درآمدی بر لهجهشناسی زبان ترکی آذربایجانی
دوقتور فیروز رفاهی
فصل دوم: دستهبندی لهجههای تركی آذربایجانی
لهجهها فرایندی تاریخی هستند و در طی دوران معینی شكل میگیرند. یكی از علل عمده پدید آمدن و گسترش یك لهجه مركزیت یافتن یك منطقه از نظر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی میباشد. برای مثال منطقه شیروان مدتهای طولی مركزیت حكومتی داشته و یا شهرهای مختلف آذربایجان در زمانهای مختلف مركز سیاسی بشمار میرفتند. به همین سبب در بررسی لهجههای تركی آذربایجانی باید این نكته را مد نظر قرار داد. همانطوریكه میدانیم مراغه مركز حكومتی هلاكوییان، خوی مركز حكومت آق قویونلوها، تبریز مركز حكومت قراقوینلوها، اردبیل مدتها مركز حكومت صفویها بوده است. شهرهای قزوین، همدان، زنجان، سلطانیه نیز در ادوار گذشته مركزیت سیاسی داشته اند. به همین دلیل شكل گیری و گسترش لهجهی تركی آذربایجانی در مناطق یاد شده دور از ذهن نمیباشد. اینگونه مكانها حالت تشعشع لهجهای را دارند.
اصولا لهجهها در مكان جغرافیایی پیوسته بهم میتواند وجود داشته باشد. اگر چه در بررسی لهجههای تركی آذربایجانی به جزایر لهجهای یا وجود لهجهای خاص به طور منفرد در یك منطقه نیز برمیخوریم. این پدیده بیشتر جنبه فرازبانی دارد و وجود آن لهجه در اثر جابجایی و مهاجرتهای اجباری در آن منطقه میباشد. برای نمونه در میان لهجه تركی آذربایجانی رایج در منطقه قارص تركیه ” لهجه شهرستان هاناك نه به لهجه تراكمه و نه به لهجه آذری رایج در منطقه شباهت دارد. بنا به روایات شفاهی در پی جنگ میان روسیه و عثمانی در سال 1800 به علت كاهش جمعیت منطقه از جنوب منطقه قهرمانماراش ایلاتی را بدانجا كوچاندند. آنان به علت داشتن مذهب علوی با ساكنین محلی پیوند نخوردند و لهجه آنها به صورت جزیرهای در آنها محافظت شد“ .
برای دستهبندی لهجههای یك گویش ابتدا باید مواد و استنادات مختلف را از مكانهای گوناگون گردآوری و مشخصات دیالكتولوژیكی آنها را معین نمود. هرچه از مركز یك لهجه دورتر میشویم شعاع حالتهای آن لهجه كمتر میشود. به این ترتیب ما حوضههایی از لهجههای گوناگون را میتوانیم بر روی نقشه جغرافیایی یك گویش یا زبان ترسیم كنیم. نیمه لهجهها یا لهجههای گذار آن گونه لهجه هستند كه مشخصات لهجهای مشابه با دو یا چند حوضه لهجهای را در خود احتوا میكنند. اگر تمام خصوصیات دیالكتولوژیكی چندین نقطه مسكونی با هم انطباق داشته باشند، آنها جغرافیای یك لهجه را تعیین میكنند و بدین ترتیب میتوان پراكندگی یك لهجه را بر این مبنا مشخص كرد. نیم لهجهها در نقطه تلاقی لهجه پدید میآیند.
دسته بندی لهجه ابتدا بصورت ناحیهای میباشد. بهمین جهت استفاده از عناصر جغرافیایی در تبیین دستهبندی لهجه امری طبیعی و علمی بشمار میرود. گویشهای گوناگون زبانهای تركی برای نخستین بار توسط محمود كاشغری دسته بندی و معین شدهاند. وی در فرهنگ ”دیوان لغت ترك“ خود زبانهای تركی را با استفاده از نام طوایف كاربر آن گویشها تقسیم بندی كرد. بر اساس نوشتههای كاشغری در قرون اولیه هجری زبانهای اغوزی، قپچاقی، چگلی، خاقانی، یماكی، باشقردی، تاتاری، ختایی، خلجی، چمولی، یغمایی، اویغوری، تانقوتی، قرقیزی، چاروقی، تانقوتی، باسمیلی، یبقویی، تخسی و سایر گویشهای رایج در آن دوران بودهاند. همه این اسامی نام طوایف موجود آن روزگار نیز هستند.
بعدها دسته بندیهای متفاوتی توسط زباشناسان انجام شد ( نام بردن از تمام آن كارها در اینجا اطاله كلام میباشد) كه آخرین آنها دستهبندی گرهارد دورفر است. وی و سایرین مبنای جغرافیایی را برای دستهبندی برگزیده و گویشهای تركی را در دستهبندی شمالی، شمال غربی، جنوبی، جنوب غربی و شرقی تقسیم كردند.
همین فرایند در دستهبندی لهجههای تركی آذربایجانی نیز طی شده است. از اوایل قرن بیستم لهجههای تركی آذربایجانی بطور مستمر و علمی مورد بررسی قرار گرفت. زبانشناسان خارجی و عمدتا آذربایجانی نقش اساسی را در گردآوری و تدوین لهجههای مختلف به عهده گرفتند. ابتدا لهجههای كلیدی یعنی لهجههایی كه دارای مركزیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بودهاند مورد بررسی قرار گرفتند. بدین ترتیب لهجههای شهرهای گنجه، باكو، شماخی، قوبا، تبریز، كازاخ، قره باغ و نخجوان در جمهوری آذربایجان و لهجههای ایروانی، وارتاشن، باسارگئچر، سیسیان، كراسناسئل، اینجوان در جمهوری ارمنستان و دمانیسی، بارنائولی در جمهوری گرجستان گردآوری و تدوین شد.
بعدها كار گردآوری لهجههای تركی آذربایجانی بر اساس ”برنامه پژوهش و تحقیق پیرامون لهجهها و زیرلهجههای زبان تركی آذربایجانی“ كه در سال 1956 توسط شیرعلی اف، رستم اف و رمضان اف در آكادمی علوم جمهوری آذربایجان تدوین شد، انجام گرفت. این راهنما در 60 صفحه متشكل از سه قسمت است: 1- بخش آوا، 2- بخش صرف و 3- بخش نحو.
در این دفترچه راهنما كلیه حالتهایی را كه قبلا توسط زبانشاسان و لهجه نگاران هنگام گردآوری مواد و تطبیق با زبان معیار بدان برخورد كردهاند، به صورت مدون و علمی ترتیب شده است.
بعدها لهجههای زبان تركی آذربایجانی در جمهوری آذربایجان بصورت جامعتر بر اساس راهنمای گردآوری و بررسی لهجه و كارهای منتشر شده با توجه به ویژگیهای جغرافیایی و تاریخی به چهار گروه تقسیم شدند: 1- گروه شرقی شامل لهجه شهرهای باكو، قوبا، شماخی، لنكران و مغان ؛ 2- گروه غربی شامل لهجه شهرهای گنجه، قره باغ، كازاخ و نیم لهجه آیروم ؛ 3- گروه شمالی شامل لهجه شهرهای شكی، زاكاتالا و قاخ ؛ 4- گروه جنوبی شامل لهجه شهرهای نخجوان، اردوباد، تبریز و ایروان.
ویژگیهای متمایز كننده این گروهها عبارتند از:
1- گرو شرقی:
1- تبدیل آ(a) به ائ (e) تحت تاثیر صامت ی مانند : قئیسی geysi (برگه زردآلو)، قئیماقqeymaq (خامه)، قئییشqeyiş (كمربند)، قئیناناqeynana (مادرزن)
2- تبدیل آ(a) به او(o) در هجای نخست واژه هایی با دو صامت لبی مانند: بورماقbormaq (انگشت)، پوپاقpopaq (كلاه)، بوجاboca (سوراخ)، بوباboba (پدر).
3- تبدیل مصوت او (o) به اۇ (u) در هجای نخست واژهها مانند: قۇشۇنquşun (قشون)، اۇدۇنudun (هیزم)، دۇداغdudağ (لب)، اۇرداurda (درآنجا)،
4- تبدیل مصوت اؤ(ö) به اﯚ(ü) در هجای نخست واژهها مانند: اﯚكـﯚزüküz (گاومیش)، چـﯚركçürək (نان).
5- وجود صامت (ن) غنه ای.
6- لبی شدن واكه (مصوت) پس از واكه كامی در پسوندهای تصریفی مانند: آتون//آتۇن atun//aton (پدرت)، باجۇنbacun (خواهرت)، آلدۇنaldun (خریدی)، گلدۇنgəldün (آمدی).
7- تلفظ صامت (گ) در میان دو مصوت مانند: دﯚگیdügi (برنج)، دگیرمانdəgirman (آسیاب)، سؤگـﯚدsögüd (سرو)، ایگیدigid (دلاور)، دﯚگمهdügmə (دگمه).
8- موقعیت ضعیف و غیرملفوظ مصوت (وv-) در میان واژه مانند: او:چیo:çi (شكارچی)، دو:شانdo:şan (خرگوش)، بیزو: (گوساله)bizo:، یو:شانyo:şan (نوعی علف). در این مثالها در اثر تاثیر حذف مصوت (و) صامت (او) كشیده تلفظ میشود.
9- عدم رعایت هماهنگی مصوتها ( مصوتهای ستبر و مصوتهای نرم در پی هم) در برخی از واژهها مانند: قاراچیqaraçi (كولی)، قئیتانqeytan (بند)، آلئیدیمaleydim (میخریدم)، اوخیدیoxidi (خواند).
10- پسوندهای چهار حالته در این گروه دو حالته (لبی) هستند و در اكثر موارد مصوتهای كامی جای خود را به مصوتهای لبی میدهند. مانند: یاتدۇخyatdux (خوابیدیم)، آتدۇخatduz (انداختیم)، أكدﯚنəkdün (كاشتی)، آلیبدۇalıbdu (گرفته است)، گلیبدﯚgəlibdü (آمده است).
11- در تصریف زمان حال از پسوند خاص زبانهای گروه قیپچاقی استفاده میشود. مانند: یازادۇyazaddu (مینویسد)، گئددﯚgedəddü ( میرود). در زبان معیار یازیرyazır و گئدیرgedir گفته میشود.
12- در زمان آینده غیرقطعی اول شخص پسوند –مان، -من و دوم شخص پسوند –مار، -مر بكار میرود. مانند: آلمانامalmanam (نخواهم خرید)، آلمارسـﯚز almarsuz (نخواهی خرید)، قاچمارسانqaçmarsan (فرارنخواهی كرد)، قاچمارسان (فرار نخواهی كرد)، گلمنمgəlmənəm (نخواهم آمد)، گلمرسـﯚز gəlmərsüz (نخواهی آمد).
13- استفاده از پسوندهای–ubən,-ünən,-ubəni,-übəni,- ıbannarı,-ibənnəri,-ubannarı,-übənnəri عمدتا در لهجه شهر قوبا مانند: یازۇبنیyazubəni (نویسان)، گیدﯚبنgidübən (رفته)، دۇرۇبنdurubən ( برخاسته)، اوخویبانناریoxibannarı (خوانده).
2- گروه غربی:
1- تبدیل صامت أ (ə) به آ (a) در هجای نخست و برخی واژههای دخیل مانند : خاوارxavar (خاور)، ایداراidara (اداره)، تاصديق tasdiq (تصدیق)، حئیدارheydar (حیدر).
2- تبدیل مصوت اى (i) با مصوت اى (ı) در هجاى نخست و هجاى آخر واژه مانند: ایشیقışiq (نور)، سیچانsıçan (موش)، غیریاتqıryat (غیرت)، قییماتqıymat (قیمت)، بیلدیرbıldır (سال گذشته)، بیلدیرچینbıldırçın (بلدرچین).
3- استفاده از مصوتهاى لبى در هماهنگى آوایى مانند: گؤرمـﯚیـﯚفgörmüyüf (ندیده است)، گؤرسـﯚیدﯚgörsüydü (اگر میدید)، اوتدۇیۇردۇotduyurdu (علف میچرید).
4- استفاده گسترده از صامت )ڹ( غنه مانند: ماڹاmańa (به من)، ساڹاsańa (به تو).
5- تبدیل صامت ب (b) به و (v) b>v در میانه و انتهاى واژه هاى تك هجایى مانند: چووانçovan (چوپان)، قاواقqavaq (جلو)، باواbava (پدر)، قاوqav (ظرف)، دیوdiv (ته)، جیوciv (جیب).
6- تبدیل صامت ج به ژ c>j در میانه و انتهاى واژه هاى تك هجایى مانند: باژىbaji (خواهر)، قوژاqoja (پیر)، باژاbaja (سوراخ)، آژaj (گرسنه)، گئدژمgedəjəm (میروم)،آلاژامalajam (خواهم خرید).
7- ناطنین شدن شدن همخوانها در انتهاى واژه مانند : بوشقاپboşqap (بشقاب)، پاپاخpapax (كلاه)، آلماخalmax (خریدن)، ایلیـك`iliķ (مغزاستخوان)، گلمك`gəlməķ (آمدن)،آغاشağaş (شاخه).
8- تبدیل صداى ب در انتهاى واژه به صداى ف b>f مانند: كیتافkitaf (كتاب)، گلیفgəlif (آمده است)، آلیفalıf (گرفته است).
9- تبدیل همخوان و>ى (v>y) در میانه و انتهاى واژه مانند: اویچوoyçu (شكارچى)، دویشانdoyşan (خرگوش)، بۇزوىbuzoy (گوساله).
10- حذف همخوانهای (ى-y) و (هh-) در هجاهاى بسته ابتداى واژه مانند: اۇماخumax (شستن)، اۇردurd (كاشانه)، اۇخارىuxarı (بالا)، ایشقیرماقişqırmqq (سكسكه كردن)، اؤرمكörmək (بافتن).
11- استفاده از عنصر (ىy-) قبل از پسوند حالت مفعولى در واژه هاى مختوم به صامت مانند: قاپیىqapıyı (در را)، قۇزۇیۇquzuyu (گوسفند را)، سـﯚرﯚیـﯚsürüyü (گله را)، كیشییىkişiyi (مرد را). كلیه این حالتها در زبان معیار با عنصر (ن) گفته میشود: قاپینىqapını، قۇزۇنۇquzunu ،سـﯚرﯚنـﯚsürünü، كیشینىkişini .
12- استفاده از عنصر (ى-y) در پسوند حالت مالكیت دوم شخص مفرد در اسامى مانند: بۇرنۇیۇنburnuyun (دماغت )، اﯚتـﯚیـﯚنütüyün (اوتویت)، آتییینatıyın (اسبت). در زبان معیار بۇرنۇنۇنburnunun، اﯚتـﯚنـﯚنütünün، آتینینatının گفته میشود.
13- استفاده از پسوند منسوخ –راخ، -رخ براى بیان صفت تفضیلى مانند: اۇزۇنراخuzunrax (درازتر)، گؤهنه رك`köhnərəķ (كهنه تر)، جیندیرراخ cındırax (مندرس تر).
14- استفاده از پسوندهاى –er, -e:r, -or,-ōr, -ör, -ö:r براى بیان زمان حال مانند: آلئر//آلئـ:ر aler//ale:r(میخرد)، گلئر//گلئـ:رgəler// gəle:r(مى آید)، قۇرور//قۇرو:رqurur//quru:r (سرهم میكند)، گؤرؤر//گؤرؤ:رgörür//görü:r (میبیند). این حالتها در لهجه كازاخ بیشتر ملاحظه میشود.
15- حالت منفى در وجه التزامى و توانایـى با پسوند –آمما ،-أمما ساخته میشود مانند: یازاممادىyazammadı (نتوانست بنویسد)، اﯚزممدىüzəmmədi (نتوانست شنا كند).
3- گروه شمالی:
1- تبدیل صامت أ (ə) به ائـ (e) در هجای نخست واژه مانند: ائیلشeyləş (بفرما بنشین)، دئییرمانdeyirman (آسیاب)، تئزهtezə (تازه)، مئنmen (من)، سئنsen (تو).
2- تبدیل صامت (ف) با صامت (پ) در واژههای دخیل مانند: قیپیلqıpıl (قفل)، پهلهpəhlə (كارگر)، تئلپۇنtelpum (تلفن)، پۇندۇخpundux (فندق).
3- استفاده از واژههای خاص برای بیان ضمیر اشاره سوم شخص مانند: هابۇ//هوبۇhabu// hobu (این)، هبئلهhəbelə (اینطور)، هۇ//هوho//hu (او)، هوننارhonar (آنها)، هۇنداhonda (در آن).
4- استفاده از ضمیرشخصی درحالت مفعول بیواسط (سمت حركت) در اول شخص و دوم شخص علاوه بر پسوند – ما: و –سا: از پسوند خاص –ماغا-mağa (به من) و ساغا-sağa (به تو) در لهجه قاخ و زاكاتالا استفاده میشود.
5- استفاده از پسوند –ایف،-ایف به همراه پسوند –ایتدی و ایتدی در سوم شخص ماضی نقلی مانند: قاچیف//قاچیتدی qaçıf//qaçıtdı (گریخته است)، گزیف // گزیتدی qəzif//gəzitdi (گردش كرده است).
6- در برخی موارد استفاده از فرم قدیمی نحوی برای بیان زمان حال مشاهده میشود مانند: گله دۇرۇرgələ durur ( می آید)، باخادۇرۇرbaxa durur (نگاه میكند).
7- در تركیبات نوع دوم در اكثر موارد پسوند حالت منسوبیت حذف میشود. مانند: گؤزآغریgöz ağrı (دردچشم)، آیاق قابayaq qab (پاپوش)، باش آغریbaş ağrı (سر درد). این گونه تركیبها در زبان معیار به صورت گؤزآغریسیgöz ağrısı، آقاق قابیayaq qabı و باش آغریسیbaş ağrısı میباشند.
8- حرف ربط جدا كننده یا در مفهوم منفی بكار میرود. مانند: یا یازیر، یا اوخییرya yazır, ya oxuır ( نه می نویسد ،نه میخواند). این حالت در زبان معیار با استفاده از كلمه ربط نه ساخته میشود.
4- گروه جنوبی:
1- صدای أ (ə) بازتر تلفظ میشود. مانند: أۦ و(خانه) v ۦə، بۦ نه nə ۦbə (مرا).
2- مصوتهای خیشومی (,ã ë, ĩ ,į , ũ, ǜ ) استفاده میشوند. مانند: جیبیآ cibıã (در جیبش)، ده دآ dədä (به پدرش)، أوی ێ əvıĩ (به خانه اش)، ألێ əlį (به دستش)، آغیزی ۊağzıũ (دهانش را).
3- تبدیل آوای آ (a) به أ (ə) در هجاهای نخست واژه. مانند: قره qərə(سیاه)، بغ bəğ(باغ)، قییش qəyiş(كمربند)، أیاخ əyax(پا)، قیقناخ qeyqənax( گاچی)، قمچی qəmçi(شلاق).
4- تبدیل آوای أ (e) به ائـ (ə) مانند: چشمه çəşmə(چشمه)، سوگی səvgi(عشق)، پنیر pənir(پنیر)، دییل dəyil(نیست). این واژهها در زبان معیار çeşmə sevgi, penir, deyil, تلفظ میشوند.
5- تبدیل آوایای (i) به مصوت اﯚ (ü) مانند: شكـﯚل şəkül (عكس)، بـﯚلـﯚر bülür (میداند)، بـﯚلدﯚر büldür (سال قبل).
6- تبدیل آوای او(o) به آ (a) مانند: آو av(شكار)، داوشان davşan (خرگوش)، پیلاو pilav(پلو)، جیلاوcilav(افسار).
7- تبدیل آوای اؤ(ö) به أ (ə) مانند: أولات əvlat(اولاد)، توله təvlə(طویله)، بیتو bitəv(كامل). در اینجا در اثر تاثیر همخوان و(v) این حالت رخ میدهد.
8- همخوان ك در ابتدای واژه با هجای بسته ائـ (e) تبدیل به گ میشود. مانند: گئچیgeçi (بز)، گئشدی geşdi(رد شد)، گئشنیش geşniş(كشنیز)
9- تبدیل ك (k) به چ (ç) و گ (g) به ج (c) مانند: چوچه çüçə(كوچه)، چیچیك` çiçiķ (كوچك)،چئچی çeçi(بز)، جل cəl(بیا)، جئجه cecə(شب)، جئتدی cetdi (رفت).
10- تبدیل صدای خ (x) به ه (h) در ابتدای واژه. مانند: هئرمان herman (خرمن)، هوروز horus(خروس)، هورك` horəķ(خوراك). این خصوصیت در لهجه اردوباد مشاهده میشود.
11- تبدیل صدای چ (ç) به تس (ts) در ابتدای واژهها مانند: تسای tsay(چای)، تسادیر tsadır(چادر)، تسیمیریك` tsimiriķ(نیشكان). این حالت در لهجه اردوباد و مرند مشاهده میشود.
12- عدم هماننگی مصوتها در پارهای از پسوندها. مانند: بئشلیخ beşlıx (پنج تومنی)، أكینچیلیخ əkinçilıx(كشاورزی)، گلماخ gəlmax(آمدن)، گلدیخدا gəldıxda (هنگام آمدن)، ایچمیشیخ içmişıx(نوشیده ایم).
13- در زمان حال ساده علاوه بر پسوند زبان معیار از پسوندهای –ایی iy،-ایو io، -ایری iri نیز استفاده میشود. مانند:گلیی gəliy(میاید)، گئدیو gedio(میرود)، سئویری seviri(دوست دارد).
14- ساخت زمان حال ساده در افعال منتهی به مصوت با پسوند – ر-r . مانند:تانیر tanır(میشناسد)، اوخور oxur(میخواند). در زبان معیار گفته میشود تانییر tanıyır، اوخویورoxuyur.
15- دوم شخص زمان آینده غیرمعین به عوض –آجاق، -أجك با پسوند –آس، أس ساخته میشود. مانند: تۇتاسسان tutassan(خواهی گرفت)، گلسسن gələssən (خواهی آمد)، اوتۇراسسان oturassan(خواهی نشست).
اینها رئوس كلی و جنبههای متفاوت چهار گروه لهجههای تركی آذربایجانی است كه در جغرافیای آذربایجان شناسایی و مدون شدهاند . باید توجه داشت كه استفاده از اصطلاح جغرافیایی لزوما موقعیت جغرافیایی لهجه را تبیین نمیكند.
در عین حال برخی از لهجههای تركی آذربایجانی را نمیتوان بطور اخص در یكی از این گروهها قرار داد. برای مثال لهجه تركی آذربایجانی آستاراخان و برخی نقاط جمهوری داغستان روسیه و تركی آذربایجانی رایج در جمهوری گرجستان از این نمونه هستند. از طرف دیگر لهجههای تركی آذربایجانی مناطق میانه ایران (اطراف اراك) و اطراف همدان نیز ویژگیهای خاص خود را دارند كه لزوما همه آنها در گروه چهارم (لهجههای جنوبی از نظر زبانشناسی) قرار نمیگیرند. علت این امر نیز جدایی و دوری لهجه از پهنه سیاسی-جغرافیایی زبان تركی آذربایجانی میباشد كه باعث شده جنبههای خاص تحولات دیالكتولوژیك در آنها بروز كند.
دسته بندی لهجهها در ایران
در ایران نیز تاكنون تلاش هایی برای دسته بندی لهجههای تركی آذربایجانی رایج در ایران انجام گرفته است. یكی از این تلاشها متعلق به آكوپ دیل آچار زبان شناس تركیه میباشد . وی لهجه تركی آذربایجانی ایران را به 9 گروه جغرافیایی به شرح زیر دسته بندی كرده است:
1- مركزی : تبریز، مراغه، تركمنچای.
2- شمالی: مرند، اهر.
3- شمال غربی: خوی، ماكو.
4- شمال شرقی: بجروان، بكرآباد.
5- شرقی: اردبیل، خلخال.
6- جنوب شرقی: زنجان.
7- جنوبی: سقز، سایین دژ(سایین قلعه).
8- جنوب غربی: سردشت، سویوقبلاغ( مهاباد كنونی).
9- غربی: اورمیه، سلماس .
البته اطلاعات بیشتری در مورد چگونكی این دسته بندی و استناد علمی آنها در دست نیست. اگرچه از جنبه نظری با توجه به بررسیهای شخصی اینجانب دسته بندی وی چندان دور از واقعیت نیست.
دسته بندی دیگر متعلق به بیوك رسول اوغلو است كه در سال 1996 طی مقالهای منتشر و اعلام داشته است كه این دسته بندی بر اساس ملاحظات میدانی و بر مبنای 1- مشخصات آوایی، 2- ویژگیهای جغرافیایی مناطق و 3- قواعد زبانی (1-قواعد كلی و2- هماهنگی اصوات) میباشد. بیوك رسول اوغلو لهجههای تركی آذربایجانی در ایران را به نه گروه به شرح زیر دسته بندی كرده است:
1- لهجه تبریز.
2- لهجه قره داغ.
3- لهجه یامچی.
4- لهجه اویغور-افشار.
5- لهجه مراغه.
6- لهجه اردبیل.
7- لهجه زنجان.
8- لهجه همدان.
9- لهجه خلج.
تلاشهای وی قابل تقدیر است. لیكن بررسیها و استانادات اعلام شده بدور از ملاحظات علمی میباشد و با درنظر گرفتن تخصص مشارالیه كه مهندسی زمین شناسی میباشد مطالب قابل اغماز و تقدیر میباشد. برای مثال ایشان بیان داشته كه در دسته بندی به تمیز و درست بودن لهجه، قدیمی و بومی بودن لهجه و مهاجر نبودن كاربران، ارتباط لهجه با طوایف، دور بودن و یا نزدیك بودن به مناطق فارسی زبان، تفاوت میان لهجههای شهرها و روستاها، مقایسه آنها با لهجههای جمهوری آذربایجان، استفاده و یا حذف بعضی ازحروف در ابتدای واژهها توجه داشته است. همانطوریكه ملاحظه میشود این موارد جنبههای عمده برای دسته بندی نمیباشند، لیكن باید اینگونه ملاحظات را در دسته بندی در كنار اصول علمی و ضروری آن مد نظر قرار داد.
همانطوریكه در نقشه مشاهده میشود پهنه گسترش لهجهها شامل شهرها و روستاهای زیر است:
1- لهجه تبریز شامل شهرهای اسكو، خسروشهر و آذرشهر و روستاها و بخشهای تابعه از جمله شامل مناطق مسكونی دامنه شمالی سهند و روستاهای جناح غربی مهرانرود واسمنج، حربی، بره، لیقوان، اسپارخان، خلعت توكن میباشد. ویژگی عمده آن عدم رعایت هماهنگی اصوات است برای مثال میآیم را در تبریز gələcağam تلفظ میكنند. در اسپاراخان با حذف صامت (ر) برادر را قیدش qəydəş، رحیم را یحیم Yəhim، میآیم را گلییم gəliyəm و در حربی و بره میآیم را گلسوخ gəlsox میگویند. لهجه شهر تبریز طبق گفته رسول اوغلو تا چندی قبل به سه منطقه زیر تقسیم میشد، كه در اثر مهاجرتهای بعدی امروزه كمتر به چشم میخورد:
– شمال غربی شامل محلههای یئنی شام غازان، حكمآباد، منجم و قاراقاج.
– دوچی، امره قیز، لیلاوا و خطیب.
– ششكلان، باغ مشه، خیابان،مارالان و مناطق مركزی.
2- لهجه قره باغ شامل جناح شرقی مهرانرود از روستای دیزه تا دامنه شرقی كوه سهند تا متنق، ایراناق، سیسان، سراسكند، مراغه، صایین قلعه، بستان آباد، میانه، سراب،قره داغ، اهر، خیوه، مغان، سپس بصورت كریدوری در ساحل رود ارس جلفا، قرقشلاق، بیجان، عربلر، نازیك، مركنلر، قاراقوینلو، مرگیت، قایقاچ و سپس قره عینی تا حوالی ارومیه ادامه دارد. از ویژگیهای این لهجه رعایت قانون هماهنگی اصوات است. در برخی از روستاها حرف (خ) وجود ندارد و با حرف (ه) جایگزین میشود یعنی هورما (خرما) و هانیم (خانم) گفته میشود. در ابتدای واژه هاییكه با ر شروع میشوند مصوت (ای) اضافه میشود مانند ایرحیم (رحیم).
– لهجه یامچی شامل شهر مرند، صوفیان، یامچی، شبستر، خامنه، دیزج خلیل، دریان، شانجان، گمیچی تا شمال دریاچه اورمیه شامل زنوز، گلین قایا، علمدار، گرگر، یكان، ایواوغلو و آقچای است. این لهجه با لهجه اردوباد و نخجوان نزدیكی دارد. در اینجا قبلمه qəbləmə(قابلمه)، قپق qəpəq(در)، قردش qərdəş(برادر) رایج است. تلفظ كشیده افعال نه مثل تبریز كشیده و نه مثل قره داغ كوتاه است، بلكه بینابینی میباشد. در صوفیان و اطراف به عوض گلیبدی (آمده است) و ووروبدو(زده است) میگویند گلیددی gəliddi، ووروددوvuruddu. جالب اینجاست كه در لهجه سلماس كه به لهجه اورمیه مربوط است نیز این حالت دیده میشود. لهجه روستای قپچاق كه در این تقسیم بندی داخل است ویژگیهای كاملا مجزایی دارد.
– لهجه اویغور-افشار شامل ساوجبلاق (مهاباد فعلی)، سولدوز و از طریق اورمو-سلماس-خوی تا مرز تركیه گسترده است. در این لهجه از عنصر (ی) در دوم شخص مفرد و جمع حالت منسوبیت استفاده میشود؛ آتایین atayın(پدرت) و آتاییزین atayızın(پدرتان). در جغرافیای این لهجه مابین اورمیه و سلماس در دشت قوشچو لهجه روستای قره باغ خاصی و حالت جزیره را دارد. این لهجه به لهجه گروه غربی جمهوری آذربایجان نزدیكتر است. در روستای یین كنكرالیسی صدای مركب (نك) هنوز حفظ شده است . برای مثال در اینجا و اطراف آن میگویند گلیرنك gəlirəng(می آیی)، قالیرانك qalırang(می مانی). شواهد این لهجه را در روستاهای قاراحسنلی، زینالی، یورقانلی، بالوو، گجین، ولینده، قلعه، تورپاق قلعه، قاراقاج میتوان مشاهده كرد.
– لهجه مراغه شامل دامنه جنوبی كوه سهند تا حدود سراسكند شهر میاندواب، صایین قلعه تا بناب، ملكان، عجب شیر و آذرشهر میباشد. در این لهجه صدای (ر) بسیار ضعیف تا تبدیل به (ی) تلفظ میشود. مثلا گلییمgəliyəm (می آیم)، آیا aya(میان)، سایی sayi(زرد)، قییه qeye(سیاه) میگویند. در تصریف افعال هماهنگی اصوات رعایت نمیشود و قالاجم qalacem (میمانم)، گلجم gelecem (میایم).
– لهجه اردبیل شامل شهر اردبیل، نمین، خلخال، آستارا و انزلی و بخشهایی از طوالش میباشد. شبیه لهجه یاردیملی جمهوری آذربایجان است. ویژگی این لهجه استفاده از پسوند –یو برای زمان حال ساده است.
– لهجه زنجان شامل شهر زنجان، هیدج، سلطانیه، خدابنده، قروه و سنقر است. منطقه وسیعی را تا ماه نشان و كوزه كنان و تا دامنههای قزقلعه سی را دربر میگیرد. در این لهجه كلمات واضح است و عدم هماهنگی اصوات كمتر دیده میشود. هرچه به سمت همدان و قزوین نزدیكتر میشویم شاهد حذف س در ضمیر متصله دوم شخص مفرد میشویم.
– لهجه همدان از ابهر و تاكستان، قزوین و دامنههای الموت بسمت جنوب اشتهارد، بویین زهرا، آوج، بهار و اسدآباد و مناطق بین آنها را در بر میگیرد. بجز شهر همدان و شهر قزوین اكثر روستاها و منطق تابعه در این لهجه میگنجند. در این لهجه تبدیل صامت آ به صامت ائـ a>e بارز است و میگویند بئهار، نئهار. در این لهجه از ادات سئوال پسوند –می استفاده میشود.
– لهجه خلج شامل منطقه بزرگی از جنوب تهران، شهریار، كرج، تا ساوه، قم، سلفجان . اراك و خمین را دربر میگیرد. این لهجه به لهجه تركهای خراسان نزدیك میباشد .
لازم به ذكر است كه با توجه به اینكه دسته بندی فوق فاقد صراحت علمی و مبنای زبانشناسی است، لیكن جزو تلاشهای اندك در ایران برای بررسی لهجهها و دسته بندی آنها بشمار میرود.
دسته بندی دیل آچار و رسول اوغلو شباهتهایی بهم دارد. اگرچه میدانیم كه زبانشناس دیل آچار هیچگاه به این مناطق سفر نكرده است، به روشنی از مستندات و دلایل وی برای دسته بندیش اطلاعی نداریم. بهرحال وی زبانشاسی حاذق بود و بدون رجوعات علمی مطلبی را بیان نمیكرد. از جانب دیگر رسول اوغلو به مناسبت كارش به كلیه این مناطق سفر كرده و مطالب وی حاصل مشاهدات و یاداشت برداریهای وی است. لیكن با توجه به اینكه مطالب ارائه شده پراكنده و فاقد ضوابط و روشهای موجود متدلوژی علمی میباشد نمیتواند بطور قطع و یقین مورد استناد قرار گیرد.
. Dr.Leyla Karahan, Anadolu Ağızlarının Sınıflandırılması,TDK,Ankara, 1996, s.55
.Azərbaycan dili dialekt və şivələrinin monoqrafik tədqiqinə aid proqram, AEA nəşriyyatı, Bakı, 1956
. محمود كاشغری، دیوان لغات الترك، ترجمه دكتر محمدزاده صدیق،اختر،تبریز،1383،ص.41
.Şiraliyev M.,Dialekti i qovori azerbaydjanskovo yazika, Bakı,1983 – Şirəliyev.M.Çazərbaycan dialektologiyasının əsasları, Bakı,1962
. A.Dilaçar. Dil, Diller ve Dilçilik. Ankara, 1968
. در ساحه ترك شناسی معاصر گویش خلجی یك گویش مجزا از سایرین تقسیم بندی شده و مورد قبول برخی از زبانشناسان قرار گرفته است. این تقسیم بندی مربوط به دورفر آلمانی است (ف.ر.ع.).