وقتی وارد شهر تبریز میشوی امکان ندارد عطر دلانگیز قهرمانان عشق و اندیشهاین دیار کهن: ستارخان، استاد شهریار، صمد بهرنگی، دکتر ترابی، دکتر مبیّن را حس نکنی. ناماین بزرگان نه تنها تاریخ اندیشهایران را عطرآگین کرده است، بلکه شهر تبریز هم رنگ و بوی آنان را دارد و بیخود نیست که تبریز به عنوان جهانشهر فرهنگی خوانده میشود. بزرگاناین خطه در تغییر و تحول تاریخ اندیشهایران زمین نقش بارزیایفا کردهاند. دکتر ترابی یکی ازاین شخصیتهای سترگ معاصرایران هستند که صدها شخصیت علمی کشورمان را تربیت کرده و به جامعه فرهنگی – علمی کشورمان تحویل دادهاند.
دکتر ترابی با تخلص «حلاج اوغلو»، جامعهشناس و شاعر بزرگایران و آذربایجان، در بهترین دانشگاههای جهان تحصیل کرد و با اخذ درجهی دکتری از دانشگاه سوربون فرانسه به میهن خود بازگشت. از خلال نوشتههای علمی و از بند بند اشعاراین چهرهی بزرگ کشورمان، میتوان عطر دل آرای اراده، وابستگی به ملت، وطن،ایمان به قدرت مردم را بخوبی لمس کرد. دکتر ترابی دانشمندی انساندوست بود. دوست داشت انسان را در اوج سعادت ببیند، اما دیدن سعادتمندی مردم تنها با آرزو میسّر نمیشود. باید راه را بدرستی بدو نشان داد واین کار از دست عالمی چون دکتر ترابی برمیآمد. او در هر کتاب و مقالهاش فضای آزاد پرواز را نشان میداد. او در هر جزوهی کوچکی، شناخت علمی جامعه و قوانینی که تغییر و تحول، ترقی و تعالی اجتماعی را سبب میشوند بررسی مینمود ۱ و توجه بشردوستان بلند نظر، سیاستمداران دور اندیش، دانشپژوهان ترقیخواه و نویسندگان معارفپرور را جلب میکرد.
او طرفدار سرسخت انسان، خوشبختی و سعادت نوع بشر و ساختن جامعهای سعادتمند بود. انسان و جامعهای به سعادت نمیرسد مگر قوانین سالمایجاد شود. او به زیبایی تمام و با علم بر تاثیر شگرف اجتماع روی فرد واقف بود. او میدانست که بشر بر حسب محیطی که در آن میزید تغییر مییابد و افکار او تحت تاثیر همان محیط کیفیت خاصی مییابد. او بر مورخانایراد میگرفت که بجای مطالعه و تحقیق در تاریخ حقیقی ملل و شناخت علمی تمدن و پیشرفت اجتماعات و تحول جوامع، چرا به شرح زندگانی شهریاران و جنگجویان اکتفا میکنند؟ مگر تاریخ ساخته و پرداخته آنان است؟ او مطرح می کرد که در مطالعات مربوط به شناخت بزرگان تاریخ، در پی کشف موجبات و عوامل و نیروهای اجتماعی و اقتصادی و صدها علل دیگر رفت و یافت که کدام عوامل و علل سبب بوجود آمدن چنین شخصیتی شده است.۲
حیطه معلومات و یافتههای علمیاین مرد عالم تا جائی بود که در مقالات هرچند کوتاه، رهروان مکتبهای مختلف را به شناخت دقیق مطالعات مورد نظر راهنمایی کرده و از کشیده شدنشان به بیراهه باز میداشت. آسیب شناسی و شناخت آفات فکری با توجه به دقت نظر او در علوم اجتماعی بسیار ارزنده بود و امروز هم برای نخبگان و اهل علم راهگشاست. او افکار فیلسوفان و نظریهپردازان بزرگی را مورد نقدهای عالمانه قرار میداد که دیگران حتی جرأت نزدیک شدن به آنها را نداشتهاند و همین جسارتایشان نشانگر عمق معلومات، درک وی از موضوعات و بینش استوارش از مسائل است. اواین کار سترگ را در مقالاتی ارزشمند۳ با دیدی علمی و نقادانه به انجام میرساند. او با توان علمی نقاط ضعف اندیشهها را میسنجید و گاه انحرافها را بیان میداشت. او دراین مقالات به اشتباهات برخی دانشمندان پرداخته و با دقت علمی بینظیری آنان را از افتادن در داماین خطاها باز میداشت.ایشان آنان را از استفادههای غیرعلمی از مکتبها پرهیز داشته و از مترقیترین اندیشههای زمان دفاع میکرد و راه را برای پیشروی علوم جدید در راهی صحیح میگشاید و هموار میساخت. او بخوبی نشان میداد که حیات و حوادث اجتماعی نتیجه مستقیم تمنّیات و تمایلات فردی نیست، بلکه شرایط و امکانات جامعه در حیات و وجدان فرد سبب رشد و تحول میگردد. نوابغ و بزرگان جهان شاخههای بلند و پر ثمر درخت انسانیاند که موفقیتهایاین نوابغ محصول مقتضیات و شرایط محیط اجتماعی هستند.
دکتر ترابی از معدود جامعه شناسان فرهیختهیایران است که جزو پیشگامان عرصهاین علم بشمار آمدهاند و دانشمندان، نیروهای ترقیخواه و دانشگاهی بسیاری در برابر نوآوریهای وی سر تعظیم فرود آورده و ازاین متفکر ژرفبین و آزاد اندیش علم آموختهاند.ایشان در فعالیتهای اجتماعی – سیاسی و ادبی دوران از تاثیرگذارترین شخصیتهای علمی کشورمان بودهاند. تلاش او در اعتلای دانش اجتماعی بی نظیر بوده و تاثیرایشان در شکلگیری رشد دانش و گسترش اندیشههای علمی و هستههای علمی – انقلابی دوران تحول بیبدیل است. تلاشهای جانانه وی نگذاشت تا بی عملی بر محیط علمی و روشنفکریایران سایه بیندازد. او جمعی پر شور و انقلابی را از سراسرایران به تبریز کشانده و جوانان پر شور تبریز همچون: صمد بهرنگی، بهروز دهقانی، علیرضا نابدل (اوختای)، مرضیه احمدی (دالغا)، کاظم سعادتی، مناف فلکی، رحیم رئیسنیا، ناهیدی آذر و دیگران را بدور خود گرد آورد و حرکتهای انقلابی دوران رستاخیز ادبی – علمی را بنا نهاد. او با شناختی دقیق از مدرنیزاسیون دوره شاه که کارگزاران امپریالیسم، ارگانهای بالای کشور را در دست میگرفتند، با تکیه بر جوانان برومند تبریز –این شهر انقلاب و آگاهی، حمله به پایههای پوسیده رژیم شاهنشاهی را پیریزی کرد و در آرایش نیروهای اجتماعی دهه ۴۰ و آغاز حرکتهای انقلابی علیه شاه و امپریالیسم کارهای سترگی را بنا نهاد.
شالوده نظام شاهنشاهی با تکیه بر مستشاران آمریکایی ریخته میشد و جوانان کشور چون خدمتگزاری در خدمت امپریالیسم قرار میگرفتند. پایههای رژیم با تکیه بر امپرالیسم تقویت میشد و فرصت لازم برای ورود تئوریهای معلوم و دهن پرکن اجتماعی – سیاسی، و نحلههای منحط غربی بهایران تدارک دیده بودند تا عرصههای دانشگاهی را آلوده سازند.این موقعیت عرصه را بر نیروهای مترقی و آزاد اندیشایران نیز تنگ میکرد و رابطه مردم عادی با روشنفکران را محدود میساخت. لازم بود تا اندیشمندان بپا خیزند و حرکتی را آغاز کنند. کنترل نیروهای امنیتی نیز روزبروز فشردهتر و عرصه تنگتر میشد. شناساندن ماهیت امپریالیسم و پروراندن نیروهای مترقی بویژه در محیط دانشگاهی به گردن نیروهایی متعهد مانند دکتر ترابی افتاد وایشان با علم و درایت خویش مترقیترین جوانان تبریز را به دور خویش گرد آورد و با ترویج دانش اجتماعی کمک شایانی به جنبش عدالت خواهانه و ضد امپریالیستی کرد. دانشگاه تبریز به کانون انقلاب تبدیل شد.ایشان با تکیه بر همین نیروهای جوان و دانشگاهی و با بینش علمی و روش تدریس بدیع به همراه شخصیت جذاب و علمی خویش جوانان تبریز را گرد آورد و روح انقلابی در فکر و اندیشههای پر توان آنان دمید، دانشگاه را از حالت بنگاههای تبلیغاتی و مباحث خشک و بیروح بیرون آورد و با پیریزی دانش صحیح جامعه شناسی سمتگیری حرکت مردمی علیه رژیم را سامان داد. نقشایشان در حرکتهای پیش از انقلاب غیر قابل انکار است. دههی ۴۰ و ۵۰ و جنبش نیرومند ضد امپریالیستی و ضد رژیمی مراکز انقلابی مدیون دانش عمیق و شیوه صحیح تدریس دانشمندانی چون دکتر ترابی است. آنان که در کلاسهایایشان شرکت داشتهاند و لحظات بودن با استاد را درک کردهاند هرگز فراموشش نمیکنند، همانگونه که تبریزایشان را فراموش نخواهد کرد. هنوز نفس گرم او در خیابانهای تبریز حس میشود، هنوز روح سلحشور وی را در لابلای کتابهایش لمس میکنیم و انرژی میگیریم.
جامعهشناسی ادبیات یکی از شاخههای نوپای جامعهشناسی است که از محققاین عرصه علاوه بر دانش جامعهشناسی، در زمینههای علوم دیگر از جمله: تاریخ، فلسفه، نظریهی ادبیات، زیباییشناسی، زبانشناسی صلاحیت علمیزیادی طلب میکند. در جهان معدودی از دانشمنداناین عرصه، آثار ارزشمندی بر جا نهادهاند. استاد دکتر ترابی باز هم با نوشتن سه کتاب مجزّا با موضوعهای متفاوت و مطرح کردن مقولات و مفاهیم تازه در جامعهشناسی ادبیات، بنایاین دانش نوپا را در کشورمان پایهریزی کرد و متدولوژی تحقیق را تدوین نمود. رویکرد استاد به حوزهی جامعهشناسی ادبیات قابل تأمل و آموزنده بوده و چشماندازی روشن در برابر محققاناینده گشود.
دکتر ترابی در کتاب جامعهشناسی و ادبیات۴ با مطرح کردن نظریههای تازه و روش تحقیقی نوین و علمی، پیدایش و تکامل شعر نو و جنبههای مختلفاین شیوهی جدید شعری را از حیث محتوا، فرم و شیوههای بیان, موسیقی و صور خیال از دید جامعهشناسی پویا تجزیه و تحلیل کرد و پیوند گسستناپذیر دینامیسم اجتماعی را با دینامیسم ادبی و چگونگی تجلّی و بازتاب مجموعهی روابط اجتماعی را در آثار ادبی و تأثیر متقابل آثار ادبی را در ساختار نهادهای اجتماعی و اندیشه انسانها تفسیر و تأویل نمودند. در کتاب «جامعهشناسی ادبیات فارسی» که برگزیدهای از مباحث اجتماعی در ادبیات فارسی را در بر میگیرد، بیشتر به درونمایهها و مضامین و محتوای آن آثار پرداخته و دیدگاههای اجتماعی، اخلاقی، تفکر و بینش مؤلفان را در رابطه با مباحث جامعه تحلیل مینماید۴.ایشان در کتاب «جامعهشناسی هنر و ادبیات» با انتخاب سه شاعر نامدارایران: فردوسی، نیما و شهریار و تطبیق نظریات فوق بر آثار آنها، به تحلیل و تفسیر مینشینند.
قلم شیوای او با جذابیت و روانی کلامش، هر خوانندهای را به دنبال میکشاند و او را با زیباییهای علوم اجتماعی روبرو میسازد و جالب آنکه همواره در پردازش علوم اجتماعی حتما سری هم به شعر و ادبیات میزند و بدین طریق از مستولی شدن خستگی بر خواننده جلوگیری میکند. زبان مادری برای استاد ترابی مقولهی دیگری است. او در راه ترویج و گسترش زبان مادریاش مشقّات زیادی را متحمل شده است. یکی از جرمهایش در هر دستگیری و محاکمهی زمان رژیم شاهنشاهی علاوه بر ترویج دانش، آگاه کردن جوانان و فعالیتهای اجتماعی، تلاشایشان برای رونق زبان آذربایجانی نیز بوده است. هر زندان او تاوانی بود که به خاطر عشق به زبان مادری بازپس میداد. استاد چه در فعالیتهای دانشگاهی و چه در کارزار مبارزات اجتماعی و یا برگزاری جلسات بحث و سخنرانی، هیچ وقت دیناش را نسبت به شهر زادگاهش تبریز و مردم دلاور آذربایجان فراموش نکرد. دراین راستا هر عملی یا نوشتهای که موجبات گسترش و غنای فرهنگ مردم آذربایجان را فراهم ساخته، عاشقانه استقبال نموده و محققان جوانی را که در راه اعتلا و گسترش زبان و فرهنگ پربار آذربایجانی و پیوند آن به ادبیات پیشرو جهان تلاش میکردند، تشویق کرده و برای کتابهایشان مقدمه مینوشت، یا برای چاپ آثار اساتید عرصههای فرهنگی، اجتماعی و ادبی جانفشانیها میکرد. نمونهاش: آثار اوّلیهی دکتر رحیم رئیسنیا: کتابهای «زمینهی اقتصادی و اجتماعی مشروطیت» و «دو مبارز مشروطه» با مقدمهی استاد ترابی چاپ شده و یا کتاب «زبان آذری ادبی معاصر» استاد دکتر محمدتقی زهتابی که با مقدمه و ویرایش دکتر ترابی منتشر شده است… اگر مقدمهها، نقدها، مصاحبهها و معرفیهایایشان که در زمینههای گوناگون ادبیات و فرهنگ آذربایجان در مطبوعات محلّی و یا سراسری منتشر شده گردآوری شود، کتابی در خور توجّه خواهد شد.
دیگر اثر ارزندهی استاد مجموعه شعر «ائینالی، ائل دایاغی، تبریز گونش یوردو» است.این منظومهها و اشعار صمیمی و پربار در وصف تبریز و آذربایجان: سرزمین صلح و دوستی، مبارزه و پایمردی سروده شده است.این اثر، عمق میهندوستی و عشق بیآلایش دکتر ترابی را بهاین دیار و مردمانش به نمایش میگذارد. میشود گفت کهاین کتاب تاریخ منظوم شهر تبریز است.
فعالیت در دانشگاه، تدریس دروس فلسفه ی علوم و مردم شناسی همراه با نشر آثار تحقیقی ارزشمند، در کنار توجه به ادبیات زبان تبعیدی ترکی از او شخصیتی استثنایی ساخته است که شاید از نمونه های منحصر بفردی باشد که تاریخ ما به یاد دارد. معروفترین آثارایشان را می توان به شرح زیر نام برد که بارها تجدید چاپ شده اند:
مردم شناسی، جامعه شناسی و دینامیسم اجتماع، شناخت علمی جامعه، فلسفهی علوم، جامعه شناسی روستایی، مبانی جامعه شناسی، نظری در تاریخ ادیان، لغات و اصطلاحات، جامعه شناسی در ایران امروز، مکاتب جامعه شناسی معاصر، جامعه شناسی و ادبیات، جامعه شناسی هنر و ادبیات، ائینالی ائل داغی و …
کوه ائینالی که در طول تاریخ تکیه گاه طبیعی تبریز در سوانح و بلایای طبیعی بوده و شاهد جانفشانیها و فداکاریهای مردماین مرز و بوم در دفاع از کیان ملی خویش بوده است، ارزش آن را دارد که مورد خطاب شاعر بزرگ معاصر قرار گیرد و دردهای امروزین و تاریخی سرزمین ما را گوش فرا دهد. کوه ائینالی با قامت برافراشته و سرخ گونش، هر روز بر سر و روی تبریزیان نور افشانده و از خواب بیدارشان میکند و شباهنگامان بر مردماین شهر لالایی خوانده و به خواب میبرد. قرنها در کشیک شهر مانده و چه خاطرات تلخ و شیرینی را که به یاد ندارد! و چه زیباست که مورد خطاب شاعری از همین خطه قرار میگیرد که دلش آکنده از دردهای تاریخی مردم است و استواری کوه سهند، بلندای سبلان و قامت راستین ارک را دارد.
“ائینالی، ائل داغی” اثری است که در سال ۱۳۷۲ منتشر شد و با استقبال بی نظیر خوانندگان و ادبدوستان آذربایجانی روبرو شد. بدرستی هم، خطاب شاعر بزرگی چون حلاج اوغلو بااین کوه، خود داستان دیگری است. زیراایشان متخصص تاریخ هستند و مردم شناس. و از همه مهمتر دارای روحی خلاق، مبارز و وطندوست. شعری کهاینچنین آفریده شود بیتردید شعر و اثری تفکربرانگیز خواهد بود و چنین نیز هست. احساسات و اندیشههای درخشان شاعر در برخوردش با کوه،این اثر را یکی از شاهکارهای ادب معاصر می سازد. هر بندی از آن، یادآور سهندیه شاهکار شهریار است. دراین دفتر، اشعار دیگری نیز علاوه بر ائینالی وجود دارد از آن جمله “سؤنمز اولدوزلار»، “شانلی آشیق، یئنی دونیا”، “شئعرین عیاری”؛ که هر یک لبریز از اندیشههای شاعرانه است. بنا به گفته پرفسور زهتابی: “مشروطه انقلابیندان بری، آذربایجان شاعیرلری اؤز ائللرینین آرزو و دیلکلرینی، شن و کدرلی آغیر گونلرینی، ایگیدلیک و قهرمانلیقلارینی، هم ده شهرلریمیزین مشهور تاریخی آبیدهلری نین دیلینده، یا اونلارا خطاب، و یا بو دیارین مشهور یئر، داغ و جغرافی آدلاری دیلیندن اونلارا خطاب دئمهیه باشلامیشلار. بیریانین “ارک”ـه حصر ائتدیگی گؤزهل منظومهنی، شهریارین “حیدر بابا” و “سهند” داغلارینا حصر ائتدیگی منظومهلرینی، موسوی اردبیلینین “ساوالان” داغینا حصر ائتدیگی منظومهسینی، گؤسترمک اولار. بوتون بو اثرلرده شاعیرلر، آبیدهلری و داغلاری جانلاندیراراق، اونلارین دیلینده جامعه نین کئچدیگی تاریخی یولو، اوندا کی مختلف حادثه لری، خالقین بوگونکو حیاتی، دوشونجهلری و صاباحیندان سؤز آچمیشدیر. ائینالی داغی تبریزین تاریخی بویو کئچیردیگی بوتون تاریخی حادثهلرین شاهیدی اولموشدور. بو قوجامان و اورهیی سیرلرله دولو داغین اوره یینی آچیب دانیشدیرماق شرفی “حلاج اوغلو”نا قسمت ایمیش”
در ادبیات معاصر آذربایجان، بیشترین اشعار، سراپا منحصر به جامعه و وطن است، حیات آن، امروز واینده ی آن، آرزو و آرمانهای او، احترام جوشان بدو، مبارزات خستگی ناپذیر، سرتسلیم فرود نیاوردن در برابر ظلم و جور، صبر و تحمل در برابر ناملایمات و سرخم نکردن، هماره در پی آفتاب درخشان سعادت بودن، عناد و دشمنی با بیعدالتی و…همه و همه در شعر معاصر ما ریشه دوانیده و جزو وجود شعر معاصر ما شده اند. به علت یک سری دلایل تاریخی – سیاسی خاص، مضمون اساسی شعر امروز ما را حیات و واقعیتهای جامعه ی ما تشکیل می دهد واین، حقیقتی است که ۵۰ سال تمام بر شعر ما سایه افکنده و برهمین اساس، شعر معاصر در خطاب به کوهها، آثار تاریخی، نامهای مختلف جغرافیایی آفریده شده است. مکتب “حیدربابایا سلام” دارای ارزش ادبی خاصی است و نمیتوان از روی آن به سادگی گذشت. بعد از آن بود که کوه سهند، ائل داغی، ائینالی داغی و ارک قالاسی و …آفریده شدند. در هر شهری یادگارهای تاریخی مورد خطاب شاعران شهر واقع شد. حتی در روستاها، تپهای، چشمهای، حتی جویباری مورد خطاب شاعر قرار گرفت تا درد جامعه را در خطاب بدو بازگو نمایند. سخن شاعران با طبیعت به مکتبی تبدیل شد و سمبلی برای گفتن رازهای درون سینه شاعرام و به عبارت صحیحتر: درد دل مردم آذربایجان. گاهی هم درد دل شخصی شاعر گفته شده است، اما متاثر از همین مکتب است.
“ایئنالی داغی”، شاهد تاریخی حوادثی بوده است که در طول تاریخ بر سر تبریزِ سربلند آمده است.این کوه سینهای مالامال از رازهای سر به مُهری است که تنها با محرمان خود در میان میگذارد واین بار محرم او کسی نیست جز حلاج اوغلو.۱ ائینالی سر به فلک کشیده و سربلند، آنچه از تاریخ تبریز در سینه دارد چون آیینهای درخشان بیان میکند و امروز سمبل این شهر – تبریز شده است. در سینه دردها، غمها، آتشها، زبانههای شلعه کش، رازها و اسراری دارد که با شاعر در میان مینهد. از همین دردها و غمهاست که سینهای آتشین فام دارد، و لالههای سرخش، خون شهیدانش را مکیدهاند. و چه زیباست وقتی شاعری این چنین با کوه به سخن مینشیند:
یاشاییرسان ائل ایله بیرگه، ائل ایله گؤرونورسن
باخاراق تبریزه باغ- باغ آچیلیرسان، سئوینیرسن.
شانلی تاریخینی گؤزدن کئچررکن اؤیونورسن.
با به زبان آوردن کوه ائینالی که هماره ناظر بر حوادث شهر بزرگ و قهرمان پرور تبریز، مورد خطاب شاعر میگردد تا دردهای مردمانش را بر زبان آورد. از زخمهای تنش بگوید و مردم را از دردهای خود آگاهی بخشد. آنان را با هویت و هستی خویش آشنا کند. حلاج اوغلو بااین شعر خود میخواهد شاعران معاصر را از هرگونه بدبینی باز داشته و با چشمانی امیدوار و خوش بینی بهآیندهای درخشان نگاه کنند و دل به آینده بسپارند چرا که آینده از آنِ آنان است. آنان باید که مرواریدهای زیبای امید و عشق را در دل مردم بکارند:
گلهجکلر اوفوقون سئیر ائلهین شاعیر، او قارتال
قوی نسیللرله پر آچسین،
ال اوجا زیروهیه چاتسین
ابدیتله یاناشسین؛
خیالیندان اؤلومو- ایتگینی آتسین،
باخاراق ائل- اوبایا تاریخی آنسین
داها حاقلی اولاراق سؤنمهیی دانسین؛
داغا دؤندوکده صلابتله دایانسین
بولود اولدوقدا بوتون میرواری تؤکسون،
هاوالانسین.
البته، ائینالی داغی تنها شعر حلاج اوغلو نیست؛ بلکه اشعار بسیاری دارد که در همه آنها، همواره دفاع از مردم، ملتخواهی و انساندوستی، عشق به وطن و دغدغه های بشری در تموج است. از دیگر اشعار او میتوان “اودلار یوردو”، “قاچاق نبی”، “شانلی تبریز” و سایره را نام برد که ترنم عشق و انسان دوستی در صدر معانی این اشعار است.
روحش شاد، راهش پر رهرو باد!
منابع:
1 جامعه شناسی و حیات اجتماعی انسان، تبریز ۱۳۴۱.
2 ضرورت تاریخی و نقش شخصیت در تاریخ، تبریز، ۱۳۴۸.
3 بیو اورگانیک، آنترو پورسیال، داروبنیسم اجتماعی و مالتوزیانیسم دموکراتیک از نظر جامعه شناسی، تبریز – ۱۳۵۰.
4 شعر نو، هنری در پیوند با تکامل اجتماع، تبریز، ۱۳۶۸.
5 جامعهشناسی ادبیات فارسی، تبریز، فروغ آزادی، ۱۳۶۲.
6 حلاج اوغلو، ائینالی – ائل داغی، تبریز، ۱۳۷۲ ، ص ۲۰ .
7 دوکتور علی اکبر ترابی (حلاج اوغلو)، ایئنالی، ائل داغی، تبریز، ۱۳۷۲، مقدمه دوکتور زهتابی، ص ۲۰٫
جامعهشناس و شاعر بزرگ ایران و آذربایجان
محمدرضا باغبان کریمی
چئویرن: محمدرضا باغبان کریمی
ترجمه: محمدرضا باغبان کریمی
سسلندیرن: محمدرضا باغبان کریمی
- مقاله
- اوخوماق زامانی: 10 دقیقه
- https://ishiq.net/?p=28876
چاپ
یک پاسخ
سالاملار سایغیلار
حؤرمتلی یازار سایین باغبان جنابلارینا درین گوج و انرژی یه مالیک اولان بو یازیسینا گؤرا تشککورلر
یازی دان بللی دیرکی چوخ آرشدیرما و چوخ دویغودان یارارلانان بیر یازی دیر
اوره ییمی اوخشادی
اولسون کی بوتون اوستادلار حاققیندا باخ بئله سی تانیتیم لار گنج نسیللر اوچون یازیلسین و اولسون کی بئله لیکله بیلگینلریمیزی داها آرتیق تانیتدیراق و داها آرتیق تاریخ بویو دیری ساخلایاق
حقیقتا اولو اوستادین حاققیندا اولدوقجا دگرلی سؤز دانیشیبسیز
اوره یینیزه گوج جانینیزا ساغلیق دیله ییرم
ائلیمیزه دیلیمیزه خالقیمیزا عشق اولسون
اکبر رضایی(اردشیراوغلو