سيماي معنوي پير برناي ادبيات آذربايجان استاد بهزاد بهزادي*
حسن رياضي(ايلديريم)
من ذوق سوز عشق تو دانم نه مدعي
از شمع پرس قصه، ز باد هوا مپرس
(حافظ)
استاد بهزاد بهزادي از دانشمندان صاحب نام ايران و از فرهيختگان پر تلاش و فرهنگ ساز آذربايجان است. اين انسان شريف و سخت کوش بيش از60 سال از عمر پر بارش را صرف ترقي اجتماعي و اعتلاي فرهنگي، تدوين و نگارش فرهنگ نامه ها و انتشار روزنامه و مجلات کرده است، که ثمره فعاليت عاشقانه و فداکارانه اين پير فرزانه، آثار ماندگار و برجستهاي است که با تأثيرگذاري کارساز و پايا روي غناي فرهنگ و ادب جامعه ادبي ما، بخش عمدهي آنها از جمله «فرهنگها» جزئي از گنجينه فرهنگي پر بار اين مرز و بوم گشتهاند. از اين رهگذر استاد بهزادي به عنوان فرهنگنگاري بيهمتا، پژوهشگري برجسته و روزنامهنگاري پر سابقه، در بين مردم خويش و بخصوص انديشمندان و پديده آورندگان آثارادبي و ديگر فعالان اجتماعي به عنوان پير پر آوازه ادب، از شهرت و مقام شامخ و شايستهاي برخوردار هستند.
دلبستگي استاد بهزادي به زبان مادري و شور و علاقه اش به اشاعه ي فرهنگ و ادب سرزمين پدري اش غبطهانگيز است. اينک او که در پيرانه سري پرنشاط و پرشور سرود ستايش زندگي سر ميدهد و به افقهاي روشن لبخند ميزند همچنان سخت کوش، منظم، دقيق، جدّي به فرهنگ سازياش ادامه ميدهد و ما نيز در مقابل و شخصيت تابان شکوهمند اش به ستايش و تکريم بر ميخيزيم و سپاس قلبي خويش را شاد باش جلوه هاي حضور اش ميکنيم.
استاد بهزادي از کورانها گذشته، آزمونهاي سختي را از سر گذرانده، دشواريهاي تابسوز را تاب آورده امّا در نبرد زندگي کار آزموده گشته و حال گنجينهاي از تجربه است. احاطه ي او به تاريخ و تحولات اجتماعي، فرهنگي جامعه مان همه جانبه است.او در متن تحولات زيسته و از چند و چون حوادث شناخت عميق و علمي دارد.
استاد بهزادي در سپاسگزاري از برگزار کنندگان 75 سالگي تولدش که از سوي انجمنهاي ادبي- هنري، دانشجويان و مجامع علمي برگزار شده بود در فرازي از سخنانش چنين گفتند: «امروز من در قله ي 75 سالگي هستم، راه پر پيچ و خمي را گذراندهام ولي وقتي به گذشته نگاه ميکنم و به راهي که آمدهام نگاه ميکنم اولا ميبينم که چقدر کوتاه بود ثانيا” در وجدان خود، در ضمير خودم احساس رضايت ميکنم. »
زندگي پر بار:
حال نگاهي گذرا مياندازيم به اين راه پر پيچ و خم، پرحادثه و امّا افتخارآميز:
استاد بهزاد بهزادي در دوّم دي ماه سال 1306 در شهر آستارا در خانوادهاي فرهنگپرور و خوشنام چشم به جهان گشوده اند، پدرش ميرزا پاشا (1254-1322) از مردان شريف وارسته و نيکوکار شهر آستارا بود، که در گسترش و تعميق فرهنگ، توسعه و عمران و آباداني شهرتلاش زيادي کرده و آثار ماندگاري از خود به جاي گذاشته است.
استاد در خاطرات خود درباره پدرش مينويسد: « در بارهي پدرم شنيده بودهام که شخصيت آزاديخواهي بود و خدمات ارزندهاي براي مردم آستارا انجام داده بود. . . دو سالي را در تهران در حال نيمه تبعيد گذرانده و در پايان با حکم انفصال از خدمات دولتي به آستارا باز گشته بود. ميگفتند تمايلات انقلابي داشته است وقتي رضا شاه از تبريز بر ميگشته، از آستارا عبور ميکند و پدرم که شهردار بوده با تاخير در مراسم حاضر ميشود و اين حرکت را تعمدي و توهين به اعلا حضرت همايوني تلقي کرده و او را به تهران احضار ميکنند. در تهران اتهام رايج بلشويکي ثابت نميشود ولي به علت امتناع از قبول انتقال به گمرک بندرعباس، به انفصال از خدمات دولتي محکوم ميگردد. »(خاطرات ص 11 و12 )
مرگ اين مرد بزرگ نيز، خود، درس عبرتي است. و نشانگر روحيه ميهن پرستي و مردم دوستي اوست: (در سال 1321 ياغياني غارتگر و تجاوزگر به ناموس و مال مردم به نامهاي «رشيدخان» و «ضرغام» از سرکردگان عشاير بر عليه حکومت قيام کردند. تيپ اردبيل مأمور سرکوبي آنها شد، عشاير به عمق جنگل عقب نشيني کردند. تيپ اردبيل که در جنگهاي جنگلي تجربهاي نداشت، نتوانست کاري از پيش ببرد.به پدرم که ميرزا پاشا بهزادي که مورد احترام همه بود و ميدانستند اهالي محل و حتي عشاير ياغي نيز نسبت به ايشان احترام خاصي قائلند، متوسل شدند. ايشان به شرط اينکه مرکز کتبا تضمين مي دهد که در صورت تسليم عشاير آنها را عفو خواهد کرد، اين مأموريت را پذيرفتند ميرزا پاشا تنومند، ورزيده و متهور بود. به تنهائي به جنگل رفت، رشيد خان و ضرغام استقبال شايسته اي از وي به عمل آوردند و چون شخصيت ايشان مورد وثوق آنها بود، قول او را پذيرفتند، تسليم شدند و سپس آزاد گرديدند. ولي ميرزا پاشا در اين مأموريت ذاتالريه گرفت و مداوا کار ساز نشد، در تير ماه 1322 بدرود حيات گفت»(خاطرات ص27)
استاد بهزادي تحت تربيت چنين شخصيت ممتازي بزرگ شده اند.
در شهريور 1322 براي ادامه تحصيل به تهران مي آيد و در مسابقات ورودي دانشسراي مقدماتي قبول ميشود. و دو سال در شبانه روزي آنجا تحصيل ميکند. در تمام دوران تحصيل در دانشسرا، شاگرد اول بود. در امتحان نهائي جزو شاگردان ممتازميشود.
طبق مقررات شاگردان ممتاز دانشسراهاي مقدماتي ميتوانستند با دريافت ماهانه 1500ريال کمک هزينه ي تحصيلي در دانشسراي عالي ادامه تحصيل بدهند.او نيز علاقهمند ميشود که به تحصيل ادامه دهد و از طرف ديگر بعد از رحلت پدر، وضع مالي خانواده طوري بود که او ميبايستي به برادرش که به همين علت از ادامه تحصيل منصرف شده بود، کمک ميکرد. .دوباره در شهريور ماه 1324 به تهران ميآيد و با صلاح ديد برادرش در دانشسراي عالي به تحصيل ادامه ميدهد.
«اواخر دي ماه بود، هنوز کمک هزينه هاي ما را نپرداخته بودند. من در آموزشگاه خصوصي در سه راه طرشت دروس سيکل اول دبيرستان را تدريس ميکردم و جمعا 300ريال درآمد داشتم و با يکي از همشهري ها اتاقي در خيابان حشمت الدوله اجاره کرده بوديم، مشترک زندگي ميکرديم. دوستم تصميم گرفت به آذربايجان برگردد و من بايد درآمدم را بابت کرايه منزل ميدادم و از لحاظ مالي سخت در مضيقه قرار گرفتم اغلب دانشجويان کلاس آمادگي هم که شهرستاني بودند، در فشار قرار داشتند جلسه همگاني تشکيل داديم، من و دو نفر ديگرانتخاب شديم که به نمايندگي آنها به وزارتخانه مراجعه کنيم… فايده اي نداشت به هر صورت من تصميم گرفتم که ترک تحصيل کنم، البته مخفي نماند که علاوه بر مسائل مالي، شور و هيجان جواني و باور شعار( انقلاب مقدم تر از تحصيل) در اين تصميم گيري من تاثير زيادي داشت. به وزارت فرهنگ مراجعه کردم و حکم آموزگاري در آستارا و هزينه سفر را دريافت و به آستارا برگشتم.»
بعد از تأسيس دانشگاه آذربايجان در آزمون ورودي دانشگاه شركت ميكند و در رشتهي رياضي- فيزيك به تحصيل ادامه ميدهد. در همين حال به عنوان دبير اتحاديهي دانشجويان دانشگاه آذربايجان به فعاليتهاي اجتماعي ميپردازد. بعد از هجوم وحشيانهي ارتش شاهنشاهي به آذربايجان و قتلعام مردم بيدفاع ايشان مخفيانه راهي تهران شده و به فعاليتهاي اجتماعي خود ادامه ميدهد.
در سال 1326 به عنوان آموزگار به سمنان اعزام ميشود و دوباره به تهران برگشته وبه معلمي مشغول ميشود.سپس به نوشهر منتقل و در «علمده» به تدريس ميپردازد و سال 1328 در شمال بازداشت شده و بعد از دو ماه آزاد ميشود و همان سال منتظر خدمت ميشوند و آموزش پرورش را ترك ميكند.
استاد بهزادي در اين سالها علاوه بر فعاليتهاي آموزشي و اجتماعي به فعاليتهاي ادبي، به نوشتن و يا ترجمه مقالات ادبي اجتماعي مي پردازد.
با اوج گيري مبارزات مردم ايران براي ملي كردن صنعت نفت و استقلال از سلطهي بيگانگان، در صف مقدم مبارزان مردم قرار ميگيرد. سال 1330 با همكاري جمعي از دوستان روزنامه هاي « بشريت » و «بشير آينده» را راه اندازي و به عنوان سردبير به فعاليت مطبوعاتي مي پردازد. در ادامه فعاليت درحوزهي مطبوعاتي در21 آذر سال 1330 دورهي جديد روزنامهي «آذربايجان» با سردبيري استاد بهزادي به طور هفتگي منتشر مي شود که بعد از انتشار142 شماره، در سال 1333 انتشار اش متوقف مي شود.
در فروردين ماه 1332 با خانم حشمت حافظي ازدواج مي کنند، که ثمرهي اين ازدواج يك پسر و 4 دختر و 11 نوه ميباشد.
درسال 1334 از طرف مأموران امنيتي رژيم كودتا بازداشت و تحت شكنجههاي وحشيانه قرار ميگيرد. سال 1336 بعد از رهايي از چنگال دژخيمان شاهنشاهي در شركت بيمه ملي ايران شروع به كار ميكند و خيلي زود مدارج ترقي را ميپيمايد و تا سطوح بالاي مديريتي ارتقا مييابد.سالهاي طولاني به عنوان مدير عامل انبارهاي عمومي ايران به فعاليت پرداخت. شايستگي،صداقت و پاكياش زبان زد محافل و مجامع بود. اين مدير شايسته و شريف سالها عضو هئيت مديرهي شركت بيمهي ايران موًسس و عضو هئيت مديرهي شركت بيمهي ايران تهران و. . . بوده است.
استاد بهزادي در زمينه مديريت، خصوصا در حوزهي صنعت بيمه از صاحب نظران كشور ميباشند.
حال ابعاد شخصيتي و مديريتي ايشان را از ديد همکارانش مرور ميکنيم.
دكترفرامرز كينيا «رئيس مجمع اصناف سابق انبارهاي عمومي و استاد دانشگاه» در سخناني در مراسم بزرگداشت 75 سالگي استاد بهزادي چنين ميگويد:
«من آقاي بهزادي را از سال 1354 ميشناسم.با ايشان همكار بودم. ايشان سمت استادي بر من داشتند و دارند و فاصلهي استاد شاگردي خوشبختانه همواره حفظ است. ايشان به من ياد دادند كه هر موقع از معاونت و يا از كارمندان ات نگران شدي، بدان كه آن روز، به روز، نيستي و مدير نيستي. آنچه كه من ميدانم ايشان مديريت عاملي انبارهاي عمومي را در سال 1346 به عهده گرفتند. آن روز انبارهاي عمومي ايران داراي هفتاد و پنج ميليون ريال سرمايه و يك انبار اجارهاي بود. در هنگام تأسيس انبارها فردي بنام آقاي دوئك از سورويانس سويس مدير فني شركت بود (بمدت يكسال) ميگفت: ((ايرانيها بايد انبارداري را از جهانيان و اروپا ياد بگيرند)). ده سال بعد همان شخص جهت بازديد انبارهاي عمومي به ايران آمد و پس از بازديد از شركت انبارهاي عمومي و تأسيسات و تجهيزات و كادر ورزيده آن گفت كه: ((حالا دنيا بايد انبارداري را از ايرانيان ياد بگيرد)) و اين نبود مگر به مديريت و تلاش و كوشش و امانتداري و بزرگواري اين مرد شريف. در دوران مديريت آقاي بهزادي با اتخاذ تدابير خاص، تشكيل شركتهاي خواهر با مشاركت صاحبان صنايع و بازرگانان محلي دامنهي فعاليت انبارها در تمام مبادي عمده ورود كالا و شهرهاي صنعتي و بازرگاني گسترش يافت و صدها هزار متر مربع انبارهاي مجهز ساخته شد و تجهيزات مدرن بكار گرفته شد.»
استاد بهزادي در سال 1344 از دانشكده حقوق تهران در رشتهي علوم قضائي فارغالتحصيل وبه عنوان وكيل پايهي يك دادگستري به فعاليت ميپردازد. در كانون وكلا نيز به خاطر شايستگي و امانتداري و پاكدامنياش به هيئت مديرهي كانون وكلاي دادگستري (1378- 1376) انتخاب ميشود در اين دروه با پيگيري و مديريت ايشان «صندوق حمايت كانون وكلاي دادگستري» تأسيس ميشود. به رغم بازنشستگي استاد از وكالت همچنان به عنوان مشاور ارشد و كارشناسي برجسته به طور داوطلبانه در ادارهي اين صندوق نقش ايفا ميكنند.
دکترمحمد جندقي كرمانيپور «رئيس اسبق كانون وكلاي دادگستري مركز» در سخنراني اش در مراسم مذکوردر اين مورد اظهار مي دارد:
«اين باعث افتخار وكالت هست كه شخصي فرهيخته و بزرگ مثل آقاي بهزادي را در ميان خود دارد. دربارهي هيئت مديره، عضويت جناب آقاي بهزادي كه بنده هم در خدمتشان بودم بايد بگويم كه ايشان نهايت تلاش و كوشش خود را جهت تصويب قانون بازنشستگي وكلاي دادگستري به عمل آوردند و بعد از پنجاه سال استقلال كانون وكلاي دادگستري، وكلاي دادگستري هم داراي بازنشستگي هستند،مرهون خدمات و پيگيريها و پشتكار جناب آقاي بهزادي است. جا دارد از همينجا از طرف جامعهي وكالت از ايشان تشكر كنم. هر چه در اين دوران من خواهش كردم از ايشان كه عضويت هئيت مديره صندوق را بپذيرند يا مديريت عامل صندوق را، ايشان نپذيرفتند و گفتند، فلاني، من ترجيح ميدهم، در كنار صندوق باشم و كار صندوق را از دور نظاره بكنم و الحق هم همينطور هست. و الان هم صندوق حمايت وكلاي دادگستري از راهنماييهاي ارزندهي ايشان بهرهمند است. هر جا لازم باشد با شهامت و شجاعت تمام نقائص صندوق را متذكر ميشوند، بدون رودربايستي. من باشم يا شخص ديگري، دوستشان باشد يا برادرش. اگر نقصي را مشاهده كردند با صراحت متذكر ميشوند. اين صفات بارز يك وكيل دادگستري است كه در وجود جناب آقاي بهزادي است.»
خانم رجائي «وكيل دادگستري و مشاور حقوقي بيمه آسيا» در بخشي از مقاله اش که در مراسم فوق قرائت کرد مينويسد:
«بنده وكيل دادگستري هستم. كار آموز جناب آقاي استاد بهزاد بهزادي بودم. در سال68 و الان هم مشاوره حقوقي هستم. در هر صورت به جهت آشنايي 25 ساله كه با استاد معظّم و مكرّم جناب آقاي بهزادي داشتم و افتخار شاگردي ايشان را و بهرهجويي از دانششان در زمينهي بيمه و حقوق كه دو تا تخصص نه چندان دور از هم، داشتم. که مرا بر آن داشته كسب اجازه كنم از محضر استاد، يك شمهاي، البته به اجمال چون فرصت اجازه نخواهد داد، در خصوص فعاليت ايشان در اين عرصه بخصوص (منظور فعاليتهاي بيمهاي است) مطالبي را خدمتتان به عرض برسانم. ايشان حدود 45 سال قبل يعني حول و جوش سال 1336 در عرصهي صنعت بيمه حضور داشتند و در يكي از شركتهاي بنام و مطرح وقت، شركت بيمهي ملي مشغول فعاليت شدند در آنجا و در همان ابتداي امر به سمت مديريت حسابداري فني مدير عامل بيمه منصوب شدند و مدت كوتاهي نگذشت كه ايشان رياست حسابداري كل را هم عهدهدار گرديدند. ديري نپاييد كه ايشان را به سويس اعزام كردند. در شركت سويس راينشورانش مشغول گذراندن يك دورهي تخصصي شدند و بعد از اينكه آن دوره را گذراندند مجددا بازگشتند در همان شركت بيمهي ملي و مديريت بيمه عمر را هم علاوه بر بقيهي مسئوليتهايشان بر عهده گرفتند. اين فعاليت و اين خدمات ارزندهي ايشان تا سال 1346 استمرار پيدا كرد تا اينكه ايشان در سال 1346 از خدمت در صنعت بيمه بصورت رسمي كناره گرفتند و مستعفي شدند. اما اين ارتباط حفظ شد و اين همكاري تداوم پيدا كرد. ايشان بصورت غير مستقيم و غير رسمي مشورتهاي تخصصيشان را به صنعت بيمه ميدادند. بطور نمونه و مثال من ميتوانم قيد بكنم كه شركت بيمهي تهران، توسط ايشان طراحي شد. با دونفر از كارشناسان صنعت بيمه و با جلب موافقت بانك تهران تأسيس و ايشان در همان زمان هم عضويت هيئت مديره و رياست هيئت اجرايي آن را عهدهدار شدند و در سال56 مجددا شركت بيمهي ملي از ايشان دعوت كرد كه به عضويت هيئت مديرهي آنجا در آيد و از رهنمودهاي ايشان استفاده شود. ايشان هم پذيرفتند و از همان سال همكاري مستمر خودشان را باز با شركت بيمهي ملي ادامه دادند به نحوي كه تا قبل از ملي شدن كليهي شركتهاي بيمه رياست هيئت مديرهي شركت بيمهي ملي را عهدهدار بودند. به هر حال در تمام مدتي كه جناب آقاي بهزادي بعنوان رياست هيئت مديره و به حال تصديهاي رسمي، غير رسمي در صنعت بيمه مشغول بودند، در بيمهي ملي منشأ اثرات شايسته و بارز بودند كه واقعا نميشود آنها را به زبان آورد.
شايد اشارهي گذار بشود. در اينجا عرض ميكنم حق مطلب ادا نميشود ولي خوب چارهاي نيست من ميتوانم نام ببرم از طرح عظيم بيمهي عمر هفتصد هزار نفري صاحبان حساب پسانداز بانك عمران كه با مشاركت تمام شركتهاي بيمه كه به ابتكار و مديريت آقاي بهزادي به اجرا درآمد طرح بسيار عظيمي بود در زمان خودش نمونه ي يكي از توانمنديهاي ايشان، كه زبانزد خاص و عام بود.))
بزرگداشت بهزادي:
استاد بهزادي از روزي كه قلم به دست گرفته، تاكنون دغدغهاصلياش اعتلا و پيشرفت زبان و فرهنگ آذربايجاني بوده، حاصل كوششهاي شبانهروزياش انبوه آثار قلمي است. که در تمجيد و ستايش اين آثار گرانقدر و ماندگار از سوي اساتيد، نويسندگان، شعرا و دانشگاهيان كشورمان مقالات بيشماري به رشتهي تحرير در آمده و نشريات مختلف به چاپ رسيده است.
انجمنها، مجامع ادبي، و دانشگاهي براي بزرگداشت و تكريم ايشان جشنهاي با شكوهي برگزار كرده: مهر ماه سال 1380 در فرهنگسراي هنر تهران مجلس با شكوهي به مناسبت 75سال تولد استاد از طرف انجمن ادبي صابر و ديگر محافل ادبي، دانشجويي و فرهنگي برگزار شد و بزرگان فرهنگ و ادب آذربايجان، اساتيد دانشگاه و همكاران، دربارهي آثار قلمي استاد، سخنان ارزنده ايراد كردند هنرمندان و موسيقيدانان برجسته ي آذربايجان نيز براي تكريم استاد برنامههاي متنوعي اجرا كردند.
ويژگيهاي شخصيتي:
استاد بهزادي شخصيتي است جامع. اينک امّا چند ويژگي عمده، شخصيت او را جلوه و جلاي بيشتري بخشيده .يکي اينکه ايشان فرد جستجو گر، خستگي ناپذير و در عين حال تيز هوش و موقعيت شناس است. از اين روي، تلاش و تکاپوي او هميشه با خلاقيت و ابتکار همراه است. در اين رهگذر از خطر کردن نميهراسد، چشم تيزبين و دل آگاه او نارسائي ها و کمبودها را تشخيص داده وخلاء ها و ورطه ها را خوب ميشناسد. هميشه از تکرار و ابتذال روي گردان است. کارهاي مهم و بنيادي را پي ميگيرد، تا خلاء ها را پر کند و کمبود ها را جبران نمايد. براي هر کاري مطالعه همه جانبه ميکند. کارهايش برنامه ريزي شده است، ميداند که آنها را چگونه سامان داده و به سر انجام برساند. آنان که از کم و کيف موقعيت و وضعيت فرهنگيو ادبي جامعه ي ما آگاه هستند مي دانند که استاد بهزادي نبض فرهنگي و اجتماعي و ادبي ما را در دست دارد. تلاش عمدهي او در پديد آوردن آثار فرهنگي است که خلاءها را پر کرده و کمبود ها را جبران مي نمايد. از عهده ي اين کار هم به خوبي بر آمده است.
از روزي که قلم در دست گرفته تا به امروز دلمشغولي اصلي اش خدمت به مردم بوده است. دغدغه هميشگي اش فرهنگ و زبان و ادبيات سرزمين مادري اش هست. او عاشق آذربايجان و شيفته ي ايران است و هميشه هم هر کاري که کرده جز براي بهروزي، سعادت و خوشبختي مردم سرزمين اش نبوده است. استقامت و خستگي ناپذيري او وصف نا پذير است. همواره در تلاطم و تلاش است. حتي در موقع بيماري نيز آني از انديشه و عمل باز نمي مانده. قلم و کتابش هميشه به کار است. ذهن جوشان و پر فيضاناش لبريز از نو انديشي و تازه يابي است. در درون اش انگار جواني پر توان، پر نشاط، سر زنده و عاشق ميزيد. همين است که او را پير برنا ميخوانم اش. پير، در تجربه و افق وسيع ذهني و انديشه اش. پير، در درک عميق و همه جانبه اش از از موقعيت فرهنگي و تاريخي جامعه مان وبرنا در عشق و شور حالش به هنگام کار در پاي مردي و خستگي ناپذيرياش در نشاط و زنده دلي اش و اميد رو شن اش.
دوستدارجوانان:
يکي از ويژگي هاي مهم شخصيت استاد اين است که دلبستگي شديدي به جوانان دارد. هفته اي نيست که چند جلسه با جوانان نداشته باشد. اين جوانان از زمره ي دانشجويان، محققان، نويسندگان، شعرا او با گشاده روئي و مهرباني گوش دل به سخنان شان ميسپارد. از گفت وگو و مباحثه با جوانان لذت ميبرد. بخصوص جوانان اهل تحقيق و جستجوگر را دوست دارد. دانشجويان زيادي به پيش اش ميآيند و با او مشورت ميکنند. ايشان هم آنها را به کار و تلاش تشويق ميکنند. هميشه از کار خلاقانه حمايت ميکنند. در بحث با جوانان افاضه فضل نمي کند. خيلي راحت و ساده صحبت ميکند. انتقاد ها ي جوانان را گوش ميکند وبا ملايمت وطمانينه خيلي دقيق و عميق امّا ساده با آنها صحبت ميکند و به فعّاليت اجتماعي تشويق ميکند. به سوي فعّاليت هاي فرهنگي سوق شان ميدهد. جريانات مخرب و خلق الساعه را با استادي افشاء ميکندو و جوانان را از افراط و تفريط در کار ها بر حذر ميدارند. او چراغ راهنماي جوانان است و از اين رهگذر خدمات زيادي به آرامش محيط فرهنگي انجام داده است.
. او در مباحثه با جوانان خود نيز سر زنده، پر نشاط و جوان ميشود. ((من بيشتر از اين لذت ميبرم)). و در گفتگو با جوانان خستگي نميشناسد. بااينکه در زندگي اش نظم دقيقي دارد امّا آنقدر شيفته جوانان است که حتي بعضي وقتها اين نظم دقيق را که بيشتر به استراحت و آرامش خود مربوط است رعايت نميکند.
بهزادي معلم:
شناختي که من از اين شخصيت گرانقدرعلمي و ادبي دارم، مرا به اين باور رسانده که آرزوها و انديشه هاي ايشان در فعاليت علمي و اجتماعي اش با معلمي اش عجين شده است. به نظر من شور و شوق معلمي بر تمامي جنبه هاي شخصيتي و علمي او پرتو افشاني ميکند. او به هر کاري که دست مي زند، هدف اش آموزش و تربيت کردن کادرها در هر شاخه علمي بوده، از جنبه هاي مهم کاري او بوده است. در نوشته ها و آثارش ساده نويسي و درست نويسي را پيشه ساخته، چرا که هدف اش بيشتر آموزش بوده تا اظهار فضل. او در هر اثري چيزي براي گفتن و آموزاندن دارد. در فرهنگ ها يش، رسم الخط اش، مجله اش، ترجمه ها يش، خطابه ها و سخنراني ها يش، مقالات متعدد اش همه و همه تاباندن نور بر گوشههاي تاريخ و فرهنگ جامعه و در نهايت آموزش بوده است. کتابها يش در عين اينکه روش مند و متکي به اصول و مباني علمي هستند، جنبه هاي کاربردي و آموزشي آنهاست. خلاصه ي کلام اينکه او قلم اش را تنها براي ياد دادن به کار ميبرد. در فعاليت ها اجتماعي، فرهنگي و ادبي اش هميشه دانش پرا کني، اطلاع رساني، ارتقاء سطح دانش مردمان و گسترش بينش مخاطباناش را مد نظر قرار ميدهد. همين است که مگويم او معلم است، فطرتا هم معلم است. خودش هم شيفته معلمي است. انظباط علمي تلاش و پي گيري اش نيز از خصلت هاي معلمي او برميخيزد. از آموختن و آموزاندن لحظه اي باز نميماند. هميشه ودر حال مطالعه و تفحّص است. مطالعاتش هم در چندين حوزه است: زبان شناسي، تاريخ، ادبيات، مطبوعات و. . . .
من در هر برخوردي که با ايشان دارم و اين برخورد هم کم نيست، از اين همه هوشمندي وباريک بيني و اراده به حيرت در ميافتم. هميشه هم در مقابلش کم ميآورم. به معناي حقيقي کلمه او معلمي فرهنگ ساز است.
فرهنگهاي بهزادي
با انقلاب بهمن نظام شاهنشاهي متلا شي شده. بساط شونيسيم پهلوي نيز با سقوط نظام استبدادي برچيده شد. قلم ها آزاد شدند. آنچه که ساليان دراز شدت سانسور در گنجه ها نهان مانده بودند. غبار تکانده و به عرصه ظهور آمدند. کتاب ها – روزنامه ها – مجلات به وفور چاپ و منتشر ميشد.
واين بسي مايه خوشحالي بود. و ثمره ي اين انقلاب بود که مردم آذربايجان نيز با زبان و ادبيات خود در عرصه اجتماعي حضور پيدا مي کردند.
اما آثار مخرب و فرهنگ سوز سياستهاي شونيسمتي پهلوي با چاپ و نشر روزنامه ها و آثار ادبي خود راعيان ساخت. اين آثار در واقع روايت شفاهي سينه ها بود که به شکل نوشتار در ميآمد زبان ادبي اگر چه وجه غالب را داشت، امّا، شيوه ها و گويش محلي در آثار مؤلفان به خوبي خود را نشان ميداد، از نظر دستور زبان ايرادات فراواني در آثارادبي وجود داشت و دايره ي واژگان مؤلفان بسيار محدود و مغشوش بود.در شيوه هاي نگارشي چندگانگي حاکم بود. نقد ادبي، زبان مطبوعات و نوشته هاي تحليلي به زبان آذربايجاني در سطح پائين ي بود. از کتابهاي مرجع، همچون: فرهنگ لغت، دستور زبان، تاريخ ادبيات، نظريه هاي ادبي و….خبري نبود.
شاعران و مؤلفان در پايان دفتر اشعار و مجموعه يا روزنامه ها شان در ستوني لغت هاي متداول و رايج زبان ادبي را معني ميکردند چرا که مردم و نويسنده گان با زبان معيار و معاصر در تماس نبودند. مگر عدهاي انگشت شمار از نويسندگان و پژوهشگران که آنها هم متعلق به نسلهاي پيشين بودند. واين نسل بود که کمبود ها را، نارسائي ها را به موقع تشخيص داده و دست به کار شدند.
استاد بهزادي از زمان انتشار روزنامه در دهه ي 30 به وجود لغت نامه احساس نياز مبرم کرده و هميشه در آرزوي تاليف لغت نامه بوده اند.
از سال 1350به استخراج و فيش برداري لغت ها ميپردازد. بعد از انقلاب با توجه به تغيير شرايط ونياز جامعه به کارش شتاب ميبخشد تا اينکه تدوين لغت نامه آذربايجاني به فارسي را به اتمام ميرساند. کتاب را به نظر پروفسور حميد محمد زاده ميرساند، با اثر عظيم و ماندگار «آذربايجان ديلينين ايضاحلي لوغتي» آشنا ميشود و از آنها بهره فراواني ميبرد و کتابش را به چاپ مي سپارد.
انگيزههاي اصلي اين زبان شناس گرانقدر از تاليف فرهنگها، فراهم آوردن زمينهاي براي گسترش و توسعهي زبان آذربايجان، حفاظت و نگهباني زبان از هجوم و نفوذ بيرويهي واژگان بيگانه به زبان ادبي، پر کردن خلاء عظيم در زمينه فرهنگ نگاري وکم کردن ورطهي زبان نوشتاري و گفتاري و همچنين برطرف کردن نياز اهل قلم، خوانندگان و مترجمان بوده است. والحق که به اهداف خود نائل گشته اند.
استاد در مقدمه فرهنگ آذربايجاني- فارسياش مينويسد: (( عاطفهي مادريام که در سراسر عمرم از خاطرات مه آلود و رنگ پرريدهي ايام کودکي پرتو افشاني ميکند الهام دهندهي خلق من در اين اثر بوده)).
شعر: «درسه گئدن بير اوشاق/چيخدي بوز اوسته قوچاق…»
که از مادرم آموخته بودم و با صداي بلند و حرکات موزون دکلمه ميکردم و مورد تحسين شنوندگان قرار ميگرفتم. گويي هنوز هم شخصيت مرا نوازش ميکند و با آن مباهات ميکنم.
پرفسور حميد محمد زاده مينويسد:
«بهزاد بهزادي که عمر خود را در راه معارف و فرهنگ خلق آذربايجان صرف کرده، با تأليف اين فرهنگ [ها] که ثمرهي زحمات سنگين سالهاي دراز است، خدمت فراموش نشدني به زبان مادري ما انجام داده است. مشکلاتي که موًلف[فرهنگ ها] آذربايجاني- فارسي متناسب با احتياجات معاصر مواجه بوده، براي اهل فن معلوم است.اين مشکلات را تنها با علاقه و عشق به زبان مادري ميتوان تحمل کرد.»
در تأليف و تدوين اين فرهنگها خانم حشمت حافظي شاعر و نويسندهي گرانقدر ادبيات کودکان يار و مددکارش بوده. استاد از اين بانوي فرهنگپرور در مقدمهي کتاب اش چنين ياد ميکنند: «از همکاري تشويقآميز همسرم بانو حشمت حافظي ليسانسيهي زبان و ادبيات انگليس که در انتخاب معادلهاي فارسي لغات و اصطلاحات و کنترل رديفبندي واژه ها کمک شاياني نموده و سکوت تنهائي را با گشادهرويي و شکيبايي تحمل کرده سپاسگزارم. »
استاد بهزادي، اين فرهنگ نگار خبره نه تنها خادم زبان آذربايجاني است بلکه خادم زبان فارسي نيز هستند. چرا که فرهنگها ي تأليفي او جزو گنجينه هر دو زبان گشتهاند.
اکنون «فرهنگهاي بهزادي» به مرتبه آثار کلاسيک در نوع خود ارتقاء يافتهاند. اين فرهنگ ها که در رديف معتبرترين فرهنگهاي دوزبانه قرار دارند. يقينا جزو معتبرترين مرجعهاي فرهنگنويسان بعدي قرار خواهند گرفت همچنانکه اکنون نيز اهل تحقيق ،ترجمه، نويسندگان، شاعران و خوانندگان از اين فرهنگ ها بهرهمند ميشوند.
فرهنگهاي دوزبانه بهزادي [آذربايجاني – فارسي و فارسي- آذربايجاني] که هنوز هم يگانه هستد، نه تنها در ايران بلکه در خارج از کشورمان، از جمله در جمهوري آذربايجان و ديگر کشورها جزو کتب مرجع و معتبر بوده و مددکار پژوهشگران فارسيپژوه، مترجمان و محققان زبان آذربايجانيمي باشند.
اعتبار فرهنگهاي دوزبانهي استاد بهزادي از شخصيت علمي و ادبي خود استاد مايه ميگيرند. ايشان هم به زبان فارسي تسلط کامل دارند و هم در زبان آذربايجاني از استادان مسلم به شمار ميآيند. ميشود گفت که او با هر دو زبان زندگي ميکنند. در متن هر دو زبان قرار دارد. به هر دو زبان مينويسند. لذا کارشان نيز ارزشمند و معتبر است. در فرهنگ نگاري از روي دست ديگران کپي برداري نکرده، بلکه کاري مبتکرانه و مستقل ارائه داده است. البته در اين زمينه از منابع معتبر ٰآثار ادبي، زبان زنده مردم و کتاب هاي مرجع معتبر مراجعه و واژه ها را استخراج کرده و از عهده ي کار هم به خوبي بر آمده اند.
در مروري هر چند نه عميق به اين فرهنگها در مييابيم که با فرهنگ نويسي با تجربه و خبره طرف هستيم. که فرهنگ هاي او واقعا کاري خلاقانه است اين آثار محصول کاري سخت و تاب سوز است که تنها از عاشقان بر ساخته است.
اولين گام را در فرهنگ نگاري روش مند و اصولي دو زبانه آذربايجاني –فارسي و فارسي- آذربايجاني را ايشان برداشته اند و تمهيداتي را براي فرهنگ نويسان بعدي فراهم ساخته اند. کساني که در آينده در اين زمينه دست به تاليف خواهند زد. يقينا” روش و مباني آثار او را رهنماي خود قرار خواهند داد.
فرهنگ آذربايجاني – فارسي، حاوي مقدمهاي پرمحتو ا ست،که ثمره ي تحقيق وتفحص ساليان دراز مؤلف دانشمندش ميباشد. در باره ي شيوه کار، طرز نگارش لغت آذري و کلمات دخيل بحث متقني ارائه شده . درمبحثي جداگانه دستور زبان آذربايجاني به طور مختصراما مفيد شرح داده شده.از منابعي که در تدوين ونگارش فرهنگ مورد استفاده اش بوده نام برده است. ، و از کساني که در باز بيني ويا بازنويسي فيش ها، نمونه خواني و… به ايشان مدد رسانده اند سپاسگزاري شده. راهنماي استفاده از فرهنگ براي خواننده مفيد وکار ساز است.
در فرهنگهاي بهزادي مدخل گزيني ها و زير مدخل ها با اصولي علمي فرهنگ نگاري گزيده شده اند. در مدخل بندي و رديف الفبائي، ريشه لغات را اساس قرار داده، مشتقات و متفرعات لغات (زير مدخل ها) و شاهد مثالها را نيز به ترتيب الفبائي تنظيم کرده است. در املاي واژهها، سهولت خواندن را مد نظر قرار داده است. در هر مدخل بندي، دومين جزء ارائه شده، تلفظ واژه ها است که با نو آوري مؤلف همراه است. او از تلفظ واژهها به صورت رايج ومرسوم فرهنگ ها دوري جسته و با استفاده از حروف عربي- فارسي ،براي اصوات صدا دار زبان آذربايجاني و حتي براي فتحه نيز حرف تعريف کرده و تلفظ دقيق واژهها را به رسم الخطي که با زبان آذربايجاني همخوان است، ارائه داده است.
موًلف براي تلفظ صحيح مدخلها اساس را بر: ضبط درست لغات، رعايت اصل تطابق ملفوظ، پرهيز از دوگونهخوانيويا چند گونه خواني، ، تنظيم رديف الفباي لغات قرار داده است . و در نگارش كلمات دخيل نيز اصل استقلال خط و زبان، مدنظرداشته . از همه مهمتر رعايت اصول آوا شناختي و صرف و نحو دستور زبان آذربايجاني را در نگارش كلمات دخيل لحاظ كرده است.
بعد از تلفظ نشانههاي دستوري ميآيد كه هويت واژه ها را اعلام ميكنند. بعد از هويت دستوري واژه، معادلهاي معنايي واژه ها ميآيد . در معادل گزيني دقت و وسواس فراوان بخرج داده ،از ترجمههاي تحت لفظي لغات دوري جسته و تلاش كرده در برابر هر واژه، مدخل و سر مدخل معادل زبان مقصد را، يافته و بكار برد. واژههاي چند معنا را ردهبندي كرده و با شمارهگذاري، جايگاه آنها را مشخص كرده است. که مراجعه كننده را از يك معنا به معناي بعدي هدايت ميكنند. دقت در طبقهبندي معناها، تعيين حوزهي معنايي و رعايت معنايي و برشهاي ظريف، از مزاياي اين فرهنگ است.
آذربايجان ديلي نين ايضاحلي لوغتي:
علاوه بر فرهنگهاي دو زبانه ي فوق، در آن برهه از تاريخ و تحول جامعه، به يك فرهنگ عمومي جامع كه آيينه ي تمام نماي حافظههاي زباني مردم و سخنواران آذربايجاني و سطح علمي جامعه باشد ،شديدا حس ميشد. فرهنگي كه گنجينه ي واژگاني اش زبان گفتاري، نوشتاري و همچنين لغات علمي، فني، حرفهاي، فلسفي، ديني، هنري و ادبي اي را که مورد استعمال عام يافته را شامل باشد، شديداحس مي شد. همچون فرهنگي مي بايستي كه با روش و اصول و مباني فرهنگنگاري نوين تدوين شده باشد.البته اين كار بسيار عظيمي بود ودر توان يك فرهنگنويس دست تنها، يا موًسسه اي كوچك يا ناشرمعمولي نبود .. خوشبختانه اين كار در آكادمي آذربايجان شوروي صورت گرفته بود. استاد بهزادي به سختي اين فرهنگ 4جلدي را بازحمت زياد تهيهکرده، بعد از برسي مفيد يافته و بلافاصله به فكر انتقال آن به رسم الخط آذربايجاني ايران ميشوند، اين هم كار سادهاي نبود. کار ده ها نفر اهل فن بود. اما استاداين بار نيز آستين بالا زده و اين كار عظيم را پالودهو تدوين كرده بارديف بندي الفبائي به رسم الخط عربي- آذربايجاني درآوردند . و براي استفاده ي هموطنان آذربايجاني در حجم بيش از 3000 صفحه، در سه جلدو با هزينه مالي خود به چاپ رساندند.وهم اينك ما صاحب اين گنجينهي عظيم هستيم. كار ايشان در اينجا نه، تنهاكمتر از تأليف نيست ،بلكه بالاتر از آن هم هست
اكثر دانشمندان آذربايجاني به درستي انتقال اين فرهنگ بيرنظير را از الفباي سيريليكي به الفباي آذربايجاني – عربي يك حادثه مهم فرهنگي تلقي كردهاند.
اصولا فرهنگنويسي در جهان امروز كار يک فرد تنها نيست، بلكه حاصل كار گروهي از: زبانشناسان، فرهنگنويسان، ويراستاران، متخصصان علوم گوناگون، خبرگان حرفه هاي متنوع و. . . است كه باحمايت علمي و مالي موًسسه يا نهادي يا حداقل ناشري معتبر و كاردان جهت تاليف فرهنگي تحت رهبري علمي افرادبا صلاحييت جمع شده و اين امر مهم را سامان ميبخشند اين استاد فرهيخته يك تنه و بدون پشتيباني مالي و فني موًسسه يا نهادي، اين کارعظيم را ،با پشتكار و تلاش شبانهروزي و به بهاي ازدست دادن فروغ چشمانش و گرو گذاشتن مايه ي جانش به سرانجام رساندند.
دغدغهي 60 ساله ي اين زبان شناس گرانقدر، فراهم آوردن زمينه اي براي گسترش، توسعه و ارتقاي زبان آذربايجان بوده، از اين روي براي پاسداري از هجوم و نفوذ بي رويه واژگان بيگانه به زبان ادبي، تغذيه زبان ادبي از زبان زنده گفتار مردم، تلاش پيگير براي غني تر کردن گنجينه ي واژگان زبان از طريق واژه سازي بر اساس قانونمندي هاي زبان مادري، حفظ و حراست از آهنگ و موسيقي ذاتي زبان جهت تلفّظ درست و آذربايجاني کلمات چه دخيل چه غير دخيل، رساندن سطح زبان نوشتاري به سطح زبان معيار و ادبي و پر کردن خلا هاي موجود در زمينه ي دستور نگاري، شيوه رسم الخط و از همه مهم تر تاليف فرهنگ هاي دو زبانه و انتقال فرهنگ جامع يک زبانه، کاري کرده است کارستان.
ترجمه
استاد بهزاد بهزادي در زمينه ي ترجمه نيز کارهاي ارزندهاي انجام داده اند: اولين ترجمهاش سيماي معنوي ملتها (اثر کالنين) منتشر شده در سال 1326 . بعد سال 1330 اثر ميرزه ابراهيم اوف در زمينهي حرکات آذربايجان را ترجمهي و منتشر ساختهاند. بعدا” دونمايسنامه از اين نويسنده را ترجمه کرده و به چاپ سپردهاند. در ميان ترجمههاي استاد بهزادي ترجمهي کتاب «ددهم قورقوت» جايگاه ويژهاي دارد .اين اثر اگر اگر چه در سال 1354از زبان انگليسي به فارسي ترجمه شده بود.اما لازم بود که دوباره ترجمه شود. استاد نيز دست به ترجمهي اين اثر عظيم حماسي و فولکلوريک زدند. روايت آقاي حسين محمدخاني «م. گونئيلي» از کتاب ددهقورقود، که آنرا را با زبان امروزيمان هماهنگ ساخته و به نشر سپرده بود ،در ترجمه اش مورد استفاده قرار دادند. با زباني شيوا و رسا با توجه ظرايف و دقايق ادبي و زباني وهنري اين اثر رابه زبان فارسي ترجمه کردند و ٰمقدمه اي جامع و عالمانه ي بر کتاب نوشتند وبه ريشه ي تاريخي و افسانه اي اين اثر پرداخته، جايگاه آن را در ميان آثار مشابه جهاني تبيين کرده اند. مقدمه،در مورد چگونگي کشف و نشر اين اثر اطلاعات ارزنده اي به خواننده مي دهد .ازاين نظر اين مقدمه منبع مفيد و ارزشمندي در علم دده قورقود شناسي است.
دستور زبان:
استاد بهزادي در زمينه ي دستور زبان علاوه برمبحث مختصر و مفيد مقدمه فرهنگ آذربايجاني- فارسي ومقالات متعدد درمباحث دستوري، اثر ماندگار «دستور زبان آذربايجان»:« آذربايجان ديل قورولوشو» را به کمک همکاران مجله آذري برگردان الفبائي و تدوين کرده اند که اثر ي است بي بديل و حياتي براي جامعه،نويسندگان ،شعرا،و علاقه مندان است . نگارنده ي اين مطلب در مقدمه ي کتاب فوق راجع به ارزش وچندوچون آن مفصلا نوشته.لذا تنها اين جمله را تکرار مي کنيم که اين اثر نيز در ميان آثار استاد بهزادي جايگاه مهمي دارد و هم سنگ کتاب عظيم “”آذربايجان ديلي نين ايضاحلي لوغتي””هست .
مطبوعات
با يورش قشون پهلوي تحت هدايت و رهبري مستشاران آمريکايي و قتل عام مردم و سوزاندن کتب و نشريات آذربايجاني و ممنوع شدن تحصيل به زبان مادري و جلوگيري از انتشار مطبوعات آذربايجاني غبار مرگ بر آذربايجان پاشيده شد. در زمان جنبش مردم ايران براي ملي کردن نفت و قطع يد استعمارگران امپرياليست مطبوعات آذربايجاني (بشريت و بشيرآينده با سردبيري استاد بهزاد بهزادي) چون ققنوس از خاکستر آن کتاب سوزان سر برآوردند و مبشر صلح، آزادي، ميهن دوستي شدند و زبان گوياي مردم گشتند توطعه هاي امپرياليست ها و عمال داخلي شان را افشا کردند و دوباره وحشت بر جان خائنان به ملت و مملکت انداختند. کودتاي 28 مرداد دوباره زبان مطبوعات را بست اما روزنامه آذربايجانبه همت جمعي از فرزندان از جان گذشته و فداکار آذربايجان(به سردبيري بهزاد بهزادي منتشر ميشد. با انتشار «حيدر بابا»ي شهريار گويي صدايي از اعماق جان ملتي نفير کشيد وجانهاي آشنا را نواخت. اين اثر روح تازهاي به جان مردم آذربايجان دميد. چون تک ستاره در شب هاي کودتايي درخشيد. با انتشار اين اثر زبان وادبيات آذربايجاني رونقي دوباره يافت کتاب «حيدر بابا» هنوز در مطبعه بود که استاد بهزادي که نسخهاي از آنرا بدست آورده و نقد و بررسي کرده و مقالات روشنگرانه اي در تحليل آن در 5 شماره «آذربايجان» منتشر کرد. اين مقالات در معرفي«حيدر بابا» نقش مهمي داشتند. استاد بهزادي در مصاحبهاي ميگويد: بعد از انتشار اين مقالات محمد علي فرزانه و قره چورلو(سهند)از تهران به تبريز آمدند و با من ملاقاتي داشتند واظهار نمودند که ما آمدهايم به شما به مناسبت اين سلسله مقالات تبريک بگوييم. اين حادثه در رونق دوباره ادبيات آذربايجاني و نظيره نويسيها شروع شد اکثر نظيريه نويسان از نويسندگان روزنامه آذربايجان بودند.
بعد از انتشار لغت نامهها و ترجمهها به فکر جمع آوري مواد فولکولوريک ميافتندبراي اين منظور «کانون زبان و ادبيات مردمي»( ائل ديلي و ادبياتي) آذربايجان را پي ريزي وسرپرستي ميکنند و با همکاري جمعي از نويسندگان مجموعه «ائل ديلي و ادبياتي» را منتشر مي سازند. بعد از انتشار 7 شماره اين مجموعه، ايشان امتياز انتشار مجلهي «آذري» را اخذ ميکنند.
در اين برهه فعاليت مطبوعاتي ايشان نيز وارد مرحله نويني ميشود.
با انتشار مجله آذري مرحلهي نويني در تاريخ مطبوعات آذربايجان آغاز ميشود. اين مجله از هر جهت سرآغاز فصل نوين روزنامه نگاري آذربايجاني است. مجله از اولين شمارش ارتقاي زبان و ادبيات و فرهنگ مردم آذربايجان را هدف اصلي و اساسي خود قرار داد. به همين منظور و براي بالا بردن سطح ادبي و فرهنگي جامعه سرفصلهاي را برگزيده و تا به امروز اين سر فصلها همچنان محفوظ داشته اند. ترجمه ادبيات جهان به زبان آذربايجاني، ترجمه آثار و نويسنگان ايران به زبان آذربايجاني، انتشار آثار برجسته نويسندگان جمهوري آذربايجان، ترجمه آثار زبان آذربايجاني به فارسي در واقعه به آيينه تجلي افکار و آثار نويسندگان آذربايجاني تبديل گرديد. اين مجله در ميان مجلاتي که به زبان آذربايجاني يگانه مجله است که از نظر حضور نويسندگان، شعرا، هنرمندان آذربايجاني، ايراني وجهان بينظير است.
جلد مجله رنگي و با آثارگرافيکي لاچين اسماعيلي و داخل مجله با تصويرهاي هنري وقار فرشباف دو تن از کارشناسان ارشد هنري ،چشمان خوانندگان آذري را مينوازد.
آذري در حوزههاي مختلف هنر و فرهنگ آثاري را انتشار داد. معرفي نويسندگان برنده جايزه نوبل براي اولين بار در مطبوعات آذربايجان، درج مقالات تحليلي و تنقيدي در معرفي و ترجمهي آثار دست اول شعراي بزرگ جهان. چاپ سلسله مقالاتي دربارهي زبان ادبي آذربايجان، انتشار نوشتههاي متعدد در طنز و فکاهي، آثاري در زمينههاي تاريخي، فرهنگي، گزراشات مفصل مراسمهاي بزرگداشت و شرکت موًثر در برگزاري آنها، چاپ مقالات و مصاحبه ها درباره آهنگ سازان، موسيقي دانان برجسته آذربايجان، همچنين نوازندگان، خوانندگان، عاشيقها، درج آثار کاريکاتوريستها، نقاشان، صفحات ويژه در مورد صدمين سالگرد انتشار مجله ملانصرالدين، ميزگردهاي گوناگون، گزارشات حادثه هاي فرهنگي، ادبي آذربايجان ايران و جهان.
به اين ترتيب آذري شماره به شماره غنيتر و پربارتر و وزينتر گشته و به مرتبهي پيشتازي مطبوعات آذربايجان ايران ارتقاء يافت. به جرئت ميتوان گفت در سطح جهاني يکي از مجلههاي معتبر فرهنگي و هنري و ادبي به زبان آذربايجاني است. آذري اکنون به نهادي فرهنگي تبديل گشته است.
افتخارمان اين است که در پيشگاه آيندگان، صاحب قلمان و اهالي فکر و انديشه سرافراز خواهيم بود. اين همه دست آورد به همت والاي استاد بهزادي، بنيانگذار و معمار گرانقدر و معمار مجله آذري به دست آمده است.
اولين حسي كه از روياروي با آثارو شخصيت استاد بهزادي به انسان دست ميدهد، حس احترام و قدرشناسي است.با پي بردن به ارزش علمي و عظمت روحي اين انسان فداكار، و شخصيت والاي فرهنگي واجتماعي درمي يابي که كه عشقي پرسوز به ميهن، فرهنگ و مردم وجوداين«آذري مرد» را سرشار، جان شيفته اش را درخشندترو زيبائي معنوي اش را خيره كننده تر كرده است.
دستمريزاد گويان! اين فراز از مقدمهي خاطرات نوشتهام را به پايان مي رسانم:
«اينك در سن 78 سالگي راه طي شده را مرور ميكنم خشنودم كه محرك و انگيزه افكار و فعاليتم در طول زندگي، خدمت به خلق، دفاع از حقوق زحمتكشان و محرومين، استقلال و آزادي ميهن و دفاع از حقوق ملي اقوام بوده است و اميدم براي همه جوامع بشري استقرار جامعهاي بوده كه هر كس بتواند بهترين مساعي خود را در خدمت جامعه به كار گيرد و حق داشته باشد به اندازه نيازش از دستاوردهاي مادي و معنوي جامعه بهرهمند گردد. »
آثار استاد بهزادي
حوزههاي فعاليت استاد بهزادي وسيع است. و آثاري كه تاكنون از ايشان به چاپ رسيده ميشود:
14- سيماي معنوي ملتها (اثر كالنين) سال 1326.
2- ترجمه درباره جنبش دموكراتيك آذربايجان«اثر ميرزه ابراهيم» سال 1331
3- گفتگو دربارهي بيمهي عمر سال 1340 تأليف
4- ترجمهي دو نمايشنامه اثر ميرزا ابراهيم اف سال 1369
5- ايكي نومايشنامه ميرزه ابراهيم اوف 1369 چاب دوم
6- آذربايجانجا- فارسجا سوًزلوٍك (فرهنگ آذربايجاني – فارسي) چاپ اول 1369 چاپ دوم نشر معاصر
7- فارسجا- آذربايجانجا سوًزلوٍك (فرهنگ فارسي آذربايجاني) چاپ اول 1377 (در دوجلد) چاپ دوم در يك جلد انتشارات نخستين
8- آذربايجان ديلينين ايضاحلي لوغتي (سه جلد) از انتشارات آكادمي علوم آذربايجان شوروي 1376
9- دربارهي نگارش زبان آذربايجان 1379
10- كتاب دهدم قورقود شاهكار ادبي – حماسي تركان اوغوز
11- «آذربايجانجاديل قوروشو» ويژه نامهي آذري (16 و 17)
12- آذربايجان دموکرات نشر دوزگون خبر 1384
13- مقالهها، مصاحبه، … آمادهي چاپ
14- حقانيت، شكست «خاطرات» آمادهي چاپ
*توضیح: این نوشته، خلاصه شدهی مقالهای است که به مناسبت 80 سالگی استاد بهزادی نوشته شده و در شماره 18 فصلنامه آذری- ائل دیلی ادبیاتی (زمستان 1386) به چاپ رسیده است.
یک پاسخ
معلوماتا گؤره سیزدن مینتدارام . گؤن او گؤن اولسون کی ، دولت سویه سینده ، یازیچی و شاعیر و عالیم لریمیزین خاطیره سین عزیزله یک.