ایشیق
چئویرن: ایشیق
ترجمه: ایشیق
سسلندیرن: ایشیق

شعر، شاعر را به سرودن وا می دارد و فرا می خواند!
باقر رشادتی

(در سوگ سراینده‌ی «گؤزویاشلی کوچه‌لر» که غریب زیست و در غربت، غریبانه از دستمان رفت. )

شب نشده سیاهی همه جا را فرا گرفته است . هوا سنگین و نفس کشیدن را دشوار کرده است. هیچ تنابنده‌یی در این وقت روز، تردد نمی کند. انگاری حکومت نظامی شده است. رفت و آمد، زیادی کم صورت می گیرد.
گنجشکی، جیک جیک نمی‌زند. غرابی، قارقار نمی کند. از زاغچه‌ها هم، خبری نیست. گویا آنها هم از آوردن خبر بد، کراهت دارند. پرستوها، فرا رسیدن بهار و نوروز را پرواز نمی‌کنند. گل نوروز، شکوفا نشده است. در غنچه و شکفته نشده، پرپر شده است. یاکریم‌ها کوچ کرده اند. بجای آنها، شوربختانه، موش رباها، دم می جنابنند. پای در خون زده‌اند.
آنهایی که مشکل تنفّسی دارند از بوی سوخته‌ی آت و آشغال مخزنهای زباله که در فضا پراکنده و آسمان شهر را دود آلود کرده است، به تنگی نفس افتاده‌اند. شهرداری می‌گوید: کار مأموران ما نیست. در پاسخ پرسش اینکه شهرداری چرا نظارت نمی‌کند؟ بهانه می‌آورد شاید مأموری از شهرداری خودسرانه با آتش زدن آت و آشغال مخزنهای زباله- البته با نیّت خیر! – دست زده است. همیشه خدا عذرهای ما بدتر از گناهایمان می‌باشد!
تک و توک، رهگذری بشتاب می گذرد. آدمها با فاصله‌ی دوری از جنس خودش که نیاز به سلام علیک دارد، ضرب‌المثل (دوری و دوستی) در ذهن انسان بجلوه درمی آید! شگفت آور نیست، ترس از پیدایی و شیوع ویروس کرونا، فاصله‌ها را دو چندان کرده است. به هرچه که فکرش را بکنید، آسیب رسانده است. تازه ابتدای نوزایی و آغاز شیوع این ویروس منحوس می‌باشد. خدا می‌داند چه بلاهایی سر ما خواهد آورد!
این ویروس منحوس (کرونا) در همان ابتدای نوزایی، عزیزی از هوسکاران ادبیّات آذربایجان را از ما گرفت که حسرت خاموشیش سالهای سال در دل آشنایان، اقوام و دوستان خواهد ماند. علی احمد آده(ع. اروملو)، سراینده‌ی «گوزو‌یاشلی کوچه‌لر» را می‌گویم که غریب زیست و در غربت پایتخت، غریبانه از دستمان رفت.
سالهای دوری که عدّه‌یی از آذربایجانیهای مقیم پایتخت و علاقه مند به ادبیّات زبان مادری خویشتن – با دویدنهای بسیار!- توانستند در حوزه‌ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی، هر از چندگاه ‌یک روز آنهم بمدت ۲ ساعت گرد هم بیایند و برای پرداختن به شعر و ادب ترکی آذربایجانی، دورهم جمع شوند، شادروان علی احمد آده (ع. اروملو) از سرافرازان مشتاق بودند. اشتیاق وافر ایشان به پرباری جلسات – که شوربختانه گرداننده‌ی بیشتر جلسه‌ها هم منِ بی سواد‌یا کم سواد بودم! – با نقد شعرهای خوانده شده، انگیزه‌ای شد تا گام مثبتی در راستای هرچه بهتر و غنی‌تر شدن جلسات شعرخوانی برداشته باشیم.
چنانچه فراموش نکرده باشم و ذهنم براستی‌ یاری کرده باشد، مدیدی مانده تا بازنشسته شدنم، نگهبان درب سازمان، بدون هیچ پاسخ قانع کننده‌یی، مشتاقان را به جلسه راه ندادند و گفتند که نشست‌های معمول آذربایجانیها، دیگر ادامه ندارد. از راهی که آمده‌اید بفرمایید برگردید!
از آن زمان تا امروز، از بسیاری علاقه مندان زبان و ادبیّات آذربایجان که در حوزه‌ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی جمع شده و گرد هم می آمدند، کمتر کسی باخبر از حال و احوال دیگری بوده است!
نمونه اش دریغ آرزو بدلی روانشاد علی احمد آده ( ع. اروملو) که نه تنها درک، کمک و‌ یاریش نکردیم، اسفا که فراموشش هم کردیم!
با تورق ‌یادداشتهای پراکنده‌ای آن دوران که از دوستان ادب پرور، پیشم مانده است و اغلب خیلی جمع و جور و مناسب نیستند! به ‌یادداشت بسیار گیرا، ژرف و خوش بیان و زیبا خط با امضای (ع. اروملو) برخوردم که ضرورتاً برای ادای دین هم که شده است، کوتاهی را با قلم قاصر و نارسای خویش، توتیای دیدگان باریک بین و نکته‌یاب شمایان می کنم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
شعر زلال و واقعی که در ذهن شاعر، در دنیای آگاهی و ناآگاهی، سروده می شود. توگویی در چنین حالتی، شعری که شاعر می‌سراید، شعر هم شخص او را به سرودن وا می‌دارد و فرا می‌خواند. (دورو و گئرچک شعر، شاعرین ذهنینده کی، بیلیر-بیلمزلیک عالمینده‌ یازیلیر، دئمک بئله بیراحوالدا شاعر شعری ‌یازیرسا، شعرده شاعری ‌یازدیرتدیریر. . . ).
در تعریفی دیگر، هر حادثه‌یی که در دنیای شاعر روی می دهد، استعداد، توانائی، شایستگی، مهارت، دانش، غارتگری، تجربه‌ها و ذوق هنری شاعر درهم تنیده، گره خورده و سروده می شود.
در چنین حالت و وضعیتی، شعر برای ‌یافتن هر معنایی، بارها و بارها خواندنی‌تر، تأویل و تفسیر کردنی می‌شود. انگار، خواننده با چالشها و مشغولیات ذهنیش برای معنادار کردن اثر، در آفرینش هنری شعر، دوباره شرکت می‌کند و در پی گیری ‌یک به ‌یک اثرها(شعرها!) به حادثه‌ی اتفاق افتاده در دنیای شاعر هم، راه بر می‌گشاید.
آیری بیر تعریف‌له دئسک، شاعرین دونیاسیندا اوز وئرن هر بیر حادثه، شاعرین باجاریغی، بیلیگی، تالانتی، تجربه‌لری و ذوقی هنری ایله ایلگیله‌نیر ‌یازیلیر. اوندا، شعر ده هر بیر معنانی تایماق اوچون، دؤنه‌لرله اوخونمالی و یوروم-یوزمالی اولور. دئمک اوخوجو اؤز ذهنی چالیشمالاری ایله، اثره معنا وئرمک اوچون شعرین هنری ‌یارانیشیندا بیرده اشتراک ائدیر و ایزلری بیربه‌بیر ایزله‌دیکده، شاعرین دونیاسینداکی حادثه‌نی گؤرور.
روحش شاد و قبرش پرنور باد.

چاپ

یک پاسخ

  1. اونودولماز او ایللر.
    عزیز دوستوم و دیرلی قلمداشیم جناب رشادتی دن تشکر ائدیرم. حوزه هنری ده دولادولا بیر لیکده یاراتدیغیمیز ” نقد و بررسی شعر ترکی” باشلیقلی شعر آخشاملاری ۵ ایله یاخین بیر زاماندا، اوز ادبی تاثیرینی گوستردی. او تنقیدی شعر آخشاملاریندا اشتراک ائدن گنجلرین چوخ ساییسی ایندی اورتایاشلی شاعیر و ادبیات خادیملریمیز اولموشلار. او ادبی اوجاقلارین اولماسی یقین کی برادرها گله جک ادبی نسیللره داهادا یارارلی اولاجاق
    اسلام و سایغیلارلا: ائل اوغلو تهران ۲۲/۶/۱۳۹۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شعر، شاعر را به سرودن وا می‌دارد و فرا می‌خواند! / باقر رشادتیباقر رشادتی

ایشیق
www.ishiq.net

آذربایجان ادبیات و اینجه‌صنعت سایتی

شعر، شاعر را به سرودن وا می‌دارد و فرا می‌خواند! / باقر رشادتیباقر رشادتی

ایشیق
www.ishiq.net

آذربایجان ادبیات و اینجه‌صنعت سایتی

شعر، شاعر را به سرودن وا می‌دارد و فرا می‌خواند! / باقر رشادتیباقر رشادتی

ایشیق
www.ishiq.net

آذربایجان ادبیات و اینجه‌صنعت سایتی