست منحصر به فرد از ترجمه تفسیر کبیر محمد بن جریر طبری معروف، صاحب تاریخ کبیر… واین نسخه برای همین کتابخانه که ربیب الدین وزیر در تبریز بنا نهاده بود، استنساخ ویا ابتیاع شده بوده است و در ورق آخرین به خطّ جلی بر زمینه آب طلااین عبارت مسطور است: لخزانه کتب المولی المعظم دستور الاعظم… ربیب الدنیا…». متأسفانه تاکنون مورّخان و محققان بهاین کتابخانه و مرکز علمیاتابکان آذربایجان نپرداختهاند، لذا ارزشاین مرکز برای جهان علم آشکار نگشته است؛ در حالی که آذربایجان با داشتن چنین مرکزی برای علم و دانش، بهیقینیکی از مراکز مهم فرهنگی- علمیمشرق زمین، در آن دوران به شمار میرفته است. امید است که با دستیابی به منابع و مآخذ معتبر و قدیمینقاط تاریک تاریخ آذربایجان هر چه بیشتر برای جهان علم روشن گردد.
منابع :
۱- دانشنامه ایران و اسلام، ج۱، تهران ۱۳۵۴، ص۵۶ .
۲- تاریخ مفصل ایران، عباس اقبال، تهران ۱۳۷۵، ص ۳۸۷ .
۳- تذکره ی میخانه، ملا عبدالنبی قزوینی، تهران ۱۳۴۰، ص۱۳ .
۴- تاریخ جهان آرا، غفاری کاشانی قزوینی، تهران ۱۳۴۳، ص۱۲۵ .
۵- تاریخ ادبیات ایران، رپیکا و دیگران، تهران ۱۳۷۰، ص۳۲۶ .
۶- تاریخ ایران (کمبریج)، ج۵، تهران ۱۳۷۱، ص ۵۴۶ .
۷- دیوان خاقانی شروانی، به کوشش ضیاءالدین سجّادی، تهران، بی تا، ص ۳۹ .
۸- دیوان خاقانی شروانی، همان، ص ۵۱۰ .
۹- تاریخ ایران (کمبریج)، ج۵، همان، ص ۵۴۱ .
۱۰- آذربایجان و نهضت ادبی، فقیه، تهران ۱۳۴۶، ص ۳۶۵ .
۱۱- تاریخ تبریز از دوران باستان تا برآمدن مغولان، مجید. ر. عمو زین الدینی، تبریز ۱۳۸۰، ص۱۶۵ .
۱۲- مرزبان نامه، ترجمه وراوینی، به تصحیح محمد قزوینی، تهران ۱۳۶۳، ص۲۹۷ .
۱۳- مرزبان نامه، همان، ص ۳۰۰ .
۱۴- به نقل از نگاهی نوین به تاریخ دیرین ترکان ایران، رحمانی فر، تبریز ۱۳۷۹، ص ۱۴۹- ۱۴۸ .
۱۵- تورکلرین تاریخ و فرهنگینه بیر باخیش، دکتر جواد هیئت، وارلیق، تهران ۱۳۷۷، ص۸۲ .
۱۶- مرزبان نامه، همان، [مقدمه قزوینی]. «لازم به ذکر است که شهر تبریز به علت موقعیت جغرافیایی و اهمیت تاریخی خود شاهد جنگ های فراوان و همچنین زلزله های ویرانگری در طول تاریخ بوده که یکی از آثار فاجعه آمیز این حوادث طبیعی – انسانی ، آسیب دیدن مراکز علمی این شهر از جمله کتابخانه های بی نظیر آن (برای مثال کتابخانه مربوط به دوران اتابکان آذربایجان ، کتابخانه های موجود در ربع رشیدی دوره ایلخانان و …) بوده است که طی آن آثار و کتابهای زیادی از جمله کتابهایی که به زبان ترکی نگارش یافته بودند از بین رفته اند. برای مثال منابع از وجود« اوغوز نامه ای »به زبان «اویغوری» در دربار جهانشاه قراقوینلو در تبریز خبر میدهند که متاسفانه امروزه خبری از آن نسخه در کتابخانه های شهر تبریز در دست نیست. در مورد این کتاب «فاروق سومر » می نویسد:« جهانشاه قراقوینلو در تبریز، در دربار خود با اتکا به نسخه ای از اغوزنامه به زبان ایغوری به سفیر عثمانی گفته بود که جدش قرا یوسف بیگ و سلطان مراد از تبار اوغوز خان بوده اند.»»(بنگرید : تاریخ غز ها (ترکمن ها) ،فاروق سومر ، ترجمه دکتر وهاب ولی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، تهران ، ۱۳۹۰ ، ص ۲۱۹)
۱۷- دیوان دعویدار قمی (شاعر سده ی ششم و هفتم)، به تصحیح علی محدث، تهران ۱۳۶۵، ص ۲۳۳- ۲۳۲ .
7 پاسخ
تشکر از استاد گرانقدر و افتخار استان وایران ومقاله با ارزش شما که اینگونه مقاله شایسته نوشتن با آب طلاست
ن و القلم ما یسترون
بی گمان زبان قلم جاوید خواهد بود و کلمات حق جاویدان.
از اینکه ما را در شناختن فرهنگ و ادبمان یاری می رسانید سپاسگذاریم.
ممنون!
معلم گرامی و ارزشمند جناب آقای مجید رضا زاد، از اینکه مقاله ارزشمند و عکس شما را در این سایت دیدم بسیار خرسندم.امیدوارم در زندگی و کارتان همیشه سربلند و موفق باشید.
دانش آموز شما در درس تاریخ معاصر دبیرستان ثقه الاسلام
هر آمدنی را رفتنی هست و هر سخنی را پایانی ولی زندگی جاریست.
با تشکر از آقای عمو زین الدینی ‘ تبریز شناس ‘ ارجمند جهت نگارش این مقاله پر محتوا و همچنین با تقدیر و سپاس از زحمات کوشندگان سایت ارزشمند ایشیق جهت درج این مقاله
تاریخچی اولمایان بیر شخصین، مثلا بیر دؤنمین تاریخینی بیر باشا اوخوماق هم یوروجو اولار همده سونوجدا یادداشتا آزاجیق بیر شئیلر قالار. آما بئله یارپاق یارپاق اوخوماق هم خوش گلیر هم تنوع سایلیر همده یادداشت دا یاخشی قالیر. او اوزدن بو ایشی گؤرهن هر بیر تاریخچیمیزه آلیقیشلار دئییر و اللرینی سیخیریق…
یاشاسین یازاری. یارارلاندیم.. اللرینه ساغلیق اولسون.