دیروز در کتابخانهام به دنبال جای مناسبی برای کتابهایی بودم که تازه دریافت کرده بودم. در این میان با دیدن چند اثر از شاعر نامی آذربایجانی «هاشم طرلان»، هم خاطرات بیادماندنی از ایشان در ذهنم تداعی شد و هم خاطرات جامع و دلنشینی که شاعر آن را در کتاب «گوموشو پئنجک -آجیلی شیرینلی خاطرهلر» یا «کت نقرهای و خاطرات تلخ و شیرین»، از خود بیادگار گذارده است.
یادمه این اثر بقدری برایم خواندنی و جذاب بود که من آن را در عرض سه چهار روز تمام کرده و پس از آن پای صحبت شاعری نشستم که انسانیت و عدالت را میستود و آرمانهای خود را با عناصر شاعرانه در هم میآمیخت… هنوز تبعات زخمهای عمیق برجای مانده از حوادث تاسف باری که در آذربایجان به سال ۱۳۲۵ بوقوع پیوسته بود ،در ذهن و روان او بر جای مانده و التیام نیافته بود طوریکه گاهی وی را در بهت و حیرت فرو می برد.
این شاعر متعهد و مردمی با درک هوشمندانه از روند جریانات عینی در جامعه و پس از گذر از یک زندگی پر تلاطم و از دست دادن همسری که عاشقانه به وی دلبسته بود، به مفاهیم فراتری از تعلق خاطرها دست یافته، طوری که زبان و بیان شاعرانهاش را از تنگنای اشارهها و استعارهها و رویاپردازیها عبور داده و بدانها جهت و مفهوم بس زیباتری بخشیده بود.
یکی از شعرهایی که گوشهای از تاریخ پر فراز و نشیب آذربایجان با هارمونی غم آهنگی عجین شده که بر گرده انسانیت بخوبی احساس میشود، شعری است که به شکل منظومه و در قالب هجایی سروده شده است. شاعر در این شعر شرح حال برخی از شخصیتهای برجسته آذربایجانی را در زندان پهلوی با تبحر هر چه تمام به نظم در آورده است. من با خواندن این شعر زیبا یاد این شاعر عزیزمان را گرامی میدارم.