گزارش سایت «ایشیق» از دومین مراسمیادبود استاد دکتر علیاکبر ترابی در تبریز
در چهلمین روز درگذشت جامعهشناس برجسته کشور استاد دکتر علیاکبر ترابی مراسم باشکوهی با شرکت شماری از اساتید دانشگاهها، دوستان و آشنایان و خانواده محترم دکتر ترابی در سالن اجتماعات سینما ناجی تبریز برگزار شد. در این مراسم که اجرای آن را آقای «علیرضا طاهری» بر عهده داشت جمعی از اساتید دانشگاه، ادبا و شعرا به ایراد سخنرانی، خاطره گوئی و شعرخوانی پرداختند. گزارش همکارمان از این مراسم را به اطلاع خوانندگان گرامی «ایشیق» میرسانیم:
در ابتدای مراسم، مجری برنامه ضمن خوشآمد گوئی به شرکت کنندگان و تشکر از حضور آنان گفت:
«من خود را خوشبخت حس میکنم که در مجلسی چنین باشکوه و در حضور انسانهای والا و بزرگواری چون شماهستم…. امروز صحبت از عالم، پژوهشگر و جامعهشناس بزرگ و برجسته تبریز خورشیدین است. پروفسور دکتر علی اکبر ترابی خودیکی از خورشیدهای تابناک تبریزمان بودند….»
وی سپس اولین سخنران مجلس، آقای «دکتر حمید سفیدگر شهانقی» را جهت سخنرانی دعوت کرد. دکتر حمید سفیدگر شهانقی که مردمشناس و متخصص حوزه ادبیات شفاهی است خود را شاگردی از شاگردان استاد معرفی کرد و گفت:
«دکترترابی از جامعهشناسان مشهور و نامداری بودند که درعین حال بعنوان شاعری فهیم نیز شناخته شده بودند… او انسان بزرگ و با شخصیتی والا بودند که نمیشود در برابر تواضع، جهانبینی، دلسوزی نسبت به مردم و زبان و ادبیات ملیاش سر فرود نیاورد…. در فولکلور ، ادبیات شفاهی و کتبی ما اساتید جا و منزلتی خاص دارند. به قول نیاکان کسی که به اساتید بی اعتنائی کند روزیاش را از دست میدهد. به قول “عاشیق علعسگر”:
بیرشاگیرد کی اوستادینا کم باخا / اونون گؤزلرینه قان دامار دامار
دکتر ترابی ازجملهی اساتیدی بودند که خود در این موضوع و در شعری زیبا به زبان فارسی چنین سرودهاند:
… ز کهسار والای این سرزمین
بپیچد صدائی به شهر این چنین
یکی ذرهای خاک اگر با من است
همان ذره خود کوه را دامن است
به طوفان و بادی گریزد اگر
شود دور از ذرههای دگر
به پیش من کوه پیراسته
نباشد بجز گرد بر خاسته
بهمراه مردم ، بدور از هوس
همین است راز بزرگی و بس»
آقای «بهرام حقپرست(ائلچین)» از شعرای توانمند آذربایجان ایران، دومین سخنرانی بود که در رابطه با خصوصیات دکتر ترابی گفت:
«دکتر ترابی انسانی خندهرو و خوشبین بودند و هیچ وقت کسی تا زمانی که زنده بود از او حرکت و صحبتیاسآور نه دید و نه شنید. او همیشه شاگردان، آشنایان و علاقهمندان به خود را به سرزندهگی و خوشبینی تشویق میکرد.»
مجری برنامه ضمن دعوت سومین سخنران آقای «سید مسعود پیمان» مدیرمسئول و صاحب امتیاز روزنامهی مهدآزادی جهت ایراد سخنانشان گفت: «بی تردید در پس توفیقات هر مرد بزرگی زن بزرگی نیز بوده است. این زن میتواند مادر، خواهر و یا همسر آن مرد باشد. من وظیفهی مقدم خود میدانم که بگویم در پس توفیقات پروفسور دکتر علی اکبر ترابی نقش همسر ایشان و دختران نازنینشان انکارناپذیر است. بی شک در فراز و نشیب و در تمامی مراحل زندگانی مرحوم دکتر ترابی همکاری، همراهی و همدلی این عزیزان اگر نمیشد توفیقات ایشان نیز تا این حد برجسته نمینمود. بدون همراهی خانواده در مسیر زندگی و فعالیت همیشه ترمز وجود خواهد داشت.»
آنگاه سیدمسعود پیمان ضمن عرض تسلیت و سرسلامتی به خانوادهی مرحوم ترابی و همهی حضار گفت:
«دکترترابی شاعر، نویسنده، جامعه شناسی متفکر و انسان بزرگی بودند که اینجانب در هیچیک از عرصهها و خصوصیات برشمردهی ایشان نمیتوانم صحبتی داشته باشم. من فقط افتخار این را داشتم که در حیات ایشان ۲۵ سال در عرصهی مطبوعات همکاری داشته باشم. روزنامهنگاری یکی از چهرههای برجستهی دیگر ایشان بود. در دوران همکاری من با ایشان، این را دانستم که دکتر همانگونه که مینوشت یا شعر میسرود، در زندگی واقعی و عملی خود نیز به همین سان بود. دکتر ترابی مردی تواضعکار، نویسنده و متفکری واقعگرا وعملگرا بود.
«دکتر محمدرضا پورمحمدی» رییس دانشگاه تبریز، چهارمین سخنران مراسم یادبود چهلمین روز در گذشت پروفسور دکتر علی اکبر ترابی بودند. ایشان در قسمتهایی از سخنانشان این چنین گفتند:
«ما شاگرد استاد بودیم؛ مستقیم وغیرمستقم از محضرشان تلمذ کرده بودیم. در حضور اساتید محترم در مقامی نیستم که در شان و شهرت استاد مرحوم دکترترابی سخن بگویم. چرا ما نمیتوانیم قدر بزرگانمان را در زمان حیاتشان درک کنیم؟ درک من این است که تفاوت کشورهای عقب مانده با کشورهای پیشرفته نیز شاید همین مسائل است که از سرمایهی انسانی و منابع قدرت و ثروت خود نمیتوانند استفاده کنند. در جائی میخواندم که نوشته بود تفاوت ممالک فقیر و غنی فقط بخاطر تاریخشان نیست. مثلا مصر پانصدهزارسال تاریخ مکتوب دارد. استرالیا، کانادا، نیوزلند ۱۵۰ – ۲۰۰ سال حداکثر تاریخ دارد. اینان پیشرفتهاند، اما مصر متاسفانه عقب مانده است. بخاطر جغرافی هم نیست. بعضی از ممالک هم همچون ژاپن ۸۰ درصد خاکشان کوهستانی است، اما دومین اقتصاد مطرح و برتر جهان است. بخاطر موهبتهای طبیعی و منابع زیرزمینی هم نیست. ما کشورهای خاور میانه را از نزدیک شاهدیم. سوئیس معادن آنچنانی ندارد، اما بزرگترین تولیدکنندهی کاکائوی جهان است. به عنوان گاوصندوق دنیا مشهوراست. بخاطر نژاد، زبان و رنگ پوست هم نیست. جوانان مختلف خودمان که ما متاسفانه قدرشان را بعضی مواقع هم نمیدانیم وقتی به کشورهائی که ما از آنها خوشمان نمیآید میروند در آنجا بهترین دانشمند ناسا میشوند. یکی بهترین جراح بیمارستانهای مشهور دنیا میشود. فرق معامله کجاست؟ آنجاست که اسمش را گذاشته اند فرهنگ، دانش، سرمایهی انسانی، نقش انسانهائی که وقتی میروند جایشان به این سادگی پر نمیشود. من با دیدهی گریان و دلی سوزان میگویم ما در این چندسال شاهد این بودیم که آقای دکتر فرزانه، دکتر انتظامی، دکتر خوش روان، دکتر ترابی و چندتن دیگر را از دست دادهایم که جای آن را هیچ چیزی نمیتواند پر کند…… من به شوخی و جدی گفتهام که تبریز نه امامزاده دارد، نه حافظیه دارد، نه سعدیه دارد. اما تبریز اسطورهی تاریخ است. این اسطوره بودن به برکت وجود همین انسانهائی است که رفته اند – قرین رحمت الهی باشند –اسمشان یادمان خواهد بود.»
در ادامهی برنامه قطعهای در مایهی همایون توسط هنرمند نی نواز آقای «علییاری» نواخته شد و سپس آقای «کریم مشروطه چی (سوءنمز)» از شاعران بنام آذزبایجان ایران، قطعه شعری را در خصوص زندهیاد دکتر علی اکبر ترابی قرائت کرد که چند بیتی از آن در زیر آورده میشود:
ترابی هم یکی از نخبهگان روزگاران بود
به مام میهن از مخلصترین خدمتگذاران بود
در این قحطی وانفسای انسانیت و پاکی
به کام تشنهگان چون ابر نیسان در بهاران بود
برای سنجش اعمال انسان گر عیاری است
ترابی خود میان مردم از کامل عیاران بور
اگر دارائی مانای انسان علم و فضل اوست
به درگاه ترابی”سؤنمز” از خیل نداران بود
«دکتر غلامحسین فرنود» از دوستان نزدیک و قدیمی پروفسور دکترعلی اکبر ترابی از دیگر سخنرانان این مجلس یادبود بود. وی در قسمتی از سخنان خود گفت:
«هدف و مقصد از نوشتن و خواندن در نهایت آن است که تو باید دنیا را یا با کتاب تغییر بدهی یا با زندگی و مرگت.
در آن زمانهای گذشته دقیقا یادم است که در محفلی با صمد بهرنگی نشسته بودیم. (جالب است دیروز ۹شهریور مصادف باسالروز مرگ صمد بود و امروز ۱۰شهریور، چهلمین روز وفات دکتر ترابی) دکتر ترابی به صمد گفت آیا میدانی تو هرکجا که حضور داشته باشی، آنجا هم معلم دارد هم مدرسه؟!. آخر معلم اگر معلم باشد احتیاجی به مدرسه نیست. معلم هر کجا که حضور داشته باشد همانجا هم یک مدرسه است. مدرسه که محدود بر یک ساختمان و تزریق یک سری نوشته و مطلب در مغز دانش آموزان نیست. اگر چنین باشد نتیجهاش چه میشود.
صمد ساکت نشسته بود و هاچ و واچ نگاه میکرد. دکتر ترابی که آرام گرفت، صمد گفت : من اما مثل شما قضایا را نمیبینم دکتر. ترابی در پاسخ صمد دوباره گفت: تو در قهوه خانه هم نشسته باشی و مشغول قلیان کشیدن هم باشی، فرق نمیکند همانجا باز هم برای تو مدرسه است و دور و بریها از تو یاد میگیرند. من خودم گاها در کلاسهای دانشگاهیام متوجه میشوم ناخودآگاه مثل تو عمل میکنم.»
دکتر فرنود در بخش دیگری از سحنانش نیز گفت:
« در سال ۱۹۵۰ ژان پل سارتر و دوستانش از دانشگاهها آمدند بیرون. داتشگاهها را خالی کردند. هرکه میپرسید چرا دانشگاهها را ترک میکنید؟ – میگفتند امروز دیگر دانشگاه این ساختمانها نیستند. دانشگاه امروز جامعه است. تحرک و دینامیزم دانشگاهها امروز تبلورش در جامعه است. پس اگر ما استادیم باید در جامعه بتوانیم این استادی را نشان دهیم. ما جامعه را دانشگاهیتر خواهیم کرد. همینطور هم شد. در سال ۱۹۶۸ حرکات دانشجوئی آغاز شد. ما هم در ایران، بعدها جائی رسیدیم که در جامعهی ما نیز این اتفاق افتاد. دکتر ترابی دانشگاه را از ساختمان دانشگاهی کشید بیرون. برد به شهر، کوچه و خیابان. خانهی خود دکتر ترابی هم دانشگاه بود. در دفتر روزنامه هم که میآمد و مینشست، چه مقالهای مینوشت یا اصلاح میکرد، ما درکنارش نشسته بودیم، آن موقع نمیدانستیم. الان میفهمیم که روزنامه برای ایشان یک دانشگاه بود. من این تعریف را نمیدانستم ،الان اما به این تعریف رسیدهام….»
ایشان با اشاره به مرگ دکتر ترابی گفتند:
اگر کتابها و نوشتههای دکتر ترابی را کنار هم در یک ردیف بچینی میبینی در طول زندکیاش خطی رسم شده که از آرمانی آغازیده و در نقطهی اوج آن تفکر به کمال اندیشهای انجامیده است. مرگ دکتر ترابی تاسف ندارد چرا که او هرچه خواسته بود به سرانجامش هم رسانده بود. مرگ دکتر ترابی مرگ زیبائی شناختانهای بوده است. واقعا میگویم مرگ ترابی اصلا جای تاسف ندارد. اگر آنچه که لازم بود از ترابی باقی بماند مانده. ما با آثارش او را زندگی خواهیم کرد و به افکارش جامهی عمل خواهیم پوشاند.»
سخنران بعدی «دکتر سلطانالقرایی» بود که ضمن خوانش زیبائی از یک غزل «ملا محمد فضولی»، شهرت، عظمت و گهرباری خاک تبریز را از زبان صائب تبریزی چنین توصیف کرد:
هیچ دانی میوه را شیرینی از تاثیر چیست؟/
چونکه در زیر زمین شکر لبان خوابیده اند !… وی سپس در رابطه با زندهیاد دکتر ترابی گفت:«او شخصی استاد، سخن شناس، مضمونپرداز و فرزانه بود.» وی سپس شعری ازخود در ماده تاریخ مرگ دکتر ترابی قرائت کرد.
سخنران بعدی «مهندس یکتا» از دوستان زندهیاد دکتر ترابی بود. وی گفت:
«سابقهی آشنائی من با دکتر به سال ۱۳۵۰ برمیگردد. آقای دکتر علی اکبرترابی یک انسان کاملا مدنی بود… جامعه نیز زمانی کاملا مدنی است که مبتنی و استوار بر مثلث قانون، آزادی و سازمان باشد.»
«خانم دکتر نازیلا ترابی» یکی از فرزندان زندهیاد دکتر ترابی آخرین سخنران این مجلس یادبود بود که ضمن تشکر از شرکت کنندگان در این مجلس بدلیل بزرگداشت مقام علمی و انسانی زندهیاد دکترعلی اکبرترابی گفت: (هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق / ثبت است بر جریدهی عالم دوام ما.) وی سپس با خواندن شعری از پدر با عنوان “شاعر” و به نقل از کتاب آمادهی چاپ «شعر زندگی در پیوند با تکامل اجتماع» استاد مراسم را به پایان برد. لازم به توضیح است که اشعار این کتاب عمدتا ریشه در زندگی و تحولات اجتماعی جامعه دارد:
من شاعرم گواه من این قلب چاک چاک
من عاشقم من «عشقی» در خون تپیدهام
من «فرخی» شهید ره عشق مردمم
ثبت است مهر مردم ما در جریدهام
من آن بهار پرگلم اما چو چشمهای
از سنگ تیره راه گشوده رسیدهام
گزارش تصویری دومین مراسم یادبود دکتر ترابی در تبریز
پویا نائلپور
یک پاسخ
خسته نباشید ممنون به خاطر این مطالب مفید