نامههایی به دکتر علیاکبر ترابی ( حاللاج اوغلو )
رضا همراز
یانسین اریسین قوی بو وجودوم قلم اولسون
یازسین او کی وار، تا کی حقیقت علم اولسون
توتسونایشایله علم و محبت بو جاهانی
نه فقر و جهالت کوره ده نه ستم اولسون
یانسین گئجه نی حاللاجین عومرو بو جاهاندا
وئرسینایشیق انسانلارا ائللر ده شم اولسون. (حاللاج اوغلو)
سابقاً رسم براین بود که میان دانشمندان و به عبارتی همگان نامه نگاری میگردید و در غیاب دوری راه، تلفن و… همگان از سلامتی همدیگر و یا سخنان خود با خبر میشدند. با ورود تکنولوژی این عمل نیک نیز بسان خیلیها از کارهای حسنه از میان رخت بست. از لابلای مکتوبهای رد و بدل شده موضوعات جالبی میتوان دید که شاید در لای کتابها آنها را نتوان مشاهده کرد. ازاین رو این نامهها از اهمیت ویژهای برخوردارند. در آرشیو غنی و پربار دکتر علی اکبر ترابی نیز مقدار قابل توجهی نامه از دوستان، استادان، شعرا، شاگردان و… بهیادگار مانده بود که بازخوانی چند مورد از آنها خالی از لطف نیست. قبل از فرانویسی و تقدیم چند نامه، شرح حالی از معظم تقدیم میگردد.
دکتر علی اکبر ترابی چهارمین فرزند خانواده مرحوم اسماعیل آقا در دوّم خرداد ماه ۱۳۰۵ شمسی در محلهی دیرپای راسته کوچه تبریز دیده به هستی گشود. مادر مرحومهاش مرحمت خانم و پدرش در تربیت فرزندان از هیچ کوششی فروگزاری نکردند. در بین فرزندان محمود و علی اکبر از استعداد خارقالعادهای برخوردار بودند. همین که آنها ایام صباوت را طی میکردند هجوم متفقین و جنگ دوم جهانیامان از دست مردم گرفته بود. از این رو این دو برادر نیز خواهی نخواهی به جریانهای سیاسی پای گذاشتند. اینها هر از گاهی مقاله یا شعری در روزنامهها مینوشتند و با شعرا و نویسندگان مراوده میکردند. طولی نکشید که در آذرماه ۱۳۲۴ فرقه دموکرات آذربایجان به سر کارامد. محمود این بار خود شخصاً تریبونی که پیشتر به دست آورده بود و با انتشار روزنامه پر خواننده «خاور نو» قدم در راه جدیدی گذاشت. شعرا، نویسندگان و پژوهشگران چندی با این روزنامه همکاری میکردند. حتی کسانی نیز افتخار داشتند که برای اوّلین مرتبه به توسط این روزنامه قدم در وادی مطبوعات گذاشتهاند. مانند زنده نام پرفسور محمّدتقی زهتابی. به هر حال علی اکبر جوان نیز که شاهد انتشار این روزنامه بود هر از گاهی مطالبی قلمی مینمود. اوّلین بارقههای نویسندگی این رجل نامدار گوئیا از همین روزنامه شروع گردیده و تا پایان عمر همان قلم در دستان پرمهرش بود که النهایت در۳۰ تیر ماه ۱۳۹۵ ساعت۱۵/۱۵ در زادگاهش به زمین نهاد و یکشنبه با مشایعت انبوه دوستداران، شاگردان و خانواده جلیله در قطعه هنرمندان وادی رحمت تبریز رخ در خاک وطن گذاشت. دکتر ترابی مدت سی سال در دانشگاه تبریز به تدریس جامعه شناسی، مردم شناسی و فلسفه علوم پرداختند.
ایشان تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود سپری نموده و چون جزء دانشجویان رتبه اول بودند با بورس دولتی برای ادامه تحصیل به فرانسه اعزام شده و تحصیلات عالی را در فلسفه علوم و جامعه شناسی در دانشگاه سوربن شهر زیبای پاریس تکمیل و در ۲۶ ژانویه ۱۹۵۹ میلادی ( ۱۳۳۸ شمسی ) در موضوع سوسیولوژی و فلسفه علوم با نمره عالی موفق به اخذ مدرک دکترا شدند. پس از اخذ دکترا و شروع به تدریس در دانشگاه در سال ۱۳۴۲ با صلاحدید بزرگان خانواده تن بهامر خیر ازدواج نموده و با سرکار خانم بتول رزاق کریمیفرزند مرحوم کریم آقا رزاق کریمی که خود از وکلای مبرّز بود، پیمان زناشویی میبندند. ثمرهاین ازدواج میمون سه فرزند نازنین به قرار زیر میباشد :
۱-مهندس بابک ترابی. که در عنفوان جوانی چند سال قبل به دیار باقی شتافت.
۲-دکتر نازیلا ترابی. استاد دانشگاه علوم پزشکی تبریز
۳-فرزانه ترابی. وکیل پایهیک دادگستری
وجه شاعری دکتر ترابی:
ایشان را اگر چه جامعه ما به عنوان یک جامعهشناس جامعالااطراف شناختهاند،اما حقیقت این است که دکتر ترابی در علوم ادبی نیز خود متخصص و به قولی صاحب اجتهاد بودند. اشعار به جای مانده به زبانهای ترکی و فارسی خود گواه این گفته ماست. حتی گاهی اوقات دیده شده که بعضی از اشعار دکتر ترابی مرزها را در نوردیده و در آن سوی مرزها مورد توجه واقع گردیده و حتی بعضی از اشعارش را خوانندگان در دستگاههای موغامی خواندهاند. مانند شعر حماسی عینالی که خادم موسیقی آذربایجانی استاد حسن دمیرچی آن را در دستگاه زابل (نیسگیل موغامی) تنظیم و با صدای رسای قاسم وطن اوغلو بارها خوانندگان را مسحور کرده بود. یا شعر ارک ایشان بارها در مطبوعات منتشر گردیده بود که دلم میخواهد آن را دراینجا تقدیم کنم :
شانلی ارک
ارکیم ای آلنی آچیق مردانالیقلار بناسی
آیایگیدلیک آتاسی، عشق و محبت آناسی
قلعه نین دندنهسی، کرپیجینین هر داناسی
تازا بیر «پند» وئریر انسانا ای شانلی قالا
عکس اولور هر اویودون دوورانا ای شانلی قالا
بویلانیبسان باخیسان ائل – اوبانین داغلارینا
قاش – قاباقلی بولود، هئچ آغلاماییر باغلارینا
بو گلاب شعریمایله سو سپهرم داغلارینا
سینهسینده یارایا باخمایان ای شانلی قالا
یاناراق گؤز یاشیسی آخمایان ای شانلی قالا
سنه میراثدی بویانماق دده یاخود بابادان
بوی دئییرسن بیزه بابک دئییلن اود بابادان
نه قدر اودلو سؤزون وار هله «قورقود» بابادان
همتین تک اوجادیر قامتین ای شانلی قالا
قوی یایلسین داهادا شهرتین ای شانلی قالا
بیلیرم یاد ائدیسن «جیلانی»نی یا «غازانی»
اؤپوسنامما حقیقتده بینؤوره قازانی
چالیشان فعلهنی، بنانی، حقیقت یازانی
باش اوجا غملی ائلین سیرداشی ای شانلی قالا
بیر عؤمور چنلی بئلین قارداشی ای شانلی قالا
چوخ دومانلار یاناشیب شاختا گلیبدیر باغینا
ضربهلر ائندیریلیبدیر دؤشونه، سول – ساغینا
نئیلهییر داش – دگنک قاف کیمی ایمان داغینا
اگه بیلمز باشیوی وورسالار ای شانلی قالا
داش آتیب باشیوی سیندیرسالار ای شانلی قالا
سن قوناق ساخلامیسان ستّاری نه حؤرمتایله
حق سئونلرله گلیبدیر ائویوه عزتایله
ظالمین سنگرینی تاپدامیسان دقتایله
قوی شاخا ایلدیریم اول ذیروده ای شانلی قالا
ارشدی تاپدایا تا گیروهده ای شانلی قالا
باخیرام ذیروهن اوجا عرشلر همسایهسیدیر
او اوجا قامتین ائل همتینین سایهسیدیر
گئدیسن بو گئدیشین مزسحاب آیهسیدیر
ائینالین تک داها زنگین یاشا ای شانلی قالا
یوینووی شاخ توتاراق مین یاشا ای شانلی قالا
سنسن ای ائل دایاغی، ائل داغی، ای شانلی قالا
«حاللاج»ین الهامینین قایناغی ای شانلی قالا.
یا زمانی که شاعر طراز اوّل و جهانشمول شعر معاصر آذربایجان بختیار وهابزاده شعری در شکایت از دنیا با این بند
مین رنگی وار مین دونو وار
نئچه نئچه اویونو وار
نه اوّلی نه سونو وار
یالان دونیایالان دونیا
میسراید جوابهای بهایشان ارسال که مورد تفقد این شاعر نامدار واقع میگردد. «یئنی دنیا» عنوان شعر ذکر شده بود که ذیلاً کل آن به جهت اهمیت موضوع تقدیم میگردد :
دئمه شاعریالان دونیا
دئمه باشسیز قالان دونیا
دئمه «درده سالان دونیا»
بو فکری باشدان آت شاعر
یئنی دووران یارات شاعر
دئمه ائتمیش تالان دونیا
«وئریبدیرسه آلان دونیا»
«قارانلیق بیر دالان دونیا»
ایناندین میگونش باتمیش؟
بیزی ظلمتلره یاتمیش؟
بودور آنجاق آخار دونیا
یولا دوزگون باخار دونیا
نه اودلار نه یاخار دونیا
نه یاغلی نه یاوان دونیا
یئنی دوزگون جوان دونیا
سن گوردویون یامان دونیا
هئچ وئرمهینامان دونیا
دوزگون باخسان هامان دونیا
ائل سئوری اونوتماییر
ائل دنیزین قوروتماییر
من بیر «حاللاج» گئتسم نولار ؟
سون لحظهیه یئتسم نولار ؟
بیر داملایام ایتسم نولار ؟
آرخامداکی ائل دنیزی
یاشاداجاق سیزی – بیزی
گئدرسم ده ائلیم یاشیر
لال اولسامدا دیلیم یاشیر
دئمک سولماز گولوم یاشیر
ائلیم یاشیر من یاشیرام
دیلیمیاشیر، منیاشیرام
بیر چیچهگم گؤزل باغدان
بیر ذرهیم شانلی داعدان
یئل آپارسا سولدان – ساغدان
باغیم قالیر، من قالیرام
داغیم قالیر، من قالیرام
منیم جانیم ائلیمدهدیر
ائلین سؤزو دیلیمدهدیر
هر نه وارسا سئلیمدهدیر
ائل سئل کیمی آخماقدادیر
گله جهیه باخماقدادیر.
یقیناً با مطالعه و قرائت دو قطعه از اشعار ترکی حاللاج اوغلو میتوان به توانایی و استعدادایشان در مورد ادبیات ترکی پی برد.اما اشعار فارسی معظم کمتر از ترکی نیستند. دراینجا به دو قطعه تمثیل جسته میشود.
پیام گزارم
شاعر ! تو بار عشق به منزل کشیدهای
« قو»یی کنون به خلوت دریا رسیدهای
ای « قو »ی برده گوی به نیکی کنون بگوی
از باد و موج و آنچه به دریا شنیدهای
گاه نبرد و کشمکش باد و موجها
از سنگری به سنگر برتر جهیدهای
وقت گل و شکوفه در آغوش آبها
آرام در سکوت بهشتی خزیدهای
با سیر خود بر آب به پویایی خیال
از لطف مهر خویش صفا آرمیدهای
زیباتر از محبت دلدادگان بگوی
در زیر آسمان بهاران چه دیدهای ؟
عمری به بزم و رزم بودی پاک و سرفراز
اینک چرا زهر کس و ناکس رمیدهای؟
تامرگ غیبتت نشاند دلی به سوگ
بر جان خویش تهمت عزلت خریدهای
من داستان مرگ نجیبت نوشتهام
حسن ختام شعر و پیام گزیدهای
« حلاج » وار دار انالحق زدی به عمر
اینک تو پاک قطره خون چکیدهای.
تعهد
یاران ! کبوترم کبوتر چالاک نامور
در راه بودهام همهی روز و در گذر
با من یکی پیام، شاید نوین خبر
نشنیده هیچ کس ز من این گفته: «خستهام»
من پایبند نامهی بر پای بستهام
همراه ماه و مهر
آزاد بر سپهر، ننشستهام
به برجی و بر بامی و دری
نگرفتهام به پیش ره و رسم دیگری
نشنیدهای ز هیچ کس این گفته را که من
پیماناین پیام گذاری شکستهام
شعرم همان کبوتر چالاک تیز پر
در نور آفتاب جهان تاب در گذر
آزاد در سپهر خیال ره هنر
پابند یک پیامم ویک عهد بستهام
در بند این تعهد و رسم خجستهام
شعرم به جام حافظ و – در نای مولوی
آب حیات عشقم و – جانسوز آتشم
هر چند تلخ کام و خونین دلم و لیک
چون جام خنده بر لبم و شاد و سرخوشم
عطری ز بامدادم و «آنم که زندگیست»
سوزی ز برف و باد زمستان شاعرم
تن شستهام به نور و نشسته به سایهام
شعرم پیام گزارم کبوترم
اینک بیا به بام عزیزان نشستهام
من پایبند نامهی بر پای بستهام.
چنانکه گذشت دکتر ترابی از عنفوان جوانی دلش با کتاب و روزنامه و قلم جوش خورد و همیشه سعی بلیغ میکرد که این رشته پیش از پیش محکمتر شود. ایشان با دوستانشان همچون مرحوم رحیم وطنخواه و چند تن دیگر اقدام به راهاندازی چند کتابفروشی نموده و افزون بر دایر نمودن مرکزی فرهنگی در شهر، کتابهای دوستان و هم قلمهای خود را نیز چاپ و نشر مینمودند. نقش ایشان زمانی که در دانشگاه تبریز بود بر هیچ کس پوشیده نیست. برگزاری جلسات سیاسی، ادبی با همکاری مرحومین جلال آل احمد، صمد بهرنگی، بهروز دهقانی، بهروز دولت آبادی، مجید اروانی، دکتر غلامحسین ساعدی، علیرضا نابدل و… هنوز هم در یاد کسانی که سنی از آنها گذشته باقی است. پس از اینکه در مرداد ماه ۱۳۵۹ به مقام بازنشستگی نایل شدند و احساس نمودند که فراغت بیشتری دارند در روزنامههای محلی به خصوص «عصر آزادی» به نوشتن مشغول شدند. این شروع دوباره سبب گردید که تعدادخوانندگان روزنامه پیش از پیش فزونی یابند. مقالات و اشعار خواندنی دکتر ترابی و دوستان هم قلمش طراوت خاصی به روزنامه عصر آزادی داده بود. افزون بر مقالات و یادداشتهایی که مینوشتند و به موازات تدریس و تحقیق علمی، همزمان با فعالیتهای دانشگاهی و اجتماعی، کتابهایی قابل توجه از ایشان به یادگار ماندهاند که پارهای از آنها را چنین میتوان نام برد :
۱- «دسته گلی دلپذیر از بوستان ادب.» برایاین کتاب که در واقع نخستین اثر استاد ترابی محسوب میگردد، دکتر خیامپور استاد تمام وقت دانشگاه تبریز تقریظی نیز نوشته بودند. دسته گلی دلپذیر در فروردین ماه ۱۳۳۳ منتشر گردیده بود.
۲- «هدیه.» این کتاب ادبی هم در سال ۱۳۴۴ شمسی توسط نشر نوبل و اپیکور انتشار یافته بود.
۳- «جامعه شناسی و دینامیسم اجتماع»
۴- «مردم شناسی.» نخستین کتاب تالیف شده دراین زمینه و کتاب برگزیده شورای عالی فرهنگی
۵- «مبانی جامعه شناسی.» به انضمام «سازمان اقتصادی و خانوادگی و سیاسیایران »
۶- «فلسفه علوم»
۷- «شناخت علمیجامعه.» نشر سروش تبریز
۸- «تاریخ ادیان.» نشر اقبال – تهران، اردی بهشت ۱۳۴۱ ۰ چاپ دوماین اثر ماندگار با عنوان نظری در تاریخ ادیان توسط نشر فروزش تبریز منتشر گردید.
۹- «جامعه شناسی روستایی» – نظری در زندگانی اجتماعی روستائیانایران »– نشر سروش، تبریز ۱۳۴۲
۱۰- «مجموعه مصاحبهها»
۱۱- «لغات و اصطلاحات شاهکارهای ادبیات فارسی»
۱۲- «مکاتب جامعه شناسی درایران امروز»
۱۳- «جامعه شناسی در ایران امروز»
۱۴- «ائینالی ائل داغی، تبریز گونشیوردو» – با مقدمه م. کیریشچی «پرفسور دکتر محمّد تقی زهتابی»
۱۵- «جامعه شناسی ادبیات فارسی.» نخستین کتاب تحقیقی دراین زمینه
۱۶- «جامعه شناسی ادبیات ( شعر نو ) و تکامل اجتماعی»، چاپ دوّم، زمستان ۱۳۷۹ – نشر فروغ آزادی تبریز
۱۷- «جامعه شناسی هنر و ادبیات (مثلث هنر)» چاپ اوّل زمستان ۱۳۷۹ – تبریز، نشر فروغ آزادی
۱۸- «کعبه دلها ۰یادنامه عبدالله واعظ» ( با همکاری محمّد رضوانی)
۱۹- «جامعه شناسی تبلیغات» – نشر فروزش تبریز
۲۰- «مکاتب جامعه شناسی معاصر.» نشر ابن سینا – تبریز ۱۳۷۶
۲۱- «تغییرات اجتماعی، توسعه و آینده نگری.» نشر فروزش – تبریز ۱۳۸۱
علاوه بر کتب منتشر شده که هر کدام از آنها به چندین چاپ متوالی رسیده بودند، مقالات تحقیقی و اشعاری نیز در مجلاتی همچون ۱- نگین ۲- نشریه دانشکده ادبیات تبریز ۳- مجله معلمامروز ۴- نشریه دبیرستان فردوسی تبریز ۵- مجله فردوسی ۶- نشریه کتابخانه ملّی تبریز ۷- ماهنامه آدینه ۸- مجله اطلاعات علمی۹- فصلنامه وارلیق ۱۰- فصلنامه آذری ۱۱ – فصلنامه غروب و… از ایشان منتشر میگردید.
کتابهایاماده چاپ و منتشر نشده :
۱-جامعه شناسی تبلیغات
۲-جامعه شناسی تغییرات و توسعه اجتماعی
۳-مجموعهاشعار ترکی
۴-مجموعهاشعار فارسی
۵- مجموعه مقالات منتشره در مطبوعات محلی و سراسری ( ۲ جلد )
۶-مجموعه مقالات منتشر نشده – دو جلد
۷-پژوهشی در فرهنگ ایران
۸-فرهنگ رادمردی و فرزانگی
۹-زبان و ادبیات « مکاتب ادبی »
۱۰-حامعه شناسی علوم و معارف
۱۱-شعر زندگی
۱۲-مجموعه مقدمههایی که بر کتابها نوشته شده. کتاب علم معانی (لکسیکولوژی ) اثر پرفسور محمد تقی زهتابی، دومبارز مشروطه اثر مشترک رحیم رئیس نیا و عبدالحسین ناهیدی آذر، کتاب زبان آذری ادبی معاصر اثر دکتر محمد تقی زهتابی و…
دکتر ترابی در سال ۹۰ تعداد چهار هزار و هفتصد نسخه کتاب پرفروش و نایاب را که هر نسخه آن به قیمت روی جلد حداقل سه هزار و پانصد تومان بود که جمعاً به مبلغ شانزده میلیون و چهارصد و پنجاه هزار تومان میگردید به کتابخانههای عمومیاهداء نمودند. پس از مشاهده این امر خیر و ثواب توسط مسئولین وقت تقدیر نامههایی به نامایشان صادر گردید که به دو نمونه از آنها اکتفا میگردد :
استاد ارجمند جناب آقای دکتر علی اکبر ترابی
با سلام و احترام
کتاب بعنوان میراثی ماندگار و ستونی استوار در برپائی تمدنهای با شکوه بشری نقشی عظیم و جایگاهی والا داشته و همواره مورد توجه و تکریم جوامع انسانی قرار گرفته و عامل رشد و روشنگری در تمامیاعصار بوده است. بدینوسیله اقدام نیکو و شایان تقدیر حضرتعالی در خصوص اهدای کتاب به کتابخانههای عمومیکه نشان از علاقه و احترام آن استاد فرهیخته به معقوله فرهنگ دارد را ارج نهاده و از درگاه خداوند منّان برای جنابعالی توفیق روز افزون خواهانم.
حسن خدایی مدیر کل کتابخانههای عمومیاستان
در ادامه نیز معاون سیاسی امنیتی وقت استان نیز این تقدیر نامه را به نام ایشان توقیع کرده بود.
جناب آقای دکتر علی اکبر ترابی
با سلام
کتاب حاصل تفکر و اندیشههای صاحبان علم و دانش میباشد که در دسترس همگان قرار میگیرد و بی شک کتاب خوب در رشد علمیو فضایل اخلاقی و توسعه تمدنهای بشری نقش بسزائی میتواند داشته باشد. لذا ضمن گرامیداشت نوزدهمین دوره «هفته کتاب جمهوری اسلامیایران» و به پاس خدمات و تلاشهای ارزنده جنابعالی در ترویج فرهنگ کتاب و کتاب خوانیاین لوح تقدیم میگردد.امید است در اعتلای فرهنگ اسلامیپیش از پیش موفق باشید.
آژیده معاون سیاسی وامنیتی
با این شرح کوتاه اکنون چهار نامه که از بزرگان کشورمان به نام نامی ایشان صادر گردیده را به اتفاق خوانده و از زوایای زندگی و مقام علمیدکتر ترابی بیش از پیشاشنا شویم.
۱-نامهای از زنده نام دکترامیر حسین آریانپور
دوست بزرگوار
شرمندهام که چنین دیر به عرض پاسخ مبادرت میکنم. در سفر بودم و سپس در انتظار جواب بنگاه دهخدا که مقصد نشر اثر گران بهای سرکار را دارد.
بنگاه دهخدا تقاضا میکند که بی درنگ کتاب مردم شناسی را در هزار نسخه به چاپ برساند و پانزده درصد به حضرت عالی تقدیم کند. این موسسه نسبتاً آبرومند است و بیشتر به نشر کتابهای دانشگاهی میپردازد. اما قبول یا رد پیشنهاد آن البته منوط به رای جناب عالی است.
لطفاً مرقوم بفرمایید که آایا بپذیرم یا نه، و ثانیاً (در صورت پذیرش ) آیا برای تصحیح آن جناب عالی به تهران تشریف خواهید آورد یا بنده ترتیبی بدهم.
اجازه میخواهم متذکر شود که قبول پیشنهاد بنگاه دهخدا به هیچ روی الزامی نیست و ناشران دیگری هستند که اثر عالمانه حضرت عالی را بااشتیاق میپذیرند.
از مراحم فراوان و هدایای مکرر سرکار بسیار ممنون و نیز خجل هستم و جز ابراز تشکر کاری نمیتوانم. استدعا میکنم که سلام بنده را خدمت برادر گرامیتان ابلاغ فرمایید. در انتظار نامه سرکار
ا.ح. آریان پور
۳۰ اردی بهشت ۱۳۴۹
۲-نامهای دیگر از دکترامیر حسین آریان پور
استاد عزیزم :
بیماری و گرفتاریهای نگفتنی دانشگاهی بنده را چند گاهی از مکاتبه باز داشته است. متاسفم و امیدوارم که ازاین پس از نامهها و نیز دیدار جناب عالی منظماً برخوردار شوم.
بنده و دوستانم گرچه از جناب عالی دوریم، ولیاین سعادت را داریم که همواره بهیاد جناب عالی باشیم و از آثار گرانمایه سرکار بهره جوئیم.
همه دوستانم و منجمله آقای اعتمادی – که با همکاری بنده، به چاپ کتاب مردم شناسی سرکار لطمه زد – خدمتتان عرض ارادت میکنند.
استدعا دارم که سلام بنده را خدمت برادر گرامیخود ابلاغ فرمایید. برای اجرای هر فرمایشی آمادهام.
بهامید دیدار -ا. ح آریان پور
۲۰ دی ۱۳۵۵
۳-نامهای از دکتر محمود عنایت
محقق دانشمند حضرت دکتر علی اکبر ترابی
با سلام و عرض ارادت و اخلاص
دستخط مورخ ۵/۲/۳۵ واصل شد و شوق و شعفی جانانه در حقیر پدید آورد. یکروز پیشتر از وصول نامه حضرتت با دوستی که به تبریز رفت و آمد دارد صحبت میکردم و از او تقاضا داشتم که هرگاه به تبریز میرود از اخذ تماس با حضرتعالی خود را نکتهها را چاپ مجله نگین از شما تقاضا کند که افاضه فیض را منقطع نفرمائید و به نیت خیری که همت بر آن متصور فرمودهاید نظم و مداومت بخشید تا نگین در هر شماره خالی از اثر حضرتعالی نباشد.
خوشبختانه با وصول نامه حضرتت معلوم شد التماس و استدعای بنده خود بخود با اجابت رسیده است. خوشحالم که نگین را در خود همکاری تشخیص فرمودهاید.
برای تدوین مقالات بصورت کتاب هم نیازی به کسب اجازه نیست. خود حضرتعالی مختار مطلق هستید که بهر نوع که مورد نظرتان است از مقالاتی که به نگین میدهید استفاده کنید. بیش از این تصدیع نمیدهم وامیدوارم در هر ماه چشم بنده و خوانندگان نگین به اثری از منشآت فاضلانه حضرتعالی روشن شود.
ارادتمند : محمود عنایت
۴- نامهای از دکتر غلامحسین صدیقی
دانشمند عزیز و محترم :
پس از عرض سلام و ارادت، نامهای را که همکار ارجمند آقای دکتر شاپور راسخ پس از مطالعهی کتاب سودمند «مبانی جامعهشناسی» تألیف جنابعالی به حقیر نوشتهاند، تقدیم میدارد و مزید توفیق آن دانشمند گرامی را در خدمت به علم خواهان است قسمت اول بیانات بنده در سمینار شهر تهران بصورتی هست که در ورقه ضمیمه بنظر عالی میرسد.
ارادتمند غلامحسین صدیقی
توضیح :
۱-در تحریراین مقاله از اطلاعات شخصی سرکار خانم دکتر نازیلا ترابی فرزند استاد ترابی بی بهره نبودهام. به همّت مشارالیه به آرشیو پرفسور علی اکبر ترابی نیز راه یافته و از بعضی اسناد و عکسها نیز استفاده بردم که دراینجا برای نخستین مرتبه ارائه گردیدند. تردیدی نیست که تشکر از ایشان فرض مطلق است.
۲- گویا نخستین شماره خاور نو در سال ۱۳۲۲ ابتدا به فارسی بود ولی با روی کارامدن فرقه دمکرات به ترکی منتشر شد و با سقوط فرقه از انتشار باز ماند.