تبریز در شعر شاعران
رضا ستاری
شاعران متقدم و متأخر در وصف تبریز اشعار بسیار گفته اند. ذکر توصیف تبریز در شعر شاعران خود کتابی حجیم خواهد بود. ناچاراً به ذکر گزیده ای از شعر شاعران در این مقدمه برای معرفی تبریز می پردازیم. تکراراً متذکر می شویم امکان درج حتی گوشه کمی از هزاران بیت اشعار موجود در وصف تبریز نیست، لذا اکتفا کردیم به نمونه هایی از شاعران بسیار مشهور و بس. تاچه قبول افتد و چه در نظر آید.
حکیم قطران تبریزی درباره زلزله و تخریبات آن در سال ۴۳۴ قصیدهی بسیار حزن انگیز سروده که جا دارد در اینجا به عنوان حسن آغاز به ذکر چند بیت از قصیده بپردازیم.
بود محال مرا داشتن امید محال
به عالمی که نباشد همیشه در یک حال
از آن زمان که جهان بود حال زین سان بود
جهان بگردد لیک نگردد این احوال
نبود شهر در آفاق بهتر از تبریز
به ایمنی و به مال به نکویی و جمال
زناز و نوش همه خلق بود نوشانوش
ز خلق و مال همه شهر بود مالامال
خدا پدید نیاورد شهر بهتر از آن
فلک به نعمت آن شهر برگماشت زوال
فراز گشت نشیب و نشیب گشت فراز
رمال گشت رماد و جبال گشت رمال
حکیم خاقانی شروانی در مرتبه دوم سفر خود به حج در تبریز ساکن گشته و چون خاقان مطلع گشته شخصی را برای بازگرداندن خاقانی فرستاده و خاقانی این رباعی را از روی معذرت گفته و به خاقان فرستاده.
حاشا که من از وصل به هجران آیم
سوی سقر از روضۀ رضوان آیم
بر هشت بهشت دوزخی بگزینیم؟
تبریز رها کنم به شروان آیم؟
کمال الدین خجندی که سالهاست در کوی سرخاب تبریز آرامیده میفرماید.
تبریز مرا راحت جان خواهد بود
پیوسته مرا ورد زبان خواهد بود
تا در نشکم آب چرنداب و گجیل
سرخاب زچشم من روان خواهد بود
شیبانی در مجموعه بیانات خود که به سال ۱۳۰۸ قمری در اسلامبول چاپ شده در وصف دانش تبریزیان میفرماید:
دانش از تبریز و حسن از گرج خیزد
حبذا شهری که دارد دین و دانش توامان
کی گمان کردم که در یک جا تواند گشت جمع
دانش تبریزیان با حسن گرجستانیان
حسن گرجستانیان را مایه از مریم بود
دانش تبریزیان از شمس دین دارد نشان
صائب با افتخار تمام به تبریزی بودن خود می بالد و میگوید:
صائب از خاک پاک تبریز است
هست سعدی گر از گل شیراز
ز حسن طبع تو صائب که در ترقی باد
بلند نام شد از جمله شهرها تبریز
خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی دو بار در غزلیات خود ذکری از تبریز کرده بار اول در غزل معروف:
اگر چه باده فرح بخش و باد گل بیزست
به بانگ و چنگ مخورمی که محتسب تیز است
در آستین مرقع پیاله پنهان کن
که همچو چشم صراحی زمانه خون ریز است
عراق و فارس گرفتی به شعر خود حافظ
بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است
بار دوم در غزلی به مناسبت کور شدن امیر مبارزالدین سروده:
دل منه بر دینی و اسباب او
زانکه از وی کس وفاداری ندید
شاه غازی خسرو گیتی ستان
آنکه از شمشیر او خون می چکید
عاقبت شیراز و تبریز و عراق
چون مسخر کرد وقتش در رسید
آنکه روشن بد جهان بینش بدو
میل در چشم جهان بینش کشید
مولانا همام تبریزی در جواب بدخواهی راجع به تبریز فرموده است.
تبریز نگو هر آنچه آنجاست نکوست
مغزاند همه مپندار تو ایشان را پوست
با طبع مخالفان موافق نشود
هرگز نشود فرشته با دیوان دوست
مولانا جلال الدین محمد مولوی در اشعار خود چه در مثنوی و چه در کلیات شمس بارها و بارها نام شهر تبریز را آورده است.
ساربانا بار بگشا زاشتران
شهر تبریز است و کوی دلبران
شعشع عرشی است این تبریز را
فرّ فردوسی است این پالیز را
هر زمانی موج روح انگیز جان
از فراز عرش بر تبریزیان
یداله مفتون امینی غزلی دارد بسیار شورانگیز تحت عنوان “شراب خانگی” که در مجموعه” کولاک” به سالهای قبل از انقلاب چاپ شده است. ذیلاً تمامی غزل را به جهت زیبایی آن نقل میکنیم.
هر آنکس که چو من آشنای تبریز است
به هرکجا که رود در هوای تبریز است
کجا روم به تفرج که روح عاشق من
اسیر این همه لطف و صفای تبریز است
فراز کوه دل انگیز ارغوانی رنگ
جهان گمشده زیر لوای تبریز است
چراغهای شب از دور چون جزیره نور
نشان روشن آتش سرای تبریز است
نسیم باغ گلستان صفای شاه گلی
مدام باد که عشرت فزای تبریز است
چه حالت است در آن ابر سرخ فام غروب
که چون کبوتر دل در فضای تبریز است
قسم به خرمن گلهای زرد دشت مغان
که خار حادثه دائم به پای تبریز است
چه حسنها که نهان مانده در غبار سیاه
چه غنچه ها که به گل خانه های تبریز است
عروس شهر توئی ای بهشت روی بخند
که خنده های تو خاطرگشای تبریز است
چه خوش بود که شبی از شراب خانه تو
چنان خورم که ندانم کجای تبریز است
تو گاه گاه سفر کن که فتنه بنشیند
که حسن روی تو دائم بلای تبریز است
نگاه چشم تو تنها نه دل ز مفتون برد
که این کرشمۀ خوش دل ربای تبریز است
دومین شاعر معاصر که باید اشعار زیادی از ایشان نقل می کردیم و حق نیز چنین بود استاد محمد حسین شهریار است. اما از آنجائی که مقدمه سر رسید نامه گنجایش بیش از اینها را ندارد ناچار به درج چهار دوبیتی معروف که استاد برای نصب در چهار ورودی و خروجی تبریز سروده بودهاند میپردازیم، ناگفته نماند این دو بیتیها قبلاً در دروازههای شهر نصب شده بودند، ولی مدتها بود که گذشت زمان آنها را از بین برده بود، اخیراً دوباره به همت شهرداری محترم تبریز این دوبیتیها به صورت زیبایی بر دروازه های شهر نصب شدهاند.
شهر تبریز است و مشگین مرز و بوم
کوی شمس و کعبه ملای روم
گر هوای کعبه داری یا که دیر
کاروانا رو که آبشخور بخیر
شهر تبریز است و پیر روزگار
سرگذشت او بهین آموزگار
ای که رخت از خانه ات بیرون فتاد
همت پاکان به همراه تو باد
شهر تبریز است و مهد انقلاب
آشیان شیر و شاهین و عقاب
به مهر از قدم می نهی یا به خشم
برو ای مسافر قدم روی چشم
شهرتبریز است وجان قربان جانان می کند
سرمه ی چشم از غبار پای مهمان می کند
ای که بار از شهر جانان بسته ای
بار خود با رشته ی جان بسته ای
10 پاسخ
من از شعر زیر لذت می برم و شعر فوق غرور و سربلندی را برای شهر تبریز تذاعی میکند.
شهر تبریز است و ، خاکش تربت مردانگی
مردمانش سرو قامت ،اسوه آزادگی
به چه شیرین است زبانش ، ترکی شیرین سخن
من که می نازم به نامش ، با تمام بندگی
شهر تبریز است و ،شهر صائب و قطران ها
شهریارش به چه زیبا گوید و ، با سادگی
شهر تبریز است و ، شهر عارف و علامه ها
جعفری و شمس تبریز ، با همه دلدادگی
شهر تبریز است و ، تاریخ در دلش جا کرده خوش
فخر تاریخ است و اما ، با همه افتادگی
شهر تبریز است و ، یادش مونس جانم شده
می نوازد چون نسیمی که ، بیارد عشوه گی
شاعر بلند آوازه آذربایجان جناب دکتر بیک بابایی تئ با این شعرت آوازه تبریز را نشان دادادی و خودت هم با این شعر شهرت یافتی. هر کجا باشی تبریز و تبریز تو رت دوست دارد و بهت افتخار میکند.
سلام وقت بخیر من مریم فرهمند هستم فیلمساز شماره تماس از آقای رضا ستاری رو میخواستم برای پژوهشم به ایشون نیاز دارم
فکر کنم دوستانی که شعر بیگ بابایی رو عالی میدونند از شاگردان استاد هست و گر نه اشعار بالا قابل قیاس با شهر دکتر بیگ بابایی نیست. البته شعرای زیادی اشعاری در وصف تبریز دارند که استاد ستاری بهترین ها رو دستچین کردند.
من هم شعر زیبای بیک بابایی در وصف تبریز را یکی از زیباترین و با ارزش ترین شعر در وصف تبریز قهرمان می دانم
یاشاسین تبریز یاشاسین تبریز جوان شاعری دکتر بیک بابایی
انصافا شعر دکتر بیک بابایی در حق تبریز ستودنی است و خیلی هم عالی است نمی دانم چرا بعضی دوستان کم لطفی می کنند.به نظر من عوض کم لطفی سعی کنید خودتان را اصلاح کنید .وجدانا بیت زیر را نگاه کنید چقدر زیبا و جالب آورده شده است
این دیار قهرمانان قهرمان می پرورد آب و خاک و نام و یادش با تمام خستگی
من بیک بابایی را نمی شناسم اما این شعرش همپای شاعران بزرگ می باشد بیایید بخالت را کنار بگذاریم
این شعر قابل مقایسه با اشعار شاعران متوسط هم نیست چه برسه به اشعار مفتون امینی و شهریار و خاقانی… وزن شکسته، تقلید گفتار پیشینیان اون هم نه عالی تر از اون ها بله به شکلی سخیف
با احترام به شما شعری بسیار بی در و پیکر و با وزن و قافیه فاجعه بار
شهر تبریز است و ، خاکش تربت مردانگی/ شعر دکتر بیگ بابایی در وصف شهر تبریز!
شهر تبریز است و ، خاکش تربت مردانگی/ شعر دکتر بیگ بابایی در وصف شهر تبریز!
شعر دکتر بشیر بیگ بابایی در در وصف شهر تبریز در دیارملکان: شهر تبریز است و ، خاکش تربت مردانگی مردمانش سرو قامت ،اسوه آزادگی به چه شیرین است زبانش ، ترکی شیرین سخن من که می نازم به نامش ، با تمام بندگی شهر تبریز است و ،شهر صائب و قطران ها شهریارش به چه […]
شعر دکتر بشیر بیگ بابایی در در وصف شهر تبریز در دیارملکان:
شهر تبریز است و ، خاکش تربت مردانگی
مردمانش سرو قامت ،اسوه آزادگی
به چه شیرین است زبانش ، ترکی شیرین سخن
من که می نازم به نامش ، با تمام بندگی
شهر تبریز است و ،شهر صائب و قطران ها
شهریارش به چه زیبا گوید و ، با سادگی
شهر تبریز است و ، شهر عارف و علامه ها
جعفری و شمس تبریز ، با همه دلدادگی
شهر تبریز است و ، تاریخ در دلش جا کرده خوش
فخر تاریخ است و اما ، با همه افتادگی
شهر تبریز است و ، یادش مونس جانم شده
می نوازد چون نسیمی که ، بیارد عشوه گی
شاعر: دکتر بشیر بیگ بابایی – استاد دانشگاه
انصافا در بین این شعرها در وصف تبریز باید به شعر زیبای شاعر توانمند و جوان آذربایجان اشاره کرد که انصافا بی نظیر است
شهر تبریز است و ، خاکش تربت مردانگی
مردمانش سرو قامت ،اسوه آزادگی
به چه شیرین است زبانش ، ترکی شیرین سخن
من که می نازم به نامش ، با تمام بندگی
شهر تبریز است و ،شهر صائب و قطران ها
شهریارش به چه زیبا گوید و ، با سادگی
شهر تبریز است و ، شهر عارف و علامه ها
جعفری و شمس تبریز ، با همه دلدادگی
شهر تبریز است و ، تاریخ در دلش جا کرده خوش
فخر تاریخ است و اما ، با همه افتادگی
شهر تبریز است و ، یادش مونس جانم شده
می نوازد چون نسیمی که ، بیارد عشوه گی
شاعر: دکتر بشیر بیگ بابایی – استاد دانشگاه
چوخ گوزل.یاشیاسیز