(متن سخنان خانم ملیحه بصیر در مراسم زادروز استاد کریم مشروطهچی «سؤنمز»
تهران ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲- مدرسه بینالمللی نیکو)
من سخنانم را با نوشته یکی از برجستهترین چهرههای فلسفی دوران رنسانس پیشین یا دوره تجدید دانش و فلسفه «فرانسیس بیکن» آغاز میکنم. بیکن به منظور رها ساختن عقل و اندیشه از بند جزم اندیشی و تعصب و خرافات، در اثر معروف خود تحت عنوان«ارگانون نوین» متفکران جامعه را در عرصه پژوهش و شناخت به سه دسته تقسیم میکند:
یک دسته را «مردان تجربه» مینامد و به مورچگان تشبیه میکند که محصول کارشان گردآوری انبوهی از مواد است بی آنکه بخواهند در آنها تغییراتی ایجاد کنند و چیزهای جدیدی را ارائه دهند.
گروه دیگر را «مردان استدلال» خطاب میکند و آنها را همانند عنکبوتهایی میخواند که تارهای به غایت زیبا و ظریفی را در درون پیکر خود میسازند و بهم میبافند که هیچگونه پیوندی با واقعیت ندارد.
در نهایت «متفکران راستین» را همانند زنبوران عسل میداند که مواد خام را از محیط خود میگیرند، سپس با قوایی از درون خود آنها را دگرگون ساخته و ایده بدیعی را متناسب با مقتضیات زمانه ارائه میدهند.
حال در ارتباط با علل دیدگاهها و رویکردهای متفاوت میتوان گفت از آنجایی که دید هیچ فردی از دیدگاهش جدا نیست، افراد آگاه جامعه نیز با توجه به شرایط زیست محیطی، ساختار شخصیتی، موقعیتهای اجتماعی و همچنین برحسب علائق، مذاق و مشرب خویش برای خود دیدگاه و جهان بینی خاصی دارند و از منظر ذهنی و نگاه خاص خود به پدیدهها مینگرند و آنها را در مییابند.
آنان جدا از تاثیر گرایشها و ارزشهای حاکم بر جامعه نیستند و بقول هگل «فرزندان زمان خویشاند.» «سخنگویان طبقهای معین، در مسیر تاریخی معینی از آن جامعهاند که در نظام اندیشهای معینی، جهانبینیها، خواستها، منافع و آرمانهای آن را منعکس میکنند»
در جوامع طبقاتی با نظامهای اندیشهای مختلف و متضاد، جهان بینیها و دیدگاهها هم خصلت طبقاتی و جانبدارانه پیدا میکنند و میتوانند در خدمت یک ایدئولوژی و یا بالعکس در جهت منافع اکثریت مردم قرار بگیرند. چه بسا در طول تاریخ با دانشمندان سیاسی و محققان و شاعران و نویسندگان مصلحتی مواجه بودیم که با جنبه علمی بخشیدن به فرضیههای نژادی و زبانی و قومی و تبعیض و بی عدالتی به قویترین حامیان ارتجاع جهانی در آمدهاند.
حال با مطالعه در اشعار و آثار متعدد استاد سونمز در مییابیم که اندیشه و آگاهی اجتماعی ایشان تحت تاثیر جریانات فکری و بحرانهای اجتماعی و سیاسی دهه سی با گرایشات نوع دوستی، ضداستعماری و عدالت خواهی در آمیخته و در اشعار شاعر عشق، ایثار، محبت و دوستی، ستایش از ارزشهای والای انسانی را پدید آورده و هنر زیبا اندیشیدن، هنر استدلال و خردورزی را در راس اندیشههایشان قرار داده است؛ طوریکه شعرشان مثل هر شعر تاثیرگذار دیگری در روح و روان خواننده میل به یافتن حقیقت و حرمت نهادن به غرور و شرافت و تعهد را بیدار میکند. از اینرو میتوان گفت که در برخی از اشعار این شاعر بزرگ آذربایجانی حقایقی ماندگار ثبت شده که از نیروی حیات الهام گرفته و به شکل و مضمون آن زیبایی ابدی بخشیده است. این ویژگیها سبب شده تا از استاد سونمز به عنوان یکی از چهرههای درخشان ادبیات آذربایجان، شاعری متبحر و زبان شناسی عالیقدر نام برده شود.
من سخنانم را خلاصه میکنم و در پایان قسمتی از ترجمه این شاعر گرانقدر را از منظومه حیدربابا، سروده استاد شهریار تقدیم شما عزیزان میکنم که هم در سروده و هم در ترجمه، فرهنگ و هویت ملی آذربایجانی در قالب نوستالژی و در زیباترین و لطیفترین ایماژها به تصویر کشیده شده است.
حیدر بابا، گلدیم سنی یوخلییام
بیرده یاتام، قوجاغیندا یوخلییام
عؤمرو قووام، بلکه بوردا حاخلییام
اوشاقلیغا دییهم بیزه گلسن بیر!
آیدین گونلر، آغلار یوزه گولسن بیر!
حیدر بابا به شوق سلامی زیارتی
باز آمدم که با تو کنم خواب راحتی
گیرم مگر ز توسن این عمر سبقتی
شاید که عهد کودکی آید سراغ ما
خندد چو گل به روی پر از اشک داغ ما