«چیلله گئجهسی»، خاطرهی ماندگار قصه هزار و یکشب آذربایجان
حسین واحدی
به آخرین روزهای پاییز که نزدیک میشویم، کمکم صدای پای زمستان به گوش میرسد و مردم خود را برای به جا آوردن آداب و رسوم خاص شب آخر پاییز که در میان مردم آذربایجان به «چیلله گئجهسی» معروف است آماده میکنند. خیابانهای شهر هیاهوی خاصی به خود میگیرد و همهی خانوادهها به فکر تهیه خوراک شب طولانی چیلله میافتند.
چیلله، در زبان ترکی به معنای نهایت کشیدگی و درازی میباشد و این شب به خاطر کشیدگی یعنی طولانی بودن آن بدین صورت نامگذاری شده است. همچنین در زبان سریانی به این شب «یلدا» گفتهاند.
در قدیم نگاه به «چیلله» بسیار متفاوتتر از امروز بوده است. چرا که قبل از رسیدن فصل سخت زمستان و آغاز چیللهها، مردم میگفتند: «زمستان نزدیک است و خدا میداند چقدر مال و منال از دست خواهیم داد. چند نوزاد در قنداق از سرمای سخت، جان سالم به در خواهند برد؟ حیواناتمان سالم خواهند ماند؟ و…». یعنی زمستان و چیلله عید و جشن محسوب نمیشد، بلکه همه به فکر بیضرر گذراندن آن ایام سخت و طاقتفرسا بودند. در عین حال، با دعا و نذر و نیاز از پروردگار متعال تقاضا میکردند تا به زندگیشان برکت دهد و کمک کند تا به راحتی از پس این چیللهها برآیند. حتی در برخی روستاها هنوز هم مردم قبل از چیلله، با حاضر کردن «بوغدا قووورغاسی» (گندم برشته)، آن را در چهار گوشهی بیرون خانه (پشت بام) میریزند و اعقاد دارند که این عمل را رمز برکت و روزی خود میدانند و باور دارند که سال بعد سالی پر برکت خواهد شد.
چیلله در تقویم مردمی
۴۰ روز «بؤیوک چیلله» (چیلله بزرگ)، که از اوّل دی شروع و در ۹ بهمن خاتمه مییابد.
۲۰ روز «کیچیک چیلله» (چیلله کوچک)، که از ۱۰ بهمن شروع و آخر بهمن نیز به اتمام میرسد.
۱۰ روز «قاریننه چیللهسی» (چیلله مادر بزرگ)، که از اوّل اسفند آغاز شده و تا دهم اسفند ادامه دارد.
بنا بر باور مردم، بؤیوک چیلله و کیچیک چیلله با هم خواهر هستند. مؤنث بودن این سه نیروی شرّ (بؤیوک باجی-خواهر بزرگ-، کیچیک باجی-خواهر کوچک- و قاریننه-مادربزرگ-) ثابت میکند که این اعتقادات از باورهای دوران «مادرشاهی» برایمان به یادگار مانده است.
حکایت بؤیوک چیلله، کیچیک چیلله و قاریننه
در افسانههای کهن آذربایجان آمده است، در روزهای پایانی چیللهی بزرگ، خواهر کوچکتر کە مغرور است، در زیر درخت بید مجنون، نزد خواهر بزرگتر میآید و میگوید: «در این مدت چه کردهای؟». چیللهی بزرگ میگوید: دستان همه را روی تنور انداختم، دستان دخترانی که با کوزه آب میآوردند را منجمد کردم و…». خواهر کوچک میگوید: «تو کە کاری نکردهای! ببین من چه میکنم! کاری میکنم کە نوزادان در گهوارههایشان و دست تازه عروسها در کنار چشمه آب یخ بزنند و پیرزنان و پیرمردها را مریض میکنم».
خواهر بزرگتر بە طعنه بە او میگوید: «عؤمرون آزدی، دالین یازدی!». (عمرت کوتاه است و بە دنبالت بهار میآید)
چیللهی کوچک در طول فرمانروایی خود، سرما را در تمام سرزمینها حکمفرما میکند و در یکی از همین روزها، در یکی از کوههای قلمرو خود بە دست برف اسیر میشود. خبر بە «قاریننه» میرسد و او برای آزادی فرزندش از زندان برف، بە کوه رفته و با سیخی کە روی آتش داغ کرده و بە نبرد برف رفته و در نهایت، برفها را آب می کند. چیللهی کوچک بعد از آزادی متوجه میشود کە در آن روز زمستان تمام شده و «بایرام آیی» یا همان اسفندماه آغاز شده است.
در طول عمر چیللهها مراسمات و اعیاد مختلفی همچون؛ «خیدیرنبی بایرامی»، «کوسا گلین» و «سایاچی»، «بایاتی فالی» و… نیز برگزار میگردد که به اختصار هر یک از آنها آورده شده است.
کوسا گلین
«کوسا گلین» دستهی نمایش شادی آوری هستند که در اواخر زمستان وارد شهر شده و با ورود خود نوید بهار را داده و با اجرای نمایش شادی و پایکوبی می کردند.
گروه نمایشی کوسا گلین در سطح شهر جمع شده و یک نفر در پوشش کوسه و مرد بی ریش و زنی با لباس عروس (یا مردی با لباس زنانه) و همراهانشان به اجرای نمایش پرداخته و وعده بهار داده و از مردم شادباش میگرفتند. کودکان نیز به دنبال آنها راه می افتادند و به شادی می پرداختند.
کوسا گلین پول ایستیر، آللاهادان روزا ایستیر (کوسا گلین پول می خواد، از خدا روزی میخواد)
نحوه اجرای این مراسم به این صورت بود که معمولاً چند هفته (حدود ۳۰ تا ۵۰ روز) مانده به عید نوروز (ایل بایرامی) چوپانان برخی از شهر ها و روستا ها دور هم گرد میآمدند و سپس پرتقال یا انار خریداری میکردند به آن در اصطلاح محلی «کوسا پایی» گفته میشد . بعد چند نفر از آنها مامور میشدند که این میوهها را بین خانهها توزیع کنند این میوهها بشارتی بر آمدن کوسه و پارانش و فرا رسیدن فصل بهار و نوروز بود. دوسه روز پس از توزیع میوهها زمان اجرای مراسم فرا میرسید و گروه کوسا از خارج روستا با رقص و پایکوبی وارد روستا میشوند . این گروه از چهار شخصیت و در برخی از مناطق، از پنج شخصیت اصلی تشکیل میشد که عبارت بودند از:
۱- کوسا ۲- گلین ۳- قاوالچی ۴- تورباچی ۵- قارا کوسا
«قاراکوسا» که نماد سیاهی و تیرگی بود در تمام مناطق آذربایجان در میان گروه کوسا گلین دیده نمیشد و فقط در برخی مناطق در گروه شرکت داده میشد. بعضاً نیز در برابر شخصیت دیگری بنام « آغ کوسا» که نماد روشنایی و پویایی بود ایفای نقش میکرد .
برخی از اشعاری که در مراسم «کوسا گلین» خوانده میشود:
کوسا گلیر هاوادان
ساققالی یئل قووادان
کوسانین پایین گتیر
آی خانیم، ائوین آوادان
***
جانیم قاراباش قویون
قارلی داغلار آش قویون
اوچ گون، اوچ گئجه کئچر
کوسایا یولداش قویون
***
جانیم او قاتار کئچی
قایادا یاتار کئچی
قیش سویوغو گلنده
بالانی آتار کئچی
***
آی خالا خالا دور ایندی
یوک دیبینه سوز ایندی
چؤمچهنی دولدور ایندی
آللاه بالان ساخلاسین
دو بیزی یولا سال ایندی (انجوی شیرازی، ص ۹۵-۹۸)
مراسم خیدیر نبی
این مراسم یکی از مهمترین مراسمات ایام چیلله از رایجترین جشنهای این روزها به شمار میرود. جوانان به ویژه در روستاها، به در منازل همسایهها میرفتند و از آنها حبوبات میخواستند. سپس همه حبوباتی را که جمعآوری کرده بودند، در ظرفی ریخته و میپختند و خشک میکردند. بعد از آن، این حبوبات خشک شده و پخته شده را در هاون ریخته و پودر میکردند. قبل از خواب، اندکی از پودر را زیر زبان خود گذاشته و دعا میکردند که همسر آینده خود را در خواب ببینند و یا خواستار دیدن رویای صادق در مورد آیندهشان بودند. صبح روز بعد، خواب خود را به بزرگترها میگفتند و تعبیر آن را میپرسیدند.
سایاچیلار
از قدیمی ترین و زیباترین مراسمی که در آستانه عید نوروز و با فرا رسیدن بهار طبیعت درمناطق مختلف آذربایجان صورت میگرفت و هنوز در برخی دهات اجرا می گردد مراسم «سایاچیلار» (سایاچیها) است که شعر و ترانه هائی به نام «سایا» همراه با اجرای نمایش میخوانند.
در این آئین دیرینه، سایاچی ها، افراد هنرمند، شوخ طبع و بذله گوئی هستند که با نغمات، آواز و سخنان شوخ و شیرین خود مردم را دلشاد ساخته و طلیعه داران آغار بهار و جشن های مربوط به آن بوده اند. در فولکلور ترکی، سایاچی به معنی حرمت و حرمت کننده است و با توجه به اینکه سایاچی ها هنرمندان دوره گردی بودند که با لباس هائی برگرفته از رنگ طبیعت و گاه با لباس های چوپان های محلی از چند هفته مانده به نوروز، ده به ده، کوی به کوی و خانه به خانه و با دو چوب در دست می گشتند و با خواندن شعرهای مخصوص و زدن چوب های دستی به هم ریتم در آورده و شعر و آواز در وصف طبیعت می خواندند و برای مردم آرزوی روزهای خوش، خیروبرکت در سال نو از درگاه خداوند بخشنده طلب میکردند. در برخی مناطق آذربایجان سایاچی ها را «کوساکوسا» مینامند. با توجه به اینکه سایاچیها از چند هفته مانده به عید، روزهای مانده به آغاز سال نو را شمارش میکردند، میتوان احتمال داد ( نه به طور یقین) واژه سایا از مصدر ترکی «سایماق» به معنای شمردن گرفته شده است.
جوانان آذربایجان علاوه براینکه پیام آور شادی و بشارت دهنده آغاز سال نو و بهار طبیعت بوده اند، در اصل به نوعی راوی نقلهای حماسی و راوی حکمت و پند و اندرزهای میهنی و مذهبی نیز بودهاند.
سایاچیها و کوسا کوساها ترانه های ساده و زیبا به صورت بایاتی و دوبیتی می خواندند، و در اشعار آنها احترام به اهالی خانه و مخاطب و دعای خیر برای آنان و آرزوی خیر و برکت برای محصول کشاورزی و همچنین اظهار محبت به حیوانات مشهود بود و گاهی این احترام و دعای خیر در صورت به گرمی پذیرفته نشدن از طرف صاحبخانه از چهارچوب معمول خارج و به طنز و هجو می گرائید. به نمونه هائی از این ادبیات شفاهی و گنجینهی غنی سایاها توجه کنیم:
اورتوموشدم سکی ده/ اورهییم گؤزلهمه ده/ اوچ قیزیل آلما گلدی/ بیر قیزیل نعلبکی ده/ (نشسته بودم روی سکو/ دلم در انتظار بود/ در یک نعلبکی طلا/ سه سیب در آمد.)
و:
سایا، سایا، سایادان/ دامازلیقی مایادان/ بو سایا کیم دن/ آتا، بابادان قالیب.
تاپماجالار و بایاتی فالی
بزرگترها برای ایجاد فضای شادی و سرور، مسابقههای تاپماجا را دور کرسی راه میانداختند، به این صورت که یک «تاپماجا» (چیستان) میپرسیدند و کسی که پاسخ صحیح میداد، برنده بازی بود. همچنین بایاتی ها از اجزای ثابت هر یک از آیینها و رسوم مردم آذربایجان می باشد. در مراسم شب چیلله به دلیل طولانی بودن این شب و گذران وقت، بزرگترها بایاتی میخواندند. گاه نیز مشاعره با بایاتی انجام میشد و گاهی هم بزرگترها با بایاتی برای کوچکترها فال میگرفتند. بیشتر بایاتی های مرسوم در شب چلله از منظومه حیدربابای شهریار انتخاب میشد. بعنوان مثال:
چیلله چیخار بایراما بیر آی قالار
پینتی آرواد قوورمانی قـــورتارار
گئدر باخار گودول ده یارماسینا
باخ فلکین گردش و غوغاسینا
و یا:
قــــاریننه گئجـه نــاغیل دئیهنـــده
کولک قالخیب قاپ باجانی دؤینده
من قــاییدیب بیرده اوشــاق اولایدیم
بیر گول آچیب اوندان سونرا سولایدیم
چیلله یئمکلری
مردم برای پذیرایی در این شب بخصوص و همچنین در شبچرهها، از تخمه آفتابگردان خوی، پشمک، حلوای هویج و «جئویز حالواسی» (حلوایی که از مغز گردو و پسته تهیه میشد و مخصوص شهر اورمیه میباشد)، میلاق (انگوری که از دو-سه ماه قبل بوسیله نخهایی بصورت عمودی به هم بسته شده و در محل مناسبی که سرد هم باشد، از سقفهای چوبی آویزان میکنند) استفاده میشد. همچنین خشکباری نظیر برگه زردآلود، آلبالوی خشک شده، سنجد، بادام، گردو، میوههایی مثل سیب ارومیه، خربزههایی که بصورت ترشی نگهداری میشد و سایر خوراکی ها برای پذیرایی از مهمانان استفاده می شد. در این شب به خاطر طولانی بودنش، مردم با خوردن این خوراکی ها و گفتن بایاتی، سعی در گذراندن آن داشتند.
چیلله قارپیزی
هندوانه جزو لاینفک خوراکیهای «چیلله گئجهسی» به شمار میرود و به نوعی سمبل این شب در آذربایجان است. سابق بر این که امکاناتی نظیر سردخانههای نگهداری میوهها و همچنین حمل و نقل میوه از مناطق ییلاقی به قشلاقی وجود نداشت، هندوانه را در محل مخصوص نگهداری کاه و علوفه برای حیوانات که «سامانلیق» (کاهدان) مینامیدند، نگهداری میکردند. بدین ترتیب که چند هندوانه از آخرین برداشت جالیز را انتخاب و در محلهای مختلف کاهدان می گذاشتند و روی آن را به دقت میپوشاندند. در شب مذکور، هندوانه هایی که بهتر از بقیه مانده بود را برای خوردن انتخاب میکردند.
چیللهلیک
در بین برخی خانوادههای آذربایجان رسم است، در چیلله گئجهسی، و بعضاً یک روز قبل آن، برای تازه عروسها و نامزدها هدایایی از طرف خانودهی عروس برده میشود که به آن «چیللهلیک» می گویند. این هدایا علاوه بر خرید لوازم خانه، شامل؛ چیلله یئمکلری (خوردنیهای مخصوص شب چیلله)، مثل، پشمک، قووورغا، انار، قورو یئمیشلر (خشکبار)، چیلله قارپیزی (هندوانه شب چیلله) و… میباشد. خانوادهها آوردن هدیه از طرف خانواده عروس رو نوعی سربلندی دخترشان در پیش خانواده داماد میدانند. همه این هدایا را روی خونچا (طبق بزرگ چوبی و امروزه با ماشین) گذاشته و به خانهعروس میبرند.
گرچه از آن شبنشینی و چیللههای آخر سال این ایام، دیگر چیزی نمانده، اما همچنان برخی از مراسم و سنتهای دوران در آذربایجان همچنان پا برجاست و در این شب تمام خانواده ها در کنار بزرگترها جمع شده و شب بلند سال را به خوشی و شادی می گذرانند.
3 پاسخ
اللریز آغریماسین چوخ فایدالاندیم
من مجله میزه نه قدر آختاردیم گوزل مطلب تاپاممادیم بونو تزه گوردوم حیف اولدو اللرییز آغرماسن قالدی گلن ایله
حسین واحدی بی
الریزه ساغلیق چوخ معلوماتی بیر یازقی. چیلله گجه سینی اذزبیجانادا اولان رسملر و سوزلر. یاشا