ایشیق
چئویرن: ایشیق
ترجمه: ایشیق
سسلندیرن: ایشیق

hasan ildirim
مقایسه‌ی تطبیقی ترجمه‌های فارسی «دومانلی تبریز»(بخش یکم)
حسن ریاضی
بخش یکم: مقدمه، مبانی و مفاهیم

۱٫مقدمه

ترجمه‌، یکی از معبرهای مهم تبادلات فرهنگی در میان ‌ملل مختلف جهان است.‌ از زمان‌های بسیار قدیم تا به امروز ترجمه وسعت، عمق و تنوع بسیار زیادی یافته است.‌ می‌شود گفت ‌بدون ‌وجود آن ‌انتقال ‌تجارب علمی‌ادبی و هنری و فلسفی ‌عملا امکان ناپذیر است.‌ درجهان امروز هیچ جامعه‌ای‌، حتی ‌توسعه نیافته‌ترین و عقب نگه داشته‌ترین آنها هم بی نیاز از ترجمه نیست.
درکشورما نیز به علت همجوار بودن با زبانها و فرهنگ‌های ملل گوناگون و ترکیب قومی‌و زبانی متنوع، از زبانهای اروپایی‌، روسی، ترکی، آذربایجانی، عربی، چینی و.‌.. آثار درخور و ارزشمندی ‌به زبان فارسی و بلعکس ترجمه شده و از‌ این طریق اندیشه‌ها، سبک‌ها و انواع ‌ادبی…به زبان فارسی ‌منتقل شده و آن را غنی تر‌، پربار و متنوع‌تر ساخته است. به طوری که غنای فرهنگی ‌ایران بدون وجود آثار ترجمانی غیرقابل تصور می‌نماید.
در این زمینه، بی شک آذربایجانی‌ها ‌به علت ‌قرار گرفتن در موقعیت ویژه‌ی تلاقی ‌و تداخل فرهنگها، در حوزه‌ی ترجمه‌ی آثار و معرفی سبک‌ها و انواع ادبی مقام منحصر به فرد داشته و دارند. فرهیختگان ‌این دیار در‌ این زمینه هم مثل سایر عرصه‌ها همیشه پیشگام بوده‌اند. ‌طوری که فرهنگی غنی و پربار زبان فارسی را بدون وجود سرایندگان‌، نویسندگان، مترجمین، اندیشمندان آذربایجانی نمی‌توان متصور شد. از دوران قطران‌، خاقانی، نظامی، صائب، میرزه فتحعلی، میرزه جلیل، صابر، شهریار‌، ساعدی، صمد و… تا به امروز، آثار بسیار مهم و تاثیر‌گذاری ترجمه شده اشت. ‌در روزگار ما هم آثاری که ارتباط مستقیم با جامعه ‌ایران دارد، از زبان آذربایجانی به زبان فارسی ترجمه می‌شود. مثلا رمان «حماسه‌ی ستارخان» اثر پناهی ماکویی‌، «بابک»(سیریلمیش قیلینج) ‌ اثر جلال برگشاد، و ده‌ها اثر دیگر که در ارتباط با حوادث تاریخی و جنبش‌های اجتماعی ‌ایران هستند، به زبان فارسی ترجمه شده است. از جمله‌ی ‌اینها می‌شود از اثر بسیار ارزشمند محمدسعید اردوبادی‌، نخستین رمان مهم تاریخی در زبان آذربایجانی «دومانلی تبریز» (تبریز مه آلود) را نام برد.‌ این رمان به حوادث و جریانات انقلاب مشروطه و حماسه‌ی مقاومت مردم آذربایجان به رهبری ستارخان و یاران او و.‌… می‌پردازد.
ترجمه‌ی‌ این اثر به زبان فارسی، نخستین بار به همت آقای سعید منیری صورت گرفته است. از مقدمه‌ی جلد اول کتاب بقلم مترجم چنین برمی‌آید که: بخش‌های اول و دوم ‌این رمان ابتدا در روزنامه آذربایجان متعلق به آقای.‌.. نماینده‌ی مجلس از اردبیل، که در تهران منتشرمی‌شده و آقای سعید منیری هم عضو تحریه‌ی آن بوده‌اند چاپ می‌شود؛ بخشی را هم در یکی دو شماره‌ی روزنامه‌ی کیهان چاپ می‌کنند و کار نیمه تمام می‌ماند. اما بعد از انقلاب از طریق انتشارات دنیا جلد اول و متعاقب آن جلد ۲ و ۳‌ این اثر با ویراستاری آقای علی کاتبی چاپ می‌شود که مورد استقبال خوانندگان قرار می‌گیرد. بعد‌ها‌، مترجم ‌آن را در چهار جلد توسط انتشارات علمی ‌چاپ می‌کند. مترجم ‌مقدمه و مؤخره‌ای بر آن نوشته اند که مفید است. از آقای منیری که خود نیز اهل قلم هستند آثار چندی از آن جمله«حاجی زاده» و «تبریز توفانی» بعد از انقلاب چاپ شده‌اند.
ترجمه دیگری نیز از«دومانلی تبریز» ‌توسط آقای ‌رحیم رئیس‌نیا محقق، مترجم و نویسنده صاحب نام کشور انجام یافته است.‌ این ترجمه از روی چاپ ۱۹۸۷‌این اثر صورت گرفته است. کتاب اول و دوم در جلد اول کتاب سوم و چهارم در جلد دوم- ‌در سال ۱۳۷۹ توسط انتشارات نگاه چاپ و منتشر شده‌ است.
آقای رئیس‌نیا در زمینه تاریخ کتاب‌های زیادی ترجمه و تالیف کرده‌اند. از جمله اثر ارزشمند ‌«آذربایجان در گذر تاریخ‌ایران» که فعلا سه جلدش منتشر شده‌، نهضت‌های هم‌پیوند که از مزدک تا بدرالدین را در بر می‌گیرد. «ایران و عثمانی در آستانه قرن بیستم» در دوجلد، «ستارخان»، «زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی انقلاب مشروطیت»، «کوراوغلو در افسانه و تاریخ» و… در زمینه‌ی تاریخ، درحوزه‌‌ی ادبیات هم آثاری چون «پارتیزانها‌«، «فیلکس یعنی خوشبختی»‌، «بابک»، «عزیر بین دو انقلاب»، «تبریز مه‌آلود» را مستقیما از زبان آذربایجانی و کتابهای یاشار کمال از جمله «افسانه‌ی آغری»، «قهر دریا» و رمان عظیم «اربابهای آقچاساز» را از زبان ترکی استانبولی و.. همچنین آثار دیگری را به فارسی برگردانده‌اند.‌ ایشان هم اکنون نگارش مقالات مربوط به بخش آذربایجانی و ترکی دایره‌المعارف بزرگ اسلامی ‌را برعهده دارند و…
نکته‌ای که در بررسی آثار آقای رئیس‌نیا به چشم می‌خورد ‌این است که ‌ایشان در هر زمینه‌ای که اثری تاریخی و علمی‌ نگاشته‌اند، ‌در همان زمینه آثار ادبی را که با موضوع ارتباط مستقیم داشته، ترجمه کرده‌اند.‌ مثلا بابک را در ارتباط با نهضت‌ها‌، تبریز مه آلود را در رابطه با انقلاب مشروطیت.‌ رئیس‌نیا یکی از صاحب نظران در زمینه ‌ی تاریخ‌ایران، به خصوص در زمینه مشروطیت هستند.

 ۲٫مبانی و مفاهیم

قبل از پرداختن به موضوع اصلی، لازم می‌دانم از آموخته‌هایم و نیز نظریات بزرگان ‌این وادی مباحثی را یادآور شوم. با‌ این باور که شاید برای جوانانی که قدم در‌این راه گذاشته‌اند، مفید به فایده باشد.
ترجمه‌، به واقع انتقال یک متن به متنی دیگر است. یعنی تنها الفاظ و جملات و پاراگرف‌ها و تصویر‌های هنری و بیانی نیستند که ترجمه می‌شوند، بلکه متن از یک بستر فرهنگی به بستر فرهنگی دیگری منتقل می‌شود. هرچه‌ این فرهنگ‌ها به هم نزدیکتر باشند و اشتراکات بیشتری داشته باشند و همچنین زبان‌ها از لحاظ ساختارهای نحوی در یک گروه زبانی قرار گرفته باشند و مترجم ‌هم به موضوع اثر، به زبان مبداء مسلط باشد و در زبان مقصد توانایی باز آفرینی آن متن را داشته باشد، به عبارتی به فوت و فن اثر‌، ریزه کاری‌های زبان، و بیان و شیوه‌ها و سبک‌های مختلف آشنا باشد اثر ترجمه شده به یقین با استقبال اهل فن و خوانندگان مواجه خواهد شد. در‌ اینجا می‌توان از «دن‌کیشوت» ‌محمد قاضی، «جان شیفته» به‌آذین‌، «باز مانده‌ی روز» ‌دریابندری، «ضد خاطرات » سید حسینی – نجفی، ‌»پا برهنه‌ها»ی شاملو و ده‌ها مورد دیگر را مثال آورد
آنطور که من فهمیده‌ام و از بزرگان و صاحب نظران یاد گرفته‌ام،‌ این جمعبندی قاضی از ترجمه، جامع و مانع به نظر می‌رسد و از دیگران هم نظریات مشابهی را خوانده‌ام. ‌لذا مناسب می‌دانم که آنها را دراینجا یادآور شوم.
به نظر محمد قاضی: «فن ترجمه دو پایه‌ی اساسی دارد: اول فهم زبانی که از آن ترجمه می‌کنید، دوم توانائی به قالب ریختن مفهومی‌ که گرفته‌اید در زبان خود. از‌ این توضیح یک نتیجه قانع کننده می‌گیریم که مترجم باید زبانی را که از آن ترجمه می‌کند تا آن اندازه بداند که بفهمد طرف چه می‌گوید، ولی در زبان خود که می‌خواهد آن مفهوم را درآن بریزد باید ادیب واقعی و یا حتی شاعر باشد و به همه ظرایف و ریزه‌کاری‌های آن وارد باشد، تا بتواند آن مفهوم را درست و خوب و استادانه به قالب بریزد…. ‌قاضی پاسخ مثبت به ۷ مورد زیر را نشانه‌ی یک ترجمه‌ی خوب می‌دانست:
۱‌- آیا ترجمه مفهوم متن اصلی را رسانده است؟
۲‌- آیا لحن نویسنده حفظ شده است؟
۳- آیا مترجم زبان خاص متناسب با متن را یافته است؟
۴- آیا واژه‌های درست و دقیق و خوش آهنگی انتخاب کرده است؟
۵- آیا در نوشته‌هایش دستور زبان را رعایت کرده است؟
۶- آیا طول کلام یا بر عکس، ‌ایجاز نویسنده اصلی رعایت شده است.
۷- به نقطه گذاری اهمیت لازم داده شده است؟(مصاحبه‌ی محمد قاضی – در باره‌ ادبیات وهنر- با ‌آقای حریری ۱۳۷۷ نشر بابل)
خانم دکتر صفارزاده هم روی‌ این ‌اصول تاکید دارند: « یافتن مفهوم و پیام متن مورد ترجمه- یافتن سبک نویسنده در متن مورد ترجمه.‌. » (اصول و مبانی ترجمه ص ۳۲)
‌آقای دکتر کاظم لطفی‌پور نیز از منظر زبان شناسی نوین و نظریات جدید به ترجمه می‌پردازد: «هر گونه تغییر در آرایش متنی انعکاس از تغییر در عوامل حاکم بر فرایند سخن بوده و هر گونه دگرگونی در عناصر متن به مثابه تغییر در محتوای معنا و پیام مربوط خواهد بود. به عبارت دیگر روش بیان و نحوه ارائه یک پیام به اندازه خود پیام اهمیت دارد. به دلیل ماهیت ارتباط زبانی و عوامل حاکم بر فرایند سخن و ارایه متنی آن، کوچکترین تغییر در متن و حتی جزئی‌ترین جابجایی عناصر متنی منجر به تغییراتی در ماهیت پیام آن متن خواهد شد و روی ‌این اصل تاکید کردیم که اگر مترجم ادعا بکند که هدفش انعکاس دیدگاه‌های نویسنده اصلی و ارائه عین پیام وی به زبان مقصد می‌باشد باید کلیه ۸ شرط (واژگان، ساختار، معنای جمله، معنای کلام، گونه‌های زبانی، پیش تصورات، تاثیر ادراکی و تاثیر ادبی) را مدنظر داشته باشد، در غیر‌این صورت کارش ترجمه، یا انعکاس دیدگاه‌های نویسنده اصلی و ارائه پیام وی نیست و از چارچوب ترجمه خارج شده است. (در آمدی به اصول و روش ترجمه ص۱۳۷)
از ابوالحسن نجفی به یادم مانده است: اصولا هدف اصلی و مهم در ترجمه ‌این است که مترجم بتواند بیان مؤلف را بدون کم و زیاد و بدون تحریف و تعویض در قالب فارسی (زبان مقصد) مفهوم و روانی که درک آن برای خوانندگان آسان باشد بریزد و خواننده زبان مقصد بتواند با آن ترجمه معنی درست و بدون تحریف مؤلف را درک کند. برای توفیق در ‌این راه شرط اول ‌این است که مترجم به زبانی که از آن ترجمه می‌کند بسیار خوب وارد باشد و عبارات و اصطلاحات آن زبان را بدون نیاز به کتاب فرهنگ و یا لااقل با نیاز کمتری به مواجهه با آن درک کند…
‌از دکترخانلری هم خوانده‌ام که:«می‌دانیم که هر لفظی در هر زبانی، معانی متعدد دارد که از جمله معانی اصلی و معانی مجازی و معانی اصطلاحی است. بنابراین هنگام یافتن معادل فارسی یک لفظ خارجی باید توجه داشت که از چندین معنی که در مقابل آن نوشته شده هر یک از کدام مقوله است…»
روزی از استاد حسینی درباره ترجمه به طور کلی و نیز ترجمه ضد خاطرات ‌به طور ویژه سوال کردم.‌ ایشان که بسیار خوش صحبت بودند و عاشقانه دوست داشتند که دانسته‌هایش را به شاگردانش انتقال دهند، صحبت مفصلی در ‌این باره کردند. مثال‌های زیادی زدند و از جمله ‌اینکه گفتند : «به خاطر زبان مبدا نباید زبان مقصد را (در‌اینجا زبان فارسی) فدا کردن و یا به خاطر فارسی داستان را فنا کردن…‌این‌ها حرف‌های بیهوده‌اند. مترجم باید این توانایی را داشته باشد که کاری را که نویسنده در زبان اصلی کرده‌، در زبان فارسی انجام بدهد. منظور همان تقلید داستان نویسنده با زبان فارسی است که البته کار دشواری است. ولی خوب باید انجامش داد. همان کاری را که من و نجفی در ضد خاطرات کرده‌ایم. زبان مالرو زبان بسیار ویژه است. درآوردنش به فارسی خیلی سخت است اما، ما انجام دادیم و مورد تایید دیگران قرار گرفت، بهترین ترجمه شناخته شد…»
از دوست دانشورم احمد پوری ‌هم شنیده‌ام‌، که : مترجم یا زبان شناسی، گفته است: که ترجمه مجدد نوعی نقد است. اگر می‌خواهی ترجمه‌ای را نقد کنی بهترین راه‌ این است که خود آن اثر را دوباره ترجمه کنی.‌..
از سروش حبیبی خوانده ام: – در مقدمه جنگ و صلح تولستوی که سروش حبیبی ترجمه مجددی از آن انجام داده ‌ند – که هر شاهکار ادبی باید هر ۱۰ یا ۱۵ سال یک بار ترجمه مجدد شود. سروش حبیبی درمصاحبه‌ا‌ی می‌گوید:«درک درست متن و انتخاب واژه‌ها و رعایت سبک نوشته و مراعات فضای داستان، مسائل مهمی‌است که کیفیت ترجمه به آنها بستگی دارد. بنده معتقدم که ترجمه باید طوری باشد که اگر فرض کنیم نویسنده فارسی زبان می‌بود، آن جور می‌نوشت.‌این فرض البته فقط در مورد انتخاب واژه‌ها و سبک نویسنده وارد است.
بعضی از مترجمان معتقدند که انتقال لحن اصلی یک اثر به زبان مقصد امکان پذیر نیست، چراکه هر مترجم متن را از صافی ذهن خود عبور می‌دهد و بنابراین ممکن است با عینکی به اثر نگاه کند که با عینک مترجم دیگر که می‌خواهد همان اثر را به فارسی برگرداند متفاوت باشد.
هرکسی ضمن خواندن رمان از واژه‌ها تعبیر خاص خودش را می‌کند. البته مترجم از‌ این قاعده برکنار نیست. او، برای ‌اینکه تعبیرش از رمانی که می‌خواهد ترجمه کند، تا حدی ممکن به حقیقت، یعنی به آنچه نویسنده می‌خواسته بگوید، نزدیک باشد، باید گذشته از تسلط کافی بر زبان‌های مبدا و مقصد به احوال نویسنده و اوضاع اجتماعی کشور او و تاریخ او نیز آشنا باشد. از ‌این راه تعبیرش از واژه‌های بکار گرفته‌، به آنچه منظور نویسنده بوده نزدیکتر خواهد بود. البته طبیعی است که ترجمه دو مترجم از متنی واحد یکسان نباشد… »
چنانکه خواندیم‌، ترجمه ‌توامانی‌ست از هنر و فن. ‌هنر است چرا که با ذوق و پسند و استعداد مترجم در انتقال پیام سر و کار دارد و فن است ‌چرا که نوع و روش انتقال، ‌تسلط بر چگونگی جمله‌بندی و طرز بیان با همدیگر فرق می‌کنند..
ترجمه یک اثر ادبی از سوی چند مترجم رایج بوده و امروزه هم ‌رواج دارد. اگر سر به بازار کتاب بزنیم روی پیشخوان کتابفروش‌ها چند ترجمه از یک اثر را مشاهده خواهیم کرد. همین امروز از «صد سال تنهایی»، «کوری»، ‌»جنگ و صلح»، ‌»پیرمرد و دریا» و ‌آثار دیگر ترجمه‌های متعددی وجود دارد. ‌این منحصر به کشور ما نیست، بلکه در جهان هم وضع به همین منوال است. جایی از محمد قاضی خوانده‌ام که «دن کیشوت» در زبان فرانسه بیش از ۱۶۰ بار ترجمه شده است.
‌در همین کشورمان هم یکی از آثاری که بیشتر مورد توجه و پسند مترجمین قرار گرفته داستان جذاب و خواندنی «شازده کوچولو» انتوان دوسنت اگزوپری است. در باره‌ی ‌این اثر زیبا که پرخواننده‌ترین اثر ادبی جهان است‌، می‌گویند بعد از کتاب مقدس پرفروش‌ترین کتاب بوده است؛ به بیش از ۱۰۰ زبان دنیا ترجمه شده و میلیونها نسخه از آن به فروش رفته است.‌ این اثر را کتاب قرن بیستم خوانده اند. در ‌ایران نیز بیش از بیست نفر آن را ترجمه کرده‌اند. اولین ترجمه را از ‌این کتاب محمد قاضی در سال ۱۳۳۳ انجام داده و بعدها هم ‌ویرایش کرده است. اگر درست یادم مانده باشد ۲۵ بار تجدید چاپ شده و هنوز هم خواننده دارد.‌ ‌بعد از قاضی، شاملو آن را ترجمه کرده با نام‌هایی همچون: ‌مسافر کوچولو، شهریار کوچولو و در نهایت در ویرایش آخرش عنوان شازده کوچولو را پسند کرده است،‌ این ترجمه هم بارها تجدید چاپ شد. ترجمه بعدی را ابولحسن نجفی از مترجمان و زبان‌شناسان به نام انجام داده که مورد توجه قرار گرفته است. ترجمه‌های بعدی را افراد مختلف انجام داده‌اند، نمی‌دانم که آنها چند بار تجدید چاپ شده‌اند. از ‌این کتاب کارتون مسافر کوچولو را ساخته‌اند که زمانی از کارتون‌های محبوب کودکان بود. به هر حال کتابی است که خوانندگان‌ ایرانی خیلی می‌پسندند.
متخصصین زبان فرانسه اذعان دارند که: نثر شازده کوچولو در زبان فرانسه‌، نثری ساده، آهنگین و با روایتی شاعرانه و فلسفی است. سبک کتاب ساده و روان است. سبکی سهل و ممتنع. می‌گویند وجود واژه‌های بکار رفته در متن چون اکثرشان انتزاعی هستند، مترجم را در انتخاب معادل با مشکل مواجه می‌سازد.‌این عبارت‌ها را من از کسانی شنیده و خوانده ام که به زبان فرانسه تسلط کامل دارند. آما چون دقیقا نمی‌دانم از کجا گرفته‌ام لذا‌ این گفته‌ها نقل قول است.
حالا می‌خواهیم شروع‌ این اثر را با ترجمه ‌ی سه تن از اساتید مسلم زبان فارسی و مترجمان صاحب نام کشور در‌اینجا ذکر کنیم و شباهت و تفاوت‌های آنها را هم از نظر واژگانی، هم از نظر سبک نوشتاری و نیز رسایی و شیوایی بسنجیم.
۱ -«‌وقتی شش ساله بودم روزی در کتابی راجع به جنگل که «سرگذشت‌های واقعی » نام داشت تصویر زیبایی دیدم. تصویر مار بوآ را نشان می‌داد که حیوان درنده‌ای را می‌بلعید… ‌در آن کتاب گفته بودند که مار‌های بوآ شکار خود را بی آنکه بجوند درسته قورت می‌دهند. بعد دیگر نمی‌توانند تکان بخورند و در شش ماهی که به هضم آن مشغولند می‌خوابند.» ‌(محمد قاضی)
۲-«یک بار شش سالم بود، تو کتابی به اسم قصه‌های واقعی – که در باره جنگلهای بکر نوشته شده بود- تصویر محشری دیدم از یک مار بوآ که داشت حیوانی را می‌بلعید… ‌تو کتاب آمده بود که: مار‌های بوآ شکارشان را همین جور درسته قورت می‌دهند. بی آنکه بجوندش. بعد دیگر نمی‌توانند از جا بجنبند و تمام شش ماهی را که هضمش طول می‌کشد می‌گیرند می‌خوابند.» ‌(احمد شاملو)
۳-« وقتی که شش ساله بودم‌، ‌یک روز در کتابی به اسم داستان‌های واقعی که در باره جنگل‌های کهن بود تصویر زیبایی دیدم: تصویر یک مار بوآ که داشت حیوانی را می‌بلعید. ‌در کتاب نوشته بود: مارهای بوآ شکار خود را بی آنکه بجوند درسته می‌بلعند. بعد دیگر نمی‌توانند تکان بخورند و مدت شش ماه که هضم آن طول می‌کشد به خواب می‌روند. » (ابولحسن نجفی)
چنانکه ملاحظه می‌کنید، ترجمه‌ی قاضی ترجمه‌ای است، روان، رسا و شیوا. خواننده با متن مشکلی ندارد. لحن ترجمه هم لحن زبان معیار است با گوشه چشمی ‌به سبک داستانهای قدیمی..
ترجمه شاملو هم لحنی گرم وخودمانی دارد، بیشتر به زبان گفتار تکیه دارد. اصلا لحن محاوره را روی متن اجرا کرده است و در انتقال مفاهیم هم قصوری دیده نمی‌شود.
ترجمه نجفی هم که خود استاد مسلم در‌این زبان است و زبان شناس، به زبان دقیق معیار ترجمه شده است. تا حدودی بعضی از نارسایی‌های ترجمه‌های قبل را اصلاح کرده و سطح زبانی مناسبی را در ترجمه به کار برده است. بسیاری از فرانسه دانان ترجمه نجفی را ‌بیشتر می‌پسندند. اما ترجمه‌های قاضی و شاملو هم طرفداران خودشان رادارند.
به نظر من هر کدام از ‌این ترجمه‌ها مزایایی دارند و آن هم در درجه اول موجب غنای زبان فارسی شده‌اند و نشان داده‌اند که هر مترجمی ‌نسبت به کلمات و جمله‌ها و لحن کلام چه حسی دارد. ‌این مناسبت در بعضی واژه‌ها خود را به رخ می‌کشد.
سه ترجمه جداگانه ‌از ‌این اثر را به زبان انگلیسی و ‌ترجمه‌های ترکی استانبولی و ترکی‌آذربایجانی آن را ‌با هم مقایسه کردم. در ترجمه‌های انگلسی تفاوت آشکاری دیده نمی‌شود.‌ در زبان آذر بایجانی ‌مار بوآ را «افعی‌ایلان» و جنگل‌های بکر را «کئچیلمز مئشه‌لر» ترجمه کرده‌اند و در ترکی استانبولی هم ‌درمقابل جنگلهای کهن عبارت «بالتا دیمه‌میش اورمان‌لار» و در مقابل کلمه‌ی زیبا هم کلمه‌ی قورخونج ‌گذاشته‌اند.‌ در ترجمه‌ی فارسی هم که خودتان اختلافها را مشاهده می‌کنید.‌ هدفم از آوردن ‌این بخش ‌این بود چقدر ذوق زیبایی شناسی و تسلط به گونه‌های زبانی مختلف و نیز برداشت متنی از یک اثر نقش دارد.‌ خواستم بگویم هیچ ترجمه‌ای عینا با ترجمه دیگر یکی نیست. ‌‌همان گونه که در متن اصلی شخصیت نویسنده در سبکش متجلی می‌شود، در ترجمه نیز شخصیت مترجم استاد در سبک ترجمه‌اش نمود می‌یابد…. ادامه دارد …

عبدالله یالچین
میرجمال حسینی (اینجیک)
چاپ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقایسه‌ی تطبیقی ترجمه‌های فارسی «دومانلی تبریز»(بخش یکم) / حسن ریاضی

ایشیق
www.ishiq.net

آذربایجان ادبیات و اینجه‌صنعت سایتی

مقایسه‌ی تطبیقی ترجمه‌های فارسی «دومانلی تبریز»(بخش یکم) / حسن ریاضی

ایشیق
www.ishiq.net

آذربایجان ادبیات و اینجه‌صنعت سایتی

مقایسه‌ی تطبیقی ترجمه‌های فارسی «دومانلی تبریز»(بخش یکم) / حسن ریاضی

ایشیق
www.ishiq.net

آذربایجان ادبیات و اینجه‌صنعت سایتی